دینداری مدرن؟! قسمت اوّل: دینداری به مثابهی لبّیک و تصدیق
از مناظر مختلف میشود دینداری را تعریف کرد: مناظر دروندینی (فقهی، عرفانی، و ...) و بروندینی (روانشناختی، جامعهشناختی، فلسفی، و ...). برداشت من از دینداری بروندینی است، ولی بهنظرم میتوان برایش شواهد دروندینی هم پیدا کرد. بدون اینکه بخواهم ادعای ارائهی تعریف جامع و مانع بکنم، دینداری برای من لبیک گفتن به دعوت انبیاء است و بنابراین دیندار کسی است که دعوت پیامبری را پذیرفته، و غیر دیندار کسی است که دعوت پیامبری را نپذیرفته (=پیامبران را تکذیب کرده) [۱].
ما با روایتهای تاریخی روبرو هستیم. دربارهی جزئیات این روایتها شک و شبهه زیاد است، ولی بهطور کلی، این روایتها به ما میگویند که کسانی در طول تاریخ ادعای پیامبری کردهاند؛ یعنی ادعا کردهاند که در خود رسالتی میبینند که پیامی را به دیگران برسانند. محتوای پیام عموماً حول یکتاپرستی است و رسولانِ ادعایی گفتهاند که رسالت و پیامشان را از همان «یکتا» گرفتهاند. روایتهای تاریخی به ما میگویند که بیشتر این «پیامبران» شکست خوردهاند ولی چند نفری کارشان گرفته و خوب هم گرفته. تحلیل چرایی شکست و پیروزی «پیامبران» موضوع این یادداشت نیست پس از آن درمیگذرم.
پرسشی که میخواهم به آن پاسخ دهم این است: واکنش ما نسبت به دعوت پیامبران چه میتواند باشد؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید بین کنش/واکنش نظری و کنش/واکنش عملی فرق بگذاریم. در مواضع نظری ما میتوانیم نسبت به یک گزاره سه حالت کلی [۲] داشته باشیم: گزاره را تأیید کنیم (به آن باور داشته باشیم)؛ گزاره را رد کنیم (به نقیض آن باور داشته باشیم)؛ نه گزاره را تأیید کنیم و نه آن را رد کنیم (باورمان را معلّق کنیم). در مواضع عملی ولی دو گزینه بیشتر وجود ندارد: یا عملی را انجام میدهیم یا انجام نمیدهیم. معلّق کردن عمل یک گزینهی مجزا نیست چون معلّق کردنِ عملی همان انجام ندادن آن عمل است. بنابراین، نسبت به گزارهی «خدا وجود دارد» ما میتوانیم سه موضع داشته باشیم: آن را باور کنیم، رد کنیم، یا باورمان را معلّق کنیم. این سه موضع را بهترتیب خداباوری، خداناباوری، و ندانمگرایی نامیدهاند.
ولی بهنظرم این سه موضع پاسخ درستی به پرسش ما (واکنش ما نسبت به دعوت پیامبران چه میتواند باشد؟) نیست. واکنش به دعوت در زمرهی مواضع عملی است؛ شما یا دعوت را قبول میکنید یا رد میکنید؛ شق سومی وجود ندارد. ممکن است انتقاد کنید که در واکنش به دعوت، میشود موضع بیتفاوتی را برگزید. مثلاً فرض کنیم فیزیکدانی از ما دعوت میکند که مدل جدید اتمیاش را بپذیریم. ما میتوانیم دعوت را قبول کنیم، رد کنیم، یا نسبت به آن بیتفاوت بمانیم چون احتمالاً سواد یا علاقهی کافی برای رد و قبول آن مدل اتمی نداریم. در پاسخ به این نقد احتمالی دو پاسخ میدهم. اوّلاً محتوای دعوت فیزیکدان اخباری است: «فلان مدل اتمی صادق است». ولی محتوای دعوت پیامبر انشایی است: «خدای یگانه را بپرست» [۳]. در واکنش به یک محتوای اخباری (گزاره) سه حالتِ قبول، رد، و تعلیق قابل تصور است ولی به محتوای انشایی صرفاً میتوان عمل کرد یا عمل نکرد. ثانیاً همانطوری که ویلیام جیمز توضیح داده [۴] بعضی از انتخابها اجباری هستند و جایی برای تعلیق نمیگذارند. انتخاب کردن یا نکردن فلان مدل اتمی برای من هیچ فوریتی ندارد بنابراین به آسانی قابل تعلیق است ولی انتخاب بین پذیرش یا رد دعوت انبیاء میتواند زندگی من را بهشدت تحت شعاع خود قرار دهد. لذا در این موضوع، گزینهی سومی قابل تصور نیست: تعلیق کردنِ پذیرشِ دعوتْ همان نپذیرفتنِ دعوت است.
پس واکنش ما نسبت به دعوت پیامبران به یکتاپرستی از دو حالت خارج نیست: یا دعوت را میپذیریم یا دعوت را رد میکنیم. ولی با پذیرش یا رد دعوت به یکتاپرستی، همزمان تصدیق یا تکذیبی هم صورت میپذیرد. کسی که دعوت «پیامبری» را لبیک میگوید، ضمناً پیامبر بودن آن «پیامبر» را تصدیق میکند [۵] و کسی که دعوت «پیامبری» را رد میکند، ضمناً پیامبر بودن آن «پیامبر» را تکذیب میکند. حالتهای قابل تصور دیگر (پذیرش دعوت آن «پیامبر» به یکتاپرستی و تکذیب پیامبری او، و رد دعوت آن «پیامبر» به یکتاپرستی و تصدیق «پیامبری» او) عملاً ناسازوارند.
[۱] ادعایی بر اصالت و تازگی (originality) تعریفم ندارم، امّا نمیتوانم به شخص خاصی اشاره کنم و بگویم او قبلاً دقیقاً این تعریف را ارائه کرده.
[۲] از منظری دیگر، میتوان باورها را مدرّج کرد و مثلاً گفت که احتمال درستی یک گزاره ۳۰ درصد است. بنا به بعضی ملاحظات (که توضیحش طولانی است) اینجا باور را مدرّج در نظر نمیگیرم.
[۳] قبلاً اینجا بیشتر توضیح دادهام.
[۴] در مقالهی The Will to Believe
[۵] شهادتین گفتن در سنّت اسلامی را اینطور میفهمم. بهتعریف فقه اسلامی هم دیندار (مسلمان) بودن یعنی شهادتین گفتن.
سلام. دو پرسش انتقادی دارم.
۱) دینداری برای من لبیک گفتن به دعوت انبیاء است: چرا؟ یعنی اگر مردمی به دینی بیپیامبر باشند دینش حساب نمیآورید؟ صد در صد مطمئن نیستم اما گمانم دینهای هندو و آفریقاییای هستند که پیامبر و کتاب مشخصی ندارند و دین و باوری قبلیهای هستند. درباره پیامبران ادیان کهن یونانی و رومی و عرب هم مطمئن نیستم. در همین خاورمیانه هم باورهای زیادیست که بیکتاب و پیامبر در دل مردم است. (+ و نمیدانم پیامبران ادیان بزرگ هندو چهکسانی هستند، شاید پیامبری به آن معنا که شما میگویید نداشته باشند.)
۲) محتوای پیام عموماً حول یکتاپرستی است: از کجا میدانید!؟ بخش بزرگی از متدینین امروز جهان ادیان هندویی و آسیای شرقیای هستند که تناسخ باور و بیخدایند و بخش بزرگی از متدینین گذشته چندخداپرست بودند. از کجا میدانید عموم پیامبران تاریخ به تکخدایی خوانند؟
۳) برای من مهم نیست در صورت وجود تناسخ در زندگی بعدیام درخت شوم یا سنگ. من نسبت به آیین هندو و تناسخباوران در کدام حالتم؟ اگر بیتفاوت نیستم پس ردش کردهام؟
با تشکر از وقتتون.