خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

از مناظر مختلف می‌شود دین‌داری را تعریف کرد: مناظر درون‌دینی (فقهی، عرفانی، و ...) و برون‌دینی (روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، فلسفی، و ...). برداشت من از دین‌داری برون‌دینی است، ولی به‌نظرم می‌توان برایش شواهد درون‌دینی هم پیدا کرد. بدون اینکه بخواهم ادعای ارائه‌ی تعریف جامع و مانع بکنم، دین‌داری برای من لبیک گفتن به دعوت انبیاء است و بنابراین دین‌دار کسی است که دعوت پیامبری را پذیرفته، و غیر دین‌دار کسی است که دعوت پیامبری را نپذیرفته (=پیامبران را تکذیب کرده) [۱].

ما با روایت‌های تاریخی روبرو هستیم. درباره‌ی جزئیات این روایت‌ها شک و شبهه زیاد است، ولی به‌طور کلی، این روایت‌ها به ما می‌گویند که کسانی در طول تاریخ ادعای پیامبری کرده‌اند؛ یعنی ادعا کرده‌اند که در خود رسالتی می‌بینند که پیامی را به دیگران برسانند. محتوای پیام عموماً حول یکتاپرستی است و رسولانِ ادعایی گفته‌اند که رسالت و پیامشان را از همان «یکتا» گرفته‌اند. روایت‌های تاریخی به ما می‌گویند که بیشتر این «پیامبران» شکست خورده‌اند ولی چند نفری کارشان گرفته و خوب هم گرفته. تحلیل چرایی شکست و پیروزی «پیامبران» موضوع این یادداشت نیست پس از آن درمی‌گذرم.

پرسشی که می‌خواهم به آن پاسخ دهم این است: واکنش ما نسبت به دعوت پیامبران چه می‌تواند باشد؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید بین کنش/واکنش نظری و کنش/واکنش عملی فرق بگذاریم. در مواضع نظری ما می‌توانیم نسبت به یک گزاره سه حالت کلی [۲] داشته باشیم: گزاره را تأیید کنیم (به آن باور داشته باشیم)؛ گزاره را رد کنیم (به نقیض آن باور داشته باشیم)؛ نه گزاره را تأیید کنیم و نه آن را رد کنیم (باورمان را معلّق کنیم). در مواضع عملی ولی دو گزینه بیشتر وجود ندارد: یا عملی را انجام می‌دهیم یا انجام نمی‌دهیم. معلّق کردن عمل یک گزینه‌ی مجزا نیست چون معلّق کردنِ عملی همان انجام ندادن آن عمل است. بنابراین، نسبت به گزاره‌ی «خدا وجود دارد» ما می‌توانیم سه موضع داشته باشیم: آن را باور کنیم، رد کنیم، یا باورمان را معلّق کنیم. این سه موضع را به‌ترتیب خداباوری، خداناباوری، و ندانم‌گرایی نامیده‌اند.

ولی به‌نظرم این سه موضع پاسخ درستی به پرسش ما (واکنش ما نسبت به دعوت پیامبران چه می‌تواند باشد؟) نیست. واکنش به دعوت در زمره‌ی مواضع عملی است؛ شما یا دعوت را قبول می‌کنید یا رد می‌کنید؛ شق سومی وجود ندارد. ممکن است انتقاد کنید که در واکنش به دعوت، می‌شود موضع بی‌تفاوتی را برگزید. مثلاً فرض کنیم فیزیک‌دانی از ما دعوت می‌کند که مدل جدید اتمی‌اش را بپذیریم. ما می‌توانیم دعوت را قبول کنیم، رد کنیم، یا نسبت به آن بی‌تفاوت بمانیم چون احتمالاً سواد یا علاقه‌ی کافی برای رد و قبول آن مدل اتمی نداریم. در پاسخ به این نقد احتمالی دو پاسخ می‌دهم. اوّلاً محتوای دعوت فیزیک‌دان اخباری است: «فلان مدل اتمی صادق است». ولی محتوای دعوت پیامبر انشایی است: «خدای یگانه را بپرست» [۳]. در واکنش به یک محتوای اخباری (گزاره) سه حالتِ قبول، رد، و تعلیق قابل تصور است ولی به محتوای انشایی صرفاً می‌توان عمل کرد یا عمل نکرد. ثانیاً همان‌طوری که ویلیام جیمز توضیح داده [۴] بعضی از انتخاب‌ها اجباری هستند و جایی برای تعلیق نمی‌گذارند. انتخاب کردن یا نکردن فلان مدل اتمی برای من هیچ فوریتی ندارد بنابراین به آسانی قابل تعلیق است ولی انتخاب بین پذیرش یا رد دعوت انبیاء می‌تواند زندگی من را به‌شدت تحت شعاع خود قرار دهد. لذا در این موضوع، گزینه‌ی سومی قابل تصور نیست: تعلیق کردنِ پذیرشِ دعوتْ همان نپذیرفتنِ دعوت است.

پس واکنش ما نسبت به دعوت پیامبران به یکتاپرستی از دو حالت خارج نیست: یا دعوت را می‌پذیریم یا دعوت را رد می‌کنیم. ولی با پذیرش یا رد دعوت به یکتاپرستی، همزمان تصدیق یا تکذیبی هم صورت می‌پذیرد. کسی که دعوت «پیامبری» را لبیک می‌گوید، ضمناً پیامبر بودن آن «پیامبر» را تصدیق می‌کند [۵] و کسی که دعوت «پیامبری» را رد می‌کند، ضمناً پیامبر بودن آن «پیامبر» را تکذیب می‌کند. حالت‌های قابل تصور دیگر (پذیرش دعوت آن «پیامبر» به یکتاپرستی و تکذیب پیامبری او، و رد دعوت آن «پیامبر» به یکتاپرستی و تصدیق «پیامبری» او) عملاً ناسازوارند.

 

[۱] ادعایی بر اصالت و تازگی (originality) تعریفم ندارم، امّا نمی‌توانم به شخص خاصی اشاره کنم و بگویم او قبلاً دقیقاً این تعریف را ارائه کرده.

[۲] از منظری دیگر، می‌توان باورها را مدرّج کرد و مثلاً‌ گفت که احتمال درستی یک گزاره ۳۰ درصد است. بنا به بعضی ملاحظات (که توضیحش طولانی است) اینجا باور را مدرّج در نظر نمی‌گیرم.

[۳] قبلاً اینجا بیشتر توضیح داده‌ام.

[۴] در مقاله‌ی The Will to Believe

[۵] شهادتین گفتن در سنّت اسلامی را این‌طور می‌فهمم. به‌تعریف فقه اسلامی هم دین‌دار (مسلمان) بودن یعنی شهادتین گفتن.

۰۱/۰۱/۱۸

نظرات  (۱)

سلام. دو پرسش انتقادی دارم.

۱) دین‌داری برای من لبیک گفتن به دعوت انبیاء است: چرا؟ یعنی اگر مردمی به دینی بی‌پیامبر باشند دینش حساب نمی‌آورید؟ صد در صد مطمئن نیستم اما گمانم دین‌های هندو و آفریقایی‌ای هستند که پیامبر و کتاب مشخصی ندارند و دین و باوری قبلیه‌ای هستند. درباره پیامبران ادیان کهن یونانی و رومی و عرب هم مطمئن نیستم. در همین خاورمیانه هم باورهای زیادیست که بی‌کتاب و پیامبر در دل مردم است. (+ و نمی‌دانم پیامبران ادیان بزرگ هندو چه‌کسانی هستند، شاید پیامبری به آن معنا که شما می‌گویید نداشته باشند.)

۲) محتوای پیام عموماً حول یکتاپرستی است: از کجا می‌دانید!؟ بخش بزرگی از متدینین امروز جهان ادیان هندویی و آسیای شرقی‌ای هستند که تناسخ باور و بی‌خدایند و بخش بزرگی از متدینین گذشته چندخداپرست بودند. از کجا می‌دانید عموم پیامبران تاریخ به تک‌خدایی خوانند؟

۳) برای من مهم نیست در صورت وجود تناسخ در زندگی بعدی‌ام درخت شوم یا سنگ. من نسبت به آیین هندو و تناسخ‌باوران در کدام حالتم؟ اگر بی‌تفاوت نیستم پس ردش کرده‌ام؟

 

با تشکر از وقتتون.

پاسخ:
سلام. ممنون برای کامنتتون.
این نکته رو باید در متن ذکر می‌کردم که منظورم از دین، یکی از ادیان ابراهیمی است. متوجه هستم که انواع و اقسام «ادیان» در جهان وجود دارند. آن‌طوری که مردم‌شناس‌ها طبقه‌بندی می‌کنند حتی ممکن است یک دین متعلق به یه قبیله‌ی خاص باشد و قبیله‌ی همسایه دین متفاوتی داشته باشد. ولی من در استفاده از واژه‌ی «دین»، چنین استفاده‌ی وسیعی را منظور ندارم، به دو دلیل: دلیل اول اینه که اطلاعات زیادی راجع به ادیان غیر ابراهیمی ندارم و آن ادیان این‌قدر متنوع هستند که خیلی بعید است بشود درباره‌شان حکم کلی‌ای داد. دوم (که مهم‌تر است) این است که خیلی از ادیان غیر ابراهیمی اصلاً خودشان را به‌عنوان دین عرضه نمی‌کنند. خیلی از این‌ها رو میشه در قالب فرهنگ و آدام و رسوم و ... طبقه‌بندی کرد مثل بودیسم.

با این احوال در پاسخ به دو سؤال اوّل، دامنه‌ی یادداشت من عملاً یهودیت، مسیحیت، اسلام، و بهائیت را دربر می‌گیرد (دین دیگری نمی‌شناسم که خودش را ابراهیمی به‌حساب بیاورد) و این‌ها پیامبر مشخص داشته‌اند. درباره‌ی مسیحیت البته می‌شود کمی چون و چرا کرد، چون برای آن‌ها، عیسی خود خداست. ولی به‌هرحال به‌نظر می‌رسد که نقش او نقش پیامبرانه است. به‌علاوه، همه‌ی ادیانی که نام بردم دعوت به پرستش خدای واحد و نفی بت‌ها می‌کرده‌اند.

در پاسخ به سؤال سوم، در نظر بگیرید که سخن من راجع به پاسخ به یک دعوت بود. اینکه شما در زندگی بعدی درخت یا سنگ شوید دعوت نیست که پاسخ بخواهد، بنابراین مثل خیلی چیزهای دیگر می‌شود به آن بی‌تفاوت بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی