خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

۱ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

دقایقی پیش از لحظه‌ی سال تحویل، پدربزرگ قرآنش را از وسط سفره‌ی هفت‌سین برمی‌داشت، سوره‌ی یس را باز می‌کرد، و آرام می‌خواند. در زمینه صدای تلویزیون می‌آمد و ما همراه با ساعت پایین صفحه برای رسیدن سال تحویل ثانیه‌ها را می‌شمردیم تا بالاخره توپ شکلیک می‌شد و صدای سرنا و دهل پخش. اولین عیدی را از پدربزرگ می‌گرفتیم: اسکناس خشک، آن زمانی که هزارتومان برایمان پول زیادی بود. از پای سفره که بلند می‌شدیم انگار غسل تعمید شده باشیم، خیسِ تازگی بودیم و جهانِ مرده‌ی چند دقیقه پیش حالا بوی نویی می‌داد.

۲ نظر ۲۹ اسفند ۰۰