خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

«هرآنچه سخت و استوار است دود می‌شود و به هوا می‌رود»

دوشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۴۱ ق.ظ

از مرگ سید ابراهیم رئیسی نه خوشحال شدم و نه ناراحت. ناراحت که لابد معلوم است چرا نشدم؛ خوشحال هم نشدم: این چند ساعتی که اخبار را دنبال می‌کردم، سعدی مدام در گوشم می‌خواند:

ای دوست بر جنازه‌ی دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو هم این ماجرا رود

و من هم گوش کردم، ولی به‌شکل غیر منتظره‌ای امیدوار شده‌ام. امیدم به این نیست که انتخابات معناداری برگزار شود و نتیجه‌ی رأی مردم رئیس جمهور شود؛ این‌قدرها دیگر خام نیستم. به این هم امیدی ندارم که مرگ رئیس جمهور خللی در نظام قدرت حکومت بکند. آن مرحوم آن‌قدرها کاره‌ای نبود که بود و نبودش این‌قدرها تفاوتی ایجاد بکند. راستش به این امیدوار شده‌ام که خدا ما مردم ایران را به‌حال خود رها نکرده. به این‌که دیدم هنوز دستی بالای دست کسانی که به ما رحم نمی‌کنند هست. به این‌که رشته‌های سال‌ها برنامه‌ریزی و مهندسیِ قلدرانه و دقیق‌شان به‌همین سادگی پنبه شد. به این‌که عزم‌هایشان فسخ و همت‌هایشان نقض شد. از نظر من، مرگ رئیسی نور بالایی بود از ناکجا برای مردمی که سال‌ها در این جاده‌ی پیچ‌درپیچ صعب‌العبور لغزنده‌ی تاریک می‌راندند و گاه می‌اندیشیدند که صدای جیغ و جزع‌شان جز به گرگ‌های درنده‌ی کنار جاده نخواهد رسید. 

۰۳/۰۲/۳۱

نظرات  (۹)

کاش بیشتر توضیح بدی که من هم بفهمم. از یک طرف می‌گی «امیدی ندارم که مرگ رئیس جمهور خللی در نظام قدرت حکومت بکند» که من هم باهات موافقم، از طرف دیگه هم داری می‌گی که «رشته‌های سال‌ها برنامه‌ریزی و مهندسیِ قلدرانه و دقیق‌شان به‌همین سادگی پنبه شد»؟ نمی‌فهمم منظورت رو.

 

از طرفی، من مرگ هیچ‌کس رو نمی‌تونم دلیلی بر این ببینم که «خدا ما مردم ایران را به‌حال خود رها نکرده». با این منطقی که شما داری، حکومتی‌ها هم مرگ مخالفین رو می‌تونین نشونه‌ی این ببینند که خدا رهاشون نکرده.

پاسخ:
لابد به‌خاطر دارید که برای رئیس جمهور شدن ایشان چه صحنه‌آرایی‌ای شد و چطور نامزدهای دور و نزدیک قلع و قمع شدند تا ایشان بدون مزاحم و معارض رئیس دولت بشود. و احتمالاً موافق هستید که ایشان اگر نه نامزد اصلی، که لااقل یکی از دو نامزد اصلی جانشینی رهبری بود. برای رساندن ایشان به این جایگاه و برای «سید مظلومان» شدن البته که سال‌ها برنامه‌ریزی و مهندسی قلدرانه و دقیق انجام شده بود. با کشته شدن ایشان، همه‌ی آن نقشه‌ها خراب شد. هرچند ایشان فی‌الواقع چندان کاره‌ای نبود، ولی مهره‌ای بود در دست کسانی که کاره‌ای هستند. با مرگ او تا حدودی دستشان بسته شد.

درباره‌ی نکته‌ی دوم هم من از امید شخص خودم صحبت کردم، و طبیعتاً دلیل همه‌پسندی نمی‌توانم برای چنان امیدی بیاورم. بخشی‌اش لابد ناشی از نحوه‌ی نگاه من به جهان است که گاهی حضور خدا را در بعضی اتفاقات حس می‌کنم. البته که از این حس من لزوماً نتیجه نمی‌شود که خدا واقعاً مردم ایران را به حال خود رها نکرده.

ممنونم از توضیحاتی که دادی.

 

آره، با بند اول خیلی موافقم، ولی یه نگاه بنداز به کسایی که ایشون براشون «سید مظلومان» بود. خب فکر می‌کنم این پروسه که یه نفر دیگه رو کم‌کم بکشن بالا و برای اون آدم‌ها یه «سید مظلومان» بسازن، کار چندان سختی نیست. یه خورده به زحمت افتادن فقط.

 

آره، اگر خدایی باشه و قرار بود بیاد و دست کسی رو بگیره، واقعا داره کم کاری می‌کنه و بدجوری تنها رهامون کرده.

پاسخ:
فکر نمی‌کنم اون‌قدرها هم کار آسونی باشه. نمی‌شه از مفاهیم هرجوری و به‌هرمقدار استفاده کرد. ذخیره‌ی مفهومی جمهوری اسلامی هم مثل بقیه‌ی ذخایرش رو به اتمامه.

لااقل یکی از دو نامزد اصلی جانشینی رهبری بود.

 

 

اون‌وقت یه نفر دیگه کیه؟ مجتبی؟

پاسخ:
بر اساس گمانه‌زنی‌ها، بله.

شما نگران ما نباشید ، از مهاجرت لذت ببرید. براتون متاسفم. طبیعی نیست اینقدر اظهارنظر ناپخته و نسنجیده در یک‌ پست. 

پاسخ:
متأسفانه شما رو نمی‌شناسم که بتونم نگرانتون باشم.

بدیهیه که نگرانی شما برای شخص بنده موضوعیت و اهمیتی نداره. نگران داخل ایران نباشید. 

پاسخ:
ببخشید که نگران کشورم بودم. سعی می‌کنم تکرار نشه. فقط شما حق دارید نگران بشید لابد.

اینطور نگران کشورتون هستید که درباره کسی که ۴۰ میلیون نفر از هموطناتون بهش رای دادن اینجور حرف بزنید؟ ۲ برابر خاتمی که شماها قبولش دارید. 

الان این نگاه، ملیه که شما دارید؟ می‌بینید که نه فقط بک نفر بلکه ۴۰ میلیون نفری که بهش رای دادن و میلیونها نفری که به تشییع او رفتن و کل ایران رو که او  رئیس جمهورش بود، نادیده می‌گیرید وقتی که بهش خطاب دشمن میکنید. 

پاسخ:
اشتباه به عرض شما رسانده‌اند. آقای رئیسی دوبار نامزد انتخابات شد. بار اول در ۱۳۹۶ ۱۶ میلیون رأی آورد و نفر دوم شد. بار دوم در ۱۴۰۰ ۱۸ میلیون رأی آورد و پیروز شد.

وانگهی، حرف‌هایی که من زدم چه ارتباطی به تعداد آرای ایشان داشت؟ من گفتم ایشان بنا بر برنامه‌ای به ریاست جمهوری برگزیده شد و احتمالاً در آب نمک خوابانده شده بود برای رهبری بعدی. کجای این حرفم نافی تعداد آرایش است؟ کجایش نافی افرادی که به تشییعش رفته‌اند است؟

صدام حسین هم در انتخابات رأی ۹۹ درصدی می‌آورد. آیا این نافی عملکردش خلاف امنیت و منافع ملی عراق است؟

کسی که سه خط درک درست از ایران داشته باشه میدونه گزینه اول رهبری میرباقریه.

و اصولا به حرف کسایی که معتقدن مجتبی گزینه اصلی رهبریه، خیلی نباید وقعی نهاد.

مرسی که کمک کردی بفهمیم منطق پشت نوشته هات حاصل از درسیه که خوندی، نه درک صحیح. و مرسی که کمک کردی دیگه جدی نگیریمت. جوابی که دادی نقطه عطف من تو این وبلاگ بعد 4 سال بود :)

پاسخ:
اوّلاً گفتم بر اساس گمانه‌زنی‌ها. خودم شخصاً مجتبی را گزینه‌ای جدی نمی‌دیدم و نمی‌بینم. ولی حتی کسی مثل مهرزاد بروجردی که استاد علوم سیاسی است و درباره‌ی نظام سیاسی ایران کتاب‌ها و مقاله‌ها نوشته می‌گوید مجتبی مهم‌ترین گزینه است. منظورم این نیست که چون بروجردی گفته پس درست است؛ منظورم این است که چون بروجردی و امثال او گفته‌اند، داشتن چنان نظری آن‌قدرها هم که شما فکر می‌کنید احمقانه نیست.

ثانیاً طوری حرف می‌زنید گویی که داریم درباره‌ی موضوعی کاملاً واضح و روشن صحبت می‌کنیم. به قول شما «کسی که سه خط درک درست از ایران داشته باشه میدونه» این موضوع چیزی نیست که بشه درباره‌اش نظر قطعی داد. آقای احمد خاتمی (عضو مجلس خبرگان) چند سال پیش مصاحبه کرده بود و گفته بود که حتی او نمی‌داند نامزدهای رهبری آینده کیستند. لابد شما اطلاعاتتان از پشت‌پرده‌های نظام از ایشان بیشتر است.

ثالثاً من تخصصی در امور سیاسی ندارم و ادعایی هم در این باره ندارم. به عنوان یک شهروند معمولی نظر و تحلیلم را می‌نوشتم و می‌نویسم. شما مختارید که جدی بگیرید یا نگیرید.

مگر واجبه کسی اول رئیس جمهور بشه بعد رهبر؟ نه چنین چیزی تو قانون ایران بوده نه ربطی به هم دارن. جایگاه قبلیش تو آستان قدس خیلی خیلی بهتر بود برای این کار. خیلی مقدس طور، خیلی مردم پذیرتر. چرا بیاد رئیس جمهور بشه که شب و روز دوندگی و زحمت و کار داره، آخر هم مسخره اش کنن و بهش توهین کنن که بعد رهبر بشه؟ در حالی که زمینه ایجاد محبوبیت تو تولیت آستان قدس خیلی بیشتر و راحتتره. 

هر کی این تحلیل رو بهتون قالب کرده، اسکلتون کرده

پاسخ:
سه نکته عرض می‌کنم:

اول اینکه امر سیاسی اقتضائات خاص خودش را دارد. نمی‌شود کسی که تعداد قابل توجهی از مردم نمی‌شناسند را بی‌مقدمه به عنوان رهبر معرفی کرد و انتظار داشت جامعه هم بپذیرد. طبیعی است که انتظار می‌رود کسی که بخواهد رهبر آینده باشد را مردم بشناسند.

دوم اینکه در مورد ایشان چنان گمانه‌زنی‌ای تا این حد نبود، ولی دو مطلب باعث شد که توجهات زیادی جلب شود و گمانه‌زنی راجع به احتمال رهبری آینده‌ی ایشان بر سر زبان‌ها بیفتد. یکی اینکه بلافاصله پس از اینکه ایشان رئیس قوه‌ی قضائیه شد صداوسیما به حد مبالغه‌‌آمیزی شروع به تبلیغ برای ایشان کرد تا هرطور شده یک «سید محرومان» از او معرفی کند. این درحالی‌است که صداوسیما هیچ‌گاه برای رؤسای قوه‌ی قضائیه قبل و بعد از ایشان چنان تبلیغ نکرد. مطلب دوم اینکه در انتخابات ۱۴۰۰ تمام نامزدهایی که ممکن بود کمترین خطری برای رأی‌آوری ایشان باشند رد صلاحیت شدند. پس از این اتفاقات طبیعی بود که آدم‌ها فکر کنند که لابد برنامه‌ای برای این فرد چیده شده. وگرنه خیلی سخت است باور کردن اینکه صداوسیما بی‌غرض برای کسی تبلیغ کند و شورای نگهبان بی‌مرض رقیبان کسی را از صحنه به در.

سوم اینکه ظاهراً در این مورد با هم اختلاف نظر داریم که اشکالی هم ندارد. ولی لزومی ندارد تحلیل‌های من بهم غالب شده باشد. شاید من خودم به این نتایج ولو غلط رسیده باشم.

اقتضائات رو خوب اومدی، سیاست اقتضا میکنه حاکم هر کس هست جانشینش رو نگذاره حتی یه دادگاه برگزار کنه که مبادا یه طرف دعوا و یا حتی دو طرف دعوا ازش ناراضی بشن و بعدا براش دردسر درست کنن.  چه رسد اینکه کسی رو انتخاب کنه که اساسا تو قوه قضائیه نشو و نما پیدا کرده. دادستان بوده، رییس سازمان بازرسی کل کشور بوده، معاون اول قوه بوده، دادستان ویژه روحانیت بوده. با این همه تجربه قضایی بعد رئیس قوه منصوب شد. تازه بقول شما شناخته شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی