خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

رأی دادن به‌مثابه‌ی بی‌ناموسی

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۴:۱۸ ب.ظ

جمهوری اسلامی در ابتدای شکل‌گیری‌اش حکومتی بود برآمده از یک انقلاب مردمی و با مقبولیت حداکثری. پس از مدتی، چنان‌که افتد و دانی، مقبولیتش به‌تدریج کم و کم‌تر و در نهایت ناچار شد برای اثبات مقبولیتش به خود و دیگران، دست‌به‌دامن آمار شود—از همه مهم‌تر آمار شرکت‌کنندگان در انتخابات. هرچه می‌گذشت، هراس حکومت از خطرهای داخلی و خارجی بیش‌تر و بیش‌تر، اعتماد به نفسش کم‌تر و کم‌تر و وابستگی‌اش به آمار شرکت‌کنندگان به‌عنوان مهم‌ترین برهان مقبولیتش شدیدتر می‌شد تا جایی که انتخابات برایش تبدیل به امری هویتی و حیثیتی شد. به این صورت، نظام سیاسی ما به‌علّت ماهیتِ ذات‌گرای تفکرش، یک کنش شهروندی معمولی را برای خودش تبدیل به یک امر ناموسی کرد.

در این میان، اپوزیسیون جمهوری اسلامی، بدون کوچک‌ترین ایده و نظریه‌ای برای مبارزه، تنها کاری که برای مقابله به عقلش می‌رسید و از دستش برمی‌آمد این بود که «امر ناموسی» نظام را «امر بی‌ناموسی» جا بزند. به این صورت، در بزنگاه هر انتخابات، شهروند مخالف نظام میان دو گزینه قرار داده می‌شد: یا به خون کشته‌شدگان و جان زندانیان و ... خیانت کند (مرتکب بی‌ناموسی شود) و به امید بهتر شدن شرایط زندگی‌اش رأی دهد، یا انسانی وارسته، منزّه، و اخلاقی باقی بماند و در روز جمعه‌ی انتخابات از خانه‌اش بیرون نرود. به این ترتیب، اپوزیسیونِ «سکولار» جمهوری اسلامی، رأی دادن را ارتکاب به گناه کبیره، و «پاک بودن شناسنامه» را تبدیل به مهم‌ترین نشانه‌ی ثباتِ قدم سیاسی و اغوا نشدن در برابر فریب‌های حکومت و اصلاح‌طلبانش کرد. در یک هماوردی مضحک، مشارکت در انتخابات که از نظر حکومت دینی واجب اعلام شده بود، به‌فتوای «مراجع تقلید سکولار» حرام اعلام و مُهر شناسنامه تبدیل به لکه‌ی ننگ شد؛ شرکت‌کننده در انتخابات همواره تردامن و مسئول وضع موجود و آن‌که شرکت نکرده بود، منزّه از هر خطا و مسئولیتی، با استناد به شناسنامه‌ی سفیدش، بصیرتش را به رخ می‌کشید. بساط انتخابات که جمع می‌شد، دیگر نه جمهوری اسلامی و نه اپوزیسیونش جواب سلام کسی را نمی‌داد.

گذشت و گذشت، تا اینکه جمهوری اسلامی بالاخره بر ترسش غلبه کرد و با بریدن بند ناف صندوق رأی، هویتش را از مقبولیت عمومی جدا کرد. در آن سمت، اپوزیسیون هنوز هیچ ایده‌ای جز رأی ندادن ندارد. طرفه آن‌که سخت مشغول به بازی در زمین حریف است، درحالی‌که، حریف سال‌هاست دیگر در آن زمین بازی نمی‌کند. جنگ سختی بین دن‌کشیوت و آسیاب بادی در گرفته: اپوزیسیون، به‌ناچار و از سر استیصال، در خانه‌ی حریف، با خودش بازی می‌کند و به خودش گل می‌زند.

۰۳/۰۳/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی