خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

در حجره‌ی مضیّقِ تاریکِ سردِ خویش

بی پرتویی ز دلخوشی گرم آفتاب

محبوس در میانه‌ی دیوارهای تنگ

بلعیده باز یک دو سه‌تا قرص خواب و آب

لعنت‌کنان به هستی و بود و نبوده‌ام

بی‌رخت و عور و بی‌کس‌وکار و لش و خراب

من در ملال خفته و در غم غنوده‌ام

 

خِرخِرکنان ز قحطِ نفس، سرفه‌ی سیاه

پس‌ماندِ بانگ و رنگ عدم در جهان من

پژواک آخرین ضربان در سکوت مرگ

سرما فرا گرفته دل و استخوان من

تکبیر چارمین زده‌ام بر جنازه‌ام

بدرود گفته‌ام به امان فنای «من»

من بی «خدا» حکایت پایان سروده‌ام

۳ نظر ۳۱ فروردين ۰۰