خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

آن‌که با هیولا می‌ستیزد باید بپاید که خود در این میانه هیولا نشود. اگر دیرزمانی در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم خواهد دوخت.

فراسوی نیک و بد—فریدریش نیچه

 

احتمالاً افزودن هرچیزی به این آیه‌ی نیچه‌ای از تأثیرش می‌کاهد؛ با این حال می‌خواهم ظلم‌ستیزان را مخاطب قرار دهم و هشدار دهم که بیش از همه در خطر ظالم شدن‌اند. نگاه کنیم به جان‌های پاکی که برای چه آرمان‌های متعالی انقلاب کردند، و امروز عقرب‌های جراره‌ای شده‌اند که آدمیان از شرشان به مار غاشیه پناه می‌برند. یادمان بماند که همیشه لااقل از گوشه‌ی چشم خودمان را بپاییم، والا زمانی به خود خواهیم آمد که با مهیب‌ترین مغاک‌ها چشم‌در‌چشم شده‌ایم.

۲ نظر ۱۶ ارديبهشت ۰۰