خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). لغتنامه دهخدا
سلام اول این شعر عبارت زیر را کم داره (البته الآن که برای خودتان مردی شدید) ننه جون (یا به اصطلاح امروزی ها مامان) یک یه یاری داشتم دو دوسش می داشتم سه سریع عمل کن چهار چارقدو سر کن پنج پاشنه رو ور کش شش شاخه گلم کو هفت هراسونم من هشت هورا به بله نه نوکرش هستم ده دعا گو هستم
پاسخ:
:))
من همون ورژن تراژیک رو ترجیح میدم. اینطوری هولهولکی هم دیگه خوب نیست!
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.