این ترازو را دوباره تنظیم کنید
عدهای معتقدند که امروز چراغ دین نسبت به چند دهسال پیش کمسوتر شده و مخصوصاً نسل جوان ایرانی چندان دربند دیانت نیست. شواهدی که این عده در حمایت از نظرشان ارائه میکنند عبارتاند از وضعیت کنونی حجاب، ارتشاء، پارتیبازی، ریاکاری و ... . عدهی دیگری با این سخن مخالفاند و با ارائهی مثالهایی میکوشند تا نشان دهند که مردم ایران و مخصوصاً جوانان ایرانی، اگر نسبت به قبل دیندارتر نشده باشند، دینداریشان کمتر هم نشده است. مثالهایی که گروه دوم بر آن پافشاری میکنند از این قبیل هستند: کثرت جمعیت در مراسمهای اعتکاف، عزاداریهای ماه محرم، زیارت قبور اولیاء خدا، راهپیمایی ۲۲ بهمن و اخیراً راهپیمایی اربعین. از نظر این گروه، این موارد و مواردی شبیه به آنها نشان میدهد که دین همان قوّت پیشین را نزد عموم مردم دارد و از آنجا که بخش زیادی از شرکتکنندگان در این مراسم جوان هستند، این موضوع نشان میدهد که علیرغم ادعای گروه اوّل، نسل جوان ایرانی رابطهی محکمی با دین دارد.
از یک طرف حرف گروه اوّل بهنظر ملموس میآید و از طرف دیگر منکر جمعیتهای عظیم مورد نظر گروه دوم هم نمیتوان شد. سعی میکنم با ذکر نکتهای نشان دهم که مثالهای گروه دوم چندان در خدمت ادعایشان نیست. نکتهی قابل ذکر، تمایل بسیار زیادی است که در جوامع مدرن به خاص کردن روزهای سال وجود دارد. با افزایش پیدا کردن اوقات فراغت در فرهنگ جوامع مدرن، انسانها تلاش میکنند که هرطورشده روزهایشان را از یکنواختی خارج کنند و به آنها معانی خاص ببخشند. یکی از مهمترین ترفندها خاص کردن روزهای معمولی و اهمیت دادن به این روزها است. مثلاً میتوانیم ببینیم که «سالروز تولد» امروزه چه اهمیتی برای افراد پیدا کرده درحالیکه اگر چند دهه در تاریخ عقب برویم کمتر اثری از اهمیت روز تولد برای پیشینیان نمیبینیم. علاوه بر سالروز تولد، ازدواج، نامزدی و ... روزهای دیگری هم در سال وجود دارند که به آنها بسیار اهمیت داده میشود. مثلاً کریسمس، ولنتاین، هالوین و ... . هرسال که میگذرد شاهد این هستیم که در کشور ما این روزها جدیتر گرفته میشوند و تعداد افراد بیشتری به بزرگداشتن آنها رغبت نشان میدهند. جشنهای ملّی هم که از قدیم درجریان بوده کماکان با قوّت ادامه دارد: ایّام نوروز، شب یلدا، چهارشنبه سوری و ... .
حرف من این است که روزهای خاص مذهبی هم تقریباً همین کارکرد را برای قشر «مذهبی» جامعه دارد. حتی میتوانیم از گروه پرتعدادی سراغ بگیریم که هم کریسمس و ولنتاین را جشن میگیرند و هم در عزاداری ایّام محرم شرکت میکنند و شب قدر قرآن بهسر میگیرند. ولی آیا میتوانیم بگوییم که حضور پرتعداد این افراد در این مراسمها نشانهی استحکام دینداریشان است؟ بهنظرم میرسد که بر اساس روزهای خاص و مراسمهای خاص نمیشود حکم خاصی دربارهی افراد ارائه کرد. همانطوری که نمیشود افراد را بهخاطر جشن گرفتن کریسمس یا هدیه دادن در ولنتاین، غربی دانست، و همانطوری که نمیشود افراد را بهخاطر جشن گرفتن نوروز یا گرمگرفتن شب یلدا ناسیونالیست دانست، نمیتوان بهخاطر حضور در مراسمهای مرتبط با دین، آنها را متدیّن خواند. این درست نیست که با نگاه به کنش افراد در چند روز خاص، دربارهی کل زندگی آنها حکم کلی بدهیم. راه درست این است که ببینیم دین چه نقشی در زندگی روزمرهی افراد بازی میکند تا بتوانیم داوری درستی دربارهی قوّت دینداری نسل جوان ارائه کنیم. معیارها میتوانند اینها باشند: جمعیت مساجد در روزهای معمولی، وضعیت عمومی حجاب، آمار فحشا و اعتیاد، آمار سایتهای پربازدید، نحوهی روابط میان افراد و ... .
منکر این نیستم که شرکت در مراسمهای مذهبی میتواند تأثیر معنوی بسیار برجستهای بر نسل جوان بگذارد، ولی همانطوری که آمار مسافرت در ایّام عید نوروز سنجهی خوبی برای داوری دربارهی میزان مسافرت ایرانیان در طول سال نیست، آمار شرکتکنندگان در اعتکاف یا عزاداریهای محرم نیز سنجهی خوبی برای داوری دربارهی دینداری مردم ایران نیست. تأثیر این مراسمها را باید در زندگی روزمرهی افراد سنجید. باید دید که با وجود شرکت در این مراسمها، آیا نسل جوان ایرانی بهطور کلی زندگی معنوی و اخلاقی دارد؟
موافق نیستم! البته با ملاکهای پیشنهادیتون. آمار اعتیاد دیگه خدایی ربطی به دینداری نداره خیلی! البته مقداری اش هم بستگی داره به نوع اعتیاد!!
نظری برای اینکه چطور میشه میزان دینداری رو سنجید ندارم، اما میدونم میشه از خلال همین روابط اجتماعی و روزمره به یه شناختی رسید. حالا شاید شناختی که برای بقیه قابل اثبات نباشه. یه چیز تو مایه های نظر گروه اول.
ولی با این تفاوت که معتقدم این مراسمات و این ایام و ... انقدر زیاد هست که باید یه قسمتی از زندگی روزمره حسابش کرد و به شدت گروه اول نظر نداد.