خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

«هست مردن خلاص زندانی»

جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

از قدیم درباره‌ی «آب حیات» افسانه‌ها و اسطوره‌ها ساخته و پرداخته شده. گفته‌اند که آب حیات ماده‌ای است که در مکانی تاریک و ظلمانی جای گرفته و هر که از آن بنوشد تا ابد زنده خواهد ماند. همین امر باعث شده که انسان‌های بسیاری در پی آب حیات بگردند. می‌گویند اسکندر هرچه گشت، آن را نیافت و عمرش را بر سر این جستجو گذاشت، ولی خضر از آن نوشید و عمر جاودان یافت. اگر از مولانا بپرسیم که آب حیات چیست، جوابی عجیب و غیر قابل انتظار به ما می‌دهد: آب حیات همان مرگ است!

از ویژگی‌های اهل باطن یکی این است که از ظاهر لغات و اصطلاحات و مفاهیم فراتر می‌روند و به باطن آنها چنگ می‌زنند. یکی از معروف‌ترین حلقه‌ی اهل باطن، عرفا هستند و یکی از معروف‌ترین عرفا در سنت ما مولانا است. مولانا نگاهی سراسر متفاوت نسبت به مفاهیم زندگی و مرگ دارد. می‌توانیم بگوییم که به معنایی، مولانا زندگی را مرگ، و مرگ را زندگی می‌داند! در نظر مولانا، کسانی که زندگی می‌کنند ولی حیاتی انسانی ندارند درواقع و در باطن، مرده‌اند. منظور از حیات انسانی، کسب معرفت به حق و رسیدن به مقام شهود و عشق است. کسانی که چنین ویژگی‌ای دارند زنده‌اند ولی کسانی که به ظاهر زندگی دنیوی بسنده کرده‌اند و از زندگی جمادی و حیوانی‌شان فراتر نمی‌روند درواقع مردگان متحرّک هستند. البته زندگی و مرگ از نظر مولانا امری ذومراتب و تشکیکی است؛ به این معنا که هرچه فرد به خداوند نزدیک‌تر باشد زنده‌تر است و هرچه از او دورتر باشد مرده‌تر. پس اینجا منظور مولانا از مرگ، صرفاً لحظه‌ای نیست که زندگی ارگانیک انسان به پایان می‌رسد، بلکه منظور او از مرگ دور بودن از خداوند است. این معنا از مرگ نزد مولانا را می‌توانیم معنای مذمومِ مرگ بنامیم.

البته مولانا به مرگ نگاه ممدوح هم دارد و آن همان مرگی است که در زندگی انسان به‌طور ظاهری رخ می‌دهد. مولانا این مرگ را پدیده‌ای بسیار مبارک و زندگی جاوید و آب حیات می‌داند. مولانا می‌گوید که هیچ انسانی پس از مرگ، از مردن خود ناراضی و ناراحت نیست، چون حجاب‌ها از پیش چشمان او کنار زده می‌شوند و او می‌تواند حقایقی که قبلاً از دیدن آنها ناتوان بود را ببیند؛ درست مثل جنینی که از رحم مادر بیرون می‌رود و پا به جهانی بزرگ‌تر می‌گذارد. ما نیز از این دنیای کوچک و حقیر بیرون می‌رویم و پا به دنیایی بسیار بزرگ‌تر می‌گذاریم، به همین علّت از بیرون رفتن از این جهان ناراحت نخواهیم بود. ناراحتی ما از این است که چرا کم توشه برداشته‌ایم. بنابراین حسرتِ کم بودن زاد و توشه حسرتی است که انسان‌ها پس از مرگشان می‌خورند.

از نظر مولانا، مرگ نقشی مانند نقش آینه دارد. انسان‌های زیبارو دوست دارند مدام خود را درون آینه ببینند، زیرا از زیبایی خود خوشنود هستند ولی برعکس، انسان‌های زشت‌رو از آینه‌ها فراری‌اند، چون دوست ندارند زشتی‌شان پیش چشمشان باشد. همین نقشی را که آینه در رابطه با زیبایی‌ها و زشتی‌های ظاهری انسان بازی می‌کند، مرگ در رابطه با زیبایی‌ها و زشتی‌های باطنی انسان بازی می‌کند. انسان‌هایی که باطنی زیبا دارند مرگ را دوست دارند، چون با مرگ، باطن زیبایشان هویدا می‌شود، ولی آنهایی که باطنی زشت دارند از مرگ فراری‌اند چون مرگ باعث آشکار شدن باطن زشتشان می‌شود. پس علّت ترس از مرگ از نظر مولانا زشتی باطن افراد است. این موضوع را او به زیبایی در دو بیت مطرح می‌کند:

مرگ هرکس ای پسر همرنگ اوست              پیش دشمن، دشمن و بر دوست، دوست

آنکه می‌ترسی ز مرگ اندر فرار                     آن ز خود ترسانی ای جان، هوش‌دار

۹۴/۰۹/۰۶

نظرات  (۱)

خیلی خوب .

زنده باد

پاسخ:
ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی