کرگدن*
در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادریم مینمود. خُردیِ دنیا در دیدهاش وی را در چشم من بزرگ میداشت، و شکم بر او سلطهای نداشت، پس آنچه نمییافت آرزو نمیکرد و آنچه را مییافت فراوان به کار نمیبرد. بیشتر روزهایش را خاموش میماند، و اگر سخن میگفت گویندگان را از سخن میماند و تشنگیِ پرسندگان را فرومینشاند. افتاده بود و در دیدهها ناتوان، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان. تا نزد قاضی نمیرفت حجّت نمیآورد و کسی را که عذری داشت سرزنش نمیکرد، تا عذرش را میشنود. از درد شکوه نمینمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آنچه را میکرد میگفت و بدانچه نمیکرد دهان نمیگشود. اگر با او جدال میکردند خاموشی میگزید و اگر در گفتار بر او پیروز میشدند، در خاموشی مغلوب نمیگردید. بر آنچه میشنود حریصتر بود تا آنچه گوید، و گاهی که او را دو کار پیش میآمد مینگریست تا کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن پوید.
بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشی گرفتن. و اگر نتوانستید، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن.
نهجالبلاغه – حکمت ۲۸۹ – ترجمهی مرحوم دکتر جعفر شهیدی
گفتهاند که این جملات را امیرالمؤمنین در وصف برادرش ابوذر غفاری گفته؛ سلام خداوند بر هر دوی این بزرگان. بیاییم آدمی با این اوصاف را امروز تصور کنیم یا فرض کنیم ابوذر زنده شود و میان ما بیاید امّا او را نشناسیم. ما دربارهی آدمی با این مشخصات چه فکری میکنیم؟ فکر نمیکنیم که بیمار است؟ فکر نمیکنیم مشکلی دارد؟ دستکم به او مشکوک نمیشویم؟ معاشرت با انسانی خوشخنده و خوشسخن و خوشپوش و خوشخوراک را به معاشرت با چنین کسی ترجیح نمیدهیم؟ اصلاً حاضر میشویم با چنین کسی دوست شویم؟ - چه رسد که او را برادر بخوانیم. هیچوقت خواهیم خواست که فرزندمان چنین خصوصیاتی داشته باشد؟ اگر داشته باشد نگرانش نمیشویم؟ فکر میکنید اگر چنین شخصی را پیش روانشناس ببرند چه میگوید؟ چند جلسه مشاوره لازم است تا کوتولهها ابوذر را همقد خودشان –نرمال- کنند؟ راستی، معیارهایمان را از کجا میآوریم؟ «شیعهی علی»؟! دوستان، بیایید قبول کنیم خودمان را مسخره میکنیم!
* نام نمایشنامهای است از اوژن یونسکو. خلاصهی داستانش را –اگر خواستید- از اینجا بخوانید.