فطریه
این قسمت قنوت نماز عید فطر همیشه برایم دلنشین بود:
الهم انّی اسئلک خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون و اعوذ بک من مستعاذ منه عبادک المخلصون
این یکجور درهمتنیدن اخلاق ارسطویی با جهانبینی توحیدی است. اینکه بخواهی مثل آدمهای خوب شوی، یا بهقول ارسطو، آدمهای بافضیلت. در قرآن هم زیاد از این درهمتنیدگی میبینیم. مثلاً:
وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ (الحشر: ۱۰)
یا
رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آل عمران: ۱۹۳)
اگر آن روایت منسوب به پیامبر اسلام را جدی بگیریم که گفت برای تمام کردن مکرمتها (فضیلتها)ی اخلاقی مبعوث شده، آنگاه این تأکید بر شبیه شدن به آدمهای خوب سر جایش مینشیند. آنگاه خواهیم دید که مقدار زیادی از آنچه دین خوانده میشود، پانوشتهایی بر همین یک اصل است: مثل آدمهای خوب باش.
سلام و تبریک عید،
این دلچسبها را یافتن یک طرف، طرف اصلی ما یافتن آن عباد مخلص و صالح و آن ابرار و اهل فضیلت است.
این نقطهی افتراق جهانبینی آدمها و تعیینکنندهی مرام و مسلک و در نهایت سرنوشت و عاقبتشان میشود. اینکه مصداق آن دعا را که مییابند و از خدای مُعط میخواهند بوی چه کسی را بگیرند...