خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

در ستایش عوام‌گراییِ انتخاباتی

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۹ ق.ظ

از چند سال اول پس از انقلاب که بگذریم، نه «جمهوری اسلامی» جمهوری بوده و نه «مردم‌سالاری دینی» مردم‌سالاری. این بار ولی علی‌الظاهر شمشیرها از رو بسته شده و می‌خواهند چنان بیخ مشروعیتشان را از خاک درآوردند که نه از تاک نشان بماند و نه از تاک‌نشان. اگر همه‌ی ماجرا همین بود می‌گفتم: «باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد/ که مادران سیاه‌پوش/ داغ‌داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد/ هنوز از سجاده‌ها/ سر برنگرفته‌اند.» مشکل این است که ماجرا همین نیست. سرنوشت کرور کرور انسان ناامیدِ درمانده‌ی نیمه‌جانْ بازیچه‌ی هوس‌های مستکبران است و این خرده چیزی نیست که سبکش بگیریم.

به‌نظرم هنوز خیلی برای پرسیدن «چه باید کرد؟» زود است. باید آرام بگیریم و صحنه را تا روزهای آخر نظاره کنیم. اگر عموم آدم‌های هم‌نظر با ما خواستند از ترس برقراری حکومت اشرار رأی بدهند،‌ باید رأی بدهیم. اگر به اعتراض خواستند رأی ندهند باید رأی ندهیم. همه‌ی حرفم این است: اگر رأی می‌دهیم با هم رأی بدهیم و اگر نمی‌دهیم با هم رأی ندهیم. صندوق رأی یک بازی جمعی است و جمع باید تکلیف اشخاص را روشن کند. البته که تا روزهای آخر هرکسی می‌تواند برای جلب آرای دیگران بکوشد، ولی دیگر وقتی در روزهای آخر نتایج نظرسنجی‌ها روشن کند که گرایش عموم هم‌فکران ما به کدام سمت است، تنها کنش معقول بازی کردن به شیوه‌ی جماعت است—حتی اگر مخالف نظر ما باشد.

در انتها می‌خواهم اشاره‌ای هم به فیلسوف‌مسلکانی کنم که قرار است چند روز مانده به انتخاباتْ تازه متنی منتشر کنند و دلایلی را له و علیه نظر خود به‌صف کنند و در انتها نتیجه‌ای را از آستین موشکافی‌هایشان بیرون آورند. چنین کسانی را باید به‌حال خود واگذاشت که دچار خطای مقوله‌ای‌اند و خیال می‌کنند صندوق رأی کلاس فلسفه است. کار درست در «انتخابات» گوسفندوار دنبال کردن گله است؛ آن گوسفندانی که سودای شبانی داشته باشند را گرگ‌ها خواهند درید.

۰۰/۰۳/۱۲

نظرات  (۴)

خوبه که تأملات پیشاانتخاباتیت رو نوشتی و امید دارم که دوباره برگردی و این‌بار با توجه به تجربه‌ای که از سر گذروندیم و شناختی کهاز جامعه‌ی ایران به دست آوردیم، به ارزیابی متن‌ات بپردازی.

شاید خودت هم به چیزایی که در ادامه می‌نویسم فکر کرده باشی و چه بسا موافق هم باشی:

 

اول، با رأیِ گله‌ای‌ دادنْ موافق نیستم! به نظرم با اساس فهم ما از یک جامعه‌ی مدرن و دموکراتیک، که فردیت و خواسته‌های فردی در اوجمی‌نشینه، در تعارضه! البته شاید بگی که از یه شبه‌انتخابات، یا چیزی مسما به انتخابات، چه انتظاری داری و چرا توقع داری خیلیمدرن و امروزی باهاش برخورد داشته باشیم! 

به هر حال، اما به نظرم همین صندوق‌های رأی تهی از معنا هم می‌تونن به ما کمک کنن که هر چه بیش‌تر روح این جهان مدرن رو دریابیم وبا مفاهیم و ایده‌هاش مأنوس‌تر و همراه‌تر بشیم.

 

دوم، خیلی خواستم با این نظر که شاید برگرفته ازون حدیث نبویه که دست خدا بر سر جماعته همراهی کنم، ولی به نظر این انتخاباتچون فتنه‌ای بود که باید چونان بچه شتری می‌بودی که نه سواری بدی و نه اجازه بدی که سودای دوشیدن شیرت را در سر بپرورونن!

 

سوم، همان‌طور که خودت گفتی، تو این انتخابات باید تا روز آخر منتظر می‌موندیم تا ببینیم چی می‌شه و حکومت قراره دست به چهشامورتی‌بازی‌ای بزنه و مردم به چه کاری رغبت نشون می‌دن و به چه راهی می‌رن! 

اگر این موضوع رو تو راه‌برد انتخاباتی‌مون وارد کنیم، چندان عجیب نیست که فیلسوف‌مسلکان مفلسفی هم چند روز یا حتی چند ساعتمانده به انتخابات، دست به قلم بشن و له و علیه یه کاندیدا یا حتی اصل انتخابات داد سخن رو بدن!

پاسخ:
درباره‌ی سه، من منظورم به فیلسوف‌مسلکانی بود که تازه دم انتخابات، خلاف جو عمومی یادداشتی می‌نویسند و سعی می‌کنند رفتار انتخاباتی‌شان را توجیه کنند، بدون اینکه حتی گوشه‌ی نظری به رفتار انتخاباتی بقیه داشته باشند. طبیعیه که تا قبل از اینکه جو عمومی شکل بگیره، هرکسی آزاده که برای تفکر خودش تبلیغ کنه.

با دو موافقم.

درباره‌ی یک، فکر می‌کنم بازی انتخابات، ماهیتاً یک بازی جمعی و گله‌واره. و البته اینو در تعارض با روح فردگرایانه‌ی جوامع مدرن نمی‌دونم. دو حالت برام بیشتر قابل تصور نیست: یا ما در انتخابات شرکت می‌کنیم (حتی با رأی ندادن) برای اینکه وظیفه‌ی اخلاقی/شرعی خود را انتجام دهیم، یا اینکه شرکت می‌کنیم برای اینکه پیروز شویم. من فرضم این است که خواننده‌ی یادداشت مثل من قائل به دومی است. یعنی می‌خواهد شرکت کند که پیروز شود. در این صورت می‌گویم راه پیروز شدن گله‌وار رأی دادن است. حاصل تک‌روی جز شکست نیست.

تکمله بعد از بازخوانی: بخشی از متن زبانش محاوره‌ای است و بخشی رسمی. زیاد پیش می‌آید که این‌طور می‌شود. معمولاً برمی‌گردم و همه را یکنواخت می‌کنم، ولی این بار نکردم.

فکر می‌کنم که زمانی می‌شه متن و پاسخ‌ات رو منسجم دید که از بین چهار گزینه‌ی شرکت‌کردن/ نکردن در انتخابات و پیروز‌شدن/ نشدن،تحریم انتخابات، یعنی شرکت‌نکردن و پیروزشدن، رو خیلی جدی گرفت و بار زیادی بهش داد و حتی تحریم انتخابات را به عنوان گزینه‌ایمعقول وارد میدان سیاست‌ورزی ایران کرد. 

گرچه قبل از انتخابات هم انتقادات زیادی به این رویکرد وارد شده بود، اما نتیجه‌ی انتخابات، به نظرم، تا حد خوبی نادرست‌بودن اینرویکرد رو نشون داد: هم شمار رأی‌دهندگان به نامزد منتصب و هم تفسیر رسمی از میزان مشارکت مردم جزو مواردی بود که نادیدهگرفته می‌شد. 

(تازه در این انتخابات شاهد موارد نادری از بلاهت هم بودیم... دانش‌جوی دکترای طرفدار تحریمی رو می‌شناسم که شب انتخابات، برایجلوگیری از به دور دوم کشیده‌شدت انتخابات، رفته و به نامزد محافظه‌کاران/ اقتدارگرایان رأی داده!)

 

به علاوه، که اصلاً فکر می‌کنم شرکت‌کردن به شرط پیروزی (چاقو!) کار رو برای انتخاب‌کنندگان سخت می‌کنه!

چطور می‌شه قبل از انتخابات به ضرس قاطع از رأی‌آوری/ رأی‌ناآوری کاندیدایی مطمئن شد؟ تا چه اندازه می‌شه به نتایج مؤسساتنظرسنجی اعتماد کرد و بهش امید بست؟ 

در همین انتخابات اخیر آمریکا، برخلاف نتیجه‌ی اغلب نظرسنجی‌ها، نامزد دموکرات‌ها قدرت را نه با اختلافی زیاد بلکه بسیارناپلئونی‌وار درآورد!

پاسخ:
ضرس قاطعی که در کار نیست. من هم نگفتم چنین اطمینانی از پیروزی لازمه برای رأی دادن. حرفم اینه که رأی دادن وقتی معقوله که پیروزی محتمل باشه (حتی اگه این احتمال زیر ٪۵۰ باشه). به‌عبارت دیگه، همه‌ی حرف من اینه که صرف محاسبات انفرادی شرکت کردن/ نکردن در انتخابات رو معقول نمی‌کنه، بلکه همیشه باید فاکتور نظر دیگر رأی‌دهندگان/ رأی‌ندهندگان رو وارد محاسبات کرد و بهش وزن بالا داد.

اما ما محاسبات جمعی رو بر محاسبات فردی ارجحیت ندادیم و برخلاف جریان شنا کردیم... و همه‌ی داستان اینه!

پاسخ:
اینو الآن می‌دونیم. من خودم واقعاً مشکوک بودم به نتایج نظرسنجی‌ها.

«با هم» طنین خیلی خوبی داره.
اما خب 1. کدوم «هم»؟
2. به نظرم جامعهٔ ایران فردگراتر شده و این با‌هم‌بودگی شاید نامعقول. 

پاسخ:
فردگرایی البته مشکل بنیانی با حس همبستگی نداره. ولی اگه ما اون‌قدری از هم جدا افتاده‌ایم که نمی‌تونیم بین خودمون همبستگی احساس کنیم، عجیب نیست که دچار این مکافات‌ها شده‌ایم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی