خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

ظاهر شدن عجز حاکمان، محکومان، و حکیمان

شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۵۶ ب.ظ

یک. اخیراً دو مصاحبه از حسین کچوئیان و سعید لیلاز دیده‌ام؛ اوّلی اصول‌گرا و دومی اصلاح‌طلب، و هر دو به‌اصطلاح نظریه‌پرداز. هر دو نفر اوّلاً کمابیش وجود بحران در جامعه و در حاکمیت را می‌پذیرند و ثانیاً ریشه‌اش را از طرف آمریکا می‌دانند. درباره‌ی راه حل این بحران هم تا حد زیادی دو طرف هم‌نظرند: کچوئیان می‌گوید که ما در حال تمدن‌سازی هستیم و باید زمان بگذرد تا مشکلات حل شوند. لیلاز می‌گوید ما در حال جنگ با آمریکا هستیم و اگر از این جنگ پیروز بیرون بیاییم مشکلات حل می‌شوند. این وضع نخبگان جریان‌های اصلی سیاسی داخل کشور است: هر دو ما را به صبر دعوت می‌کنند و وعده‌ی آینده‌ای را می‌دهند که قرار است وضعیت درست شود. چطور؟ معلوم نیست؛ لااقل هیچ‌کدامشان چشم‌انداز روشنی پیش چشم ما قرار نمی‌دهند. از آن طرف، با متنی مواجهیم به اسم «بیانیه‌ی گام دوم انقلاب». صدر تا ذیلش را که نگاه کنیم، هیچ راهکار روشن و مشخصی برای بیرون رفتن از وضع فعلی ترسیم نشده. بدتر، وضع فعلی بسیار مطلوب نشان داده شده.

دو. مسئولیت‌ناپذیری در میان هیئت حاکمه‌ی کشور به شکل فزاینده‌ای رشد کرده. هیچ کسی مسئولیت وضع موجود را گردن نمی‌گیرد. دولت مدعی است که اختیاراتش از طرف نهادهای موازی سلب شده و عملاً کاره‌ای نیست. مجلس حتی در موارد جزئی مثل قیمت بنزین توان تقنینی ندارد و با عباراتی مثل «مقتضی است که ... تخطی نشود» سرجایش نشانده شده. رهبری مسئولیت عملکرد نهادهایی مثل قوه‌ی قضائیه و صداوسیما را با وجود اختیار در عزل و نصب رؤسایشان نمی‌پذیرد، و حتی در فاجعه‌ای مثل شلیک به هواپیمای مسافربری و جنایتی مثل کشتن صدها نفر به‌خاطر اعتراض به قیمت بنزین هم از فرمانده‌ی کل قوا توضیحی درباره‌ی ماوقع نمی‌شنویم و پذیرش مسئولیتی نمی‌بینیم.

سه. در چند ماه گذشته در کشور ما اتفاقاتی افتاده که هر کدامشان برای بحرانی کردن وضع یک کشور نرمال کافی است. هنوز نه کسی به خاطر این اتفاقات محاکمه شده، نه کسی استعفا داده، و نه کسی حتی عذرخواهی کرده. تنها یک نفر در خصوص ساقط کردن هواپیما مسئولیت پذیرفت و عذرخواهی کرد که نه‌تنها برکنار نشد، که از آن زمان تبدیل به سردار دل‌ها شده و همان‌هایی که یک عمر برایمان روضه‌ی مدال افتخار دادن به فرمانده‌ی ناو وینسنس می‌خواندند، او را روی دوش از این مجلس به آن مجلس می‌برند و معلوم نیست دقیقاً برای چه از او تقدیر و تشکر می‌کنند. در حواشی خط و نشان کشیدن ایران و آمریکا، ده‌ها نفر از مردم کرمان در یک تشییع جنازه زیر دست و پا کشته شدند. و این هنوز پایان رکوردشکنی‌ها نیست: علی‌الحساب بعد از خود چین، رتبه‌ی دوم مرگ و میر بر اثر ویروس کرونا را در جهان داریم.

چهار. دهه‌ی چهارم انقلاب را «دهه‌ی پیشرفت و عدالت» نام گذاشته بودند و دیدیم چه بر سر پیشرفت و عدالت آمد. خوشبختانه هنوز برای دهه‌ی پنجم اسم نگذاشته‌اند. علی‌الحساب این موجود بی‌اسم چیزی است بی‌صاحب، بی‌چشم‌انداز، و فروغلتیده در انواع و اقسام بحران‌ها. نه کسی مسئولیت گذشته و حالش را می‌پذیرد و نه کسی برنامه‌ای برای آینده‌اش دارد. همه منتظر نشسته‌اند که سقف آسمان بشکند و منجی‌ای از آن بالا بیاید، یا کف زمین بشکافد و همه‌ی این دم و دستگاه قارونی را ببلعد. تاریخ «انتخابات»‌های اخیر تبدیل شده به تاریخ نه گفتن؛ قبل‌ترها با رأی به «لیست انگلیسی» و امثال ذلک و جدیدترها با رأی ندادن. برای خروج از این وضع نه نخبگان طرحی دارند، و نه مردم چاره‌ای؛ نه دل به آسمان می‌توان بست، و نه وحی از خاک می‌رسد.

پنج. داشتم برای خودم وضع موجود کشور را با وضع پیش از انقلاب مقایسه می‌کردم. پیش خود شرمنده شدم که هرچقدر هم فاسد و بی‌عرضه و نکبت بوده باشند، این‌قدر دیگر نباید به آن «خدابیامرز»ها جفا کرد. در تاریخ عقب‌تر رفتم و حس می‌کنم شرایط فعلی، ملغمه‌ای از عجز و ناتوانی مظفرالدین‌شاهی، استبداد و قلدری محمدعلی‌شاهی، و نابلدی و صغارت احمدشاهی است. امیدوارم تکرار تاریخ همین‌جا متوقف شود وگرنه باید منتظر کمدی سردار سپه بمانیم.

۹۸/۱۲/۰۳

نظرات  (۹)

۰۴ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۰۹ مــاهان (ف.چ)

من خیلی اهل کوت کردن نیستم، اهل جمله رو از کانتکست بیرون کشیدن. ولی به‌هرحال یه‌جا یکی از این سیاستمدارهای روس گفته بود "مردم روسیه تزار می‌خوان. تزار هم نباشی به تزار تبدیلت می‌کنن." 

امروز ۲۰:۳۰ رفت با ملت درباره کرونا و انتخابات مصاحبه کرد، ازشون پرسید به نظرتون تاثیر نذاشته [رو آمار افتضاح انتخابات که قراره ۲۰درصد بذاریم روش و بهتون بگیم]؟ اون وسط یکی هم گفت اصلا چرا باید شب انتخابات یهو بگن کرونا اومده؟

مامانبزرگم همیشه به من می‌گفت نخته. نمی‌تونست درست نخبه رو بگه. منم همون نخته‌م، نخته هم حتی نیستم اصلا. ولی به‌هرحال شرایط رفتن خواهم داشت، اما تصمیم گرفتم بمونم و تو زمین اینا هم بازی نکنم. برا من، این روزا سخت‌ترین چالش اینه که بفهمم دلداری دادن خودم با جمله "این مردم لیاقتشون همینه" و تصمیم گرفتن برای رفتن، فقط "بهونه"ست، و فقط فریبه.

چالش بعدی‌م اینه که زمین بازی بسازم. بقیه رو بهش دعوت کنم. بقیه رو قانع کنم این نعش نیمه‌جون هنوز می‌تونه زندگی کنه، درحالیکه خودم هیچ امیدی بهش ندارم. فقط یه امید، فقط یه روزنه مونده: اینکه انگشتا داره برمیگرده سمت خودمون. وضعیت به‌حدی وخیمه که تقریبا هرکس باید میفهمید، فهمیده که جز ما دیگه هیچکس نمونده، و ما در قدرت هیچ نماینده‌ای نداریم. برام سخته تو جو "اپلای‌کن‌برو"ی دانشگاه دووم بیارم، برام سخته دست از تصور خونه‌زندگی ساده و آرومم بردارم و باور کنم تقدیر من این تسلیم نشدنه و مرز وجود داره و من هرگز قادر به بُریدن این تعلق نخواهم بود گرچه به دلایل مشخص، برام سخته ببینم کسایی که رفتن براشون خیلی سخت‌تره میرن و بهم زبون‌درازی می‌کنن که "ای بدبختِ باقی‌مونده در دام مفاهیم تاریخ‌گذشته (وطن)، ببین ما چه خوشیم"، همه اینا خیلی سخته ولی دارم تحمل می‌کنم.

چون دیدم که انگشت‌ها برگشته سمت ما. چون دیدم باورمون شده دیگه هیچکس حرف ما رو نمیزنه. چون به نظرم آدمیزاد توانشو داره، اگه تونسته با اینهمه مصیبت "زندگی" کنه. نه که کنار بیاد، نه که به مسکن‌ها فرار کنه، نه که فراموش کنه؛ بدونه چه خبره، خوب هم بدونه، ولی زندگی کنه. چون توانشو داره.

خوشحالم امشب این پست رو خوندم بین جماعتِ سرزیربرفِ بیان.

پاسخ:
هر حرکتی بخواد شروع بشه از مسیر آگاهی مردم می‌گذره. درصد مشارکت در انتخابات نشون داد که ما کم نیستیم. ولی متأسفانه هرچقدر هم تعدادمون زیاد باشه فعلاً کاری ازمون برنمیاد. منظورم از «کار» کاریه که تأثیر عمیق روی روابط قدرت بذاره وگرنه هنوز هم هر کسی می‌تونه دور و اطراف خودشو بهتر کنه.
اپلای کردن زیاد چیزی رو تغییر نمی‌ده اگه خود فرد نتونه از وطن دل بکنه. درسته اینجا خیلی از اعصاب‌خردی‌های روزمره‌ی ایران رو نداریم، ولی به‌هرحال به‌جاش چالش زبان و فرهنگ و ... اضافه میشه.
امیدوارم هرجایی هستی و هر تصمیمی برای زندگی‌ات می‌گیری، از خودت و از زندگی‌ات راضی باشی.

نخبگان طرح دارن، کسی جایی آدم حسابشون نمی‌کنه.

پاسخ:
اگه منظورتون نخبگان داخل سیستمه، کدومشون طرح دارند؟ من چیز خاصی ندیده‌ام.
۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۰۸ مــاهان (ف.چ)

یه استاد داشتیم، حرف خوبی می‌زد، می‌گفت این قطار داره کاملا برعکس قطار توسعه میره؛ شما اگه بمونید هم نهایتا می‌تونید کف قطارو موکت کنید. و این کسی بود که با هزار امید و آرزو برگشته بود ایران، و بعد ۱۵-۲۰سال به این نتیجه رسیده بود.

ولی من به نظرم جهتِ قطاره عوض شدنیه. مهم نیست که دستی تو قدرت نداریم. خیلیا رو می‌بینم که بیکار ننشستن. همونطور که اونقدر خوش‌خیال نیستم که فکر کنم حرکت‌های کوچیک چیزی رو تغییر میده، انقدر هم چشم روی بعضی حقایق نمی‌بندم، که ادعا کنم سر تا ته یه سیستم پیچیده برام واضحه.

من صرفا فکر می‌کنم باید دست بر نداشت. نمی‌دونم، شایدم دارم با حماقت زندگی شخصی‌مو هدر میدم.

 

پ.ن: یادمه صدسال پیش براتون کامنت گذاشتم قالب بلاگتون خرابه. الان هنوزم خرابه. :))

پاسخ:
من فکر نمی‌کنم زندگی کردن در ایران هدر دادن زندگی باشه. آخرش آسمون همه‌جا یه رنگه، و ما هرجا هم که بریم ایرانی هستیم. خوشحالم که هنوز کسانی مثل شما هستند که امیدوارند.

آره دستش نزدم. هم اینکه بلد نیستم و هم اگه بخوام درستش کنم احتمالاً باید چند ساعت وقت بذارم و یاد بگیرم چی به چیه، که باعث میشه بی‌خیالش بشم.
۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۲ حامد(برزخ‌نگار) ⠀

آقا شما که بیرون از ایرانی و از رسانه‌هایی که دروغ و راست رو با هم میگن استفاده می‌کنید، حق ندارید در مورد ایران حرف بزنید ... شما بهتر است به همان فلسفه که به خاطرش وطن را رها کردید، به‌پردازید و بی‌خیال ایران شوید  

پاسخ:
شما که داخل ایران زندگی می‌کنید از طریق وحی خداوند از حقایق باخبر می‌شید؟ غیر از اینه که منبع شما هم رسانه‌هایی است که «دروغ و راست رو با هم میگن»؟ پس از این لحاظ با هم فرقی نداریم. اگه وضع یکیمون بهتر باشه وضع منه که لااقل با فیلترینگ روبرو نیستم. همون‌طوری که به صداوسیما و فارس‌نیوز دسترسی دارم به بی‌بی‌سی و صدای آمریکا هم دارم.

همان‌قدری که شما ایرانی هستید من هم هستم، پس به اندازه‌ی شما حق دارم درباره‌ی ایران حرف بزنم. حتی اگر کسی ایرانی نباشه هم حق داره حرفش را بزند.
ضمناً در جریان باشید که من وطنم را رها نکرده‌ام. مدتی برای تحصیل آمده‌ام جای دیگری درسم را بخوانم. این اسمش رها کردن نیست.
۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۳۶ حامد(برزخ‌نگار) ⠀

ما در بین مردم هستیم و فقط به رسانه‌ها اکتفا نمی‌کنیم ... واقع را با چشم می‌بینیم.

اگر کرونایی‌باشد ما هم در معرض خطر هستیم ... اگر گرانی باشد ما با آن درگیریم... و شما دور از همه‌ی این‌ها هستید و فقط حرف می‌زنید...

پاسخ:
اولا درستی یا نادرستی کدام یک از حرف‌های این پست وابسته به حضور در ایران است؟ آیا برای شما که در ایران هستید هواپیما با موشک زده نشده؟ یا مردم کرمان هنگام تشییع جنازه نمرده‌اند؟ حرف‌های من ربطی به موقعیت جغرافیایی نویسنده‌اش ندارد.
ثانیا خانواده و دوستان من در ایران هستند و با خطر کرونا و گرانی مواجه‌اند؛ کسانی که ارزش جانشان برایم بیشتر از جان خودم است.
ثالثا اتفاقا چون من در کشور دیگری هم زیسته‌ام و به چشم دیده‌ام که چطور زندگی می‌کنند، می‌توانم اینجا را بهتر با ایران مقایسه کنم. انگلیسی‌ها ضرب‌المثلی دارند: کسی که فقط لندن را دیده، لندن را نمی‌شناسد.

حدس می زنم مصاحبه کچوئیان را در شوکران دیدی پیشنهاد می کنم مصاحبه سعید رضا عاملی را هم ببینی تا بیشتر تاسف بخوری و ببینی نه تنها قانون هایی که مصوب می کنند تحفه ای نیست که اجرای قانون ها هم افتضاح تر از تصویبشان است. هر دو تا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند.

پاسخ:
آره، همون کلیپی که برام فرستادی رو اول دیدم. بعد گفتم این فقط یه تیکه از حرفاش بود، بذار کاملشو ببینم شاید حرفای بهتری داشته باشه، که خب نداشت. مصاحبه‌ی عاملی رو هم می‌ذارم تو نوبت که ببینم. ولی حالا فارغ از همه‌چی، اومدن عاملی به‌جای مخبر دزفولی (دبیر قبلی شورای عالی انقلاب فرهنگی) خودش پیشرفت به‌حساب میاد. آقای مخبر دامپزشک بود؛ یعنی یه متخصص گاو رو گذاشته بودن بالای سر فرهنگ مملکت. فکر کنم از این بهتر نمی‌شد به‌طور نمادین نشون داد که اون «فرهنگ اسلامی-ایرانی» که ازش دم می‌زنن، یه چیزی توی مایه‌های طویله است. جالبه که چند باری هم فرموده بودند: «فرهنگ مظلوم است!» وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـٰکِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ.
۱۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۰۳ میثم علی زلفی

فارغ از اینکه این وضعیت نتیجه رفتار حاکم است یا محکوم یا حکیم (که البته حکیم و حکمت با بدبختی و فلاکت رابطه تضاد دارد و نمی توان آن را در قافیه آورد)

آیا ما سهم اشتباهاتمان را پذیرفته ایم که انگشت به سمت دیگران می گیریم.

با اینکه نوشته های فراوانی از شما خوانده ام یادم نمی آید بر اشتباهات خود - مثلا (توصیه به لیستی رای دادن) به جای انتخاب عالمانه و خردمندانه - عرسضه ای نوشته باشید. که نه تنها اینچنین نبود بلکه توجیهاتی بر آن اقامه کردید تا آن رفتار را نتیجه اجبار حاکمیت و نبود گزینه ی کافی در مقابل خود نشان دهید!!

 

آیا این مرام هر انسانی نیست که زشتی را از خود دور می کند! و سعی م یکند دامن خود را از آن تطهیر کند؟؟؟

پاسخ:

من هنوز هم معتقدم که لیستی رأی دادن (نه فقط در ایران، بلکه) در همه‌جای دنیا کنش درست دموکراتیک است. این بار  دیدیم که اصول‌گرایان هم لیست دادند و اکثر هوادارانشان لیستی رأی دادند. این اتفاقاً از نکات مثبت این انتخابات بود (اگر بشود اسمش را انتخابات گذاشت). آنچه مجلس دهم را ناکام گذاشت لیستی رأی دادن نبود. مگر در مجالس قبل که رأی به لیست چندان مرسوم نبود، مجلس چه خاصیتی از خود نشان می‌داد که این‌بار نداد؟ مشکل سیاست در ایران نه به‌دست مردم به‌وجود آمده و نه (تا آینده‌ی قابل پیشبینی) به‌دست مردم قابل حل است. مشکل اصلی سیاست، از نظر من، نداشتن نظریه‌ی سیاسی قابل دفاع است.

برای بررسی یک نظام سیاسی معمولاً سه پارامتر را در نظر می‌گیرند: مشروعیت، کارآمدی، و برقراری نظم و امنیت. در هر سه مورد نظام ما با بحران مواجه است. به‌لحاظ مشروعیت، تعداد زیادی از مردم عادی و همین‌طور اکثریت طبقه‌ی تحصیل‌کرده‌ نظام سیاسی موجود را مشروع نمی‌دانند. (کاری به درست و غلطش ندارم. مهم این است که نظام مشروعیتش را در میان طیف وسیعی از مردم از دست داده.) در زمینه‌ی کارآمدی، تعداد زیادی از مردم از کارآمدی نظام ناراضی‌اند و حس می‌کنند این سیستم توان حل مشکلاتش را ندارد. مانده بود موضوع نظم و امنیت که طی سال‌های اخیر هم نظام روی این موضوع مانور می‌داد: اینکه ما در سوریه و عراق برای امنیت می‌جنگیم و امنیت کشور در این منطقه‌ی پربحران مثال‌زدنی است و قس علی هذا. ولی اتفاقات چند ماه گذشته (سرکوب اعتراضات آبان با کشتن صدها نفر، شلیک به هواپیمای مسافربری، ناتوانی در برگزاری مراسم تشییع و کشته شدن حدود هفتاد نفر در کرمان، و در حال حاضر بحران فزاینده‌ی کرونا) نشان داده که نظام سیاسی ما دیگر حتی توان برقراری نظم و امنیت را هم ندارد.

اصلاً فرض کنیم همه‌ی مشکل ممکلت زیر سر روحانی و دار و دسته‌اش است. این چه نظامی است که نمی‌تواند مشکلش را حل کند؟ مشکل کشور مشکل کوچکی نیست؛ بسیاری از آدم‌ها دارند با رنج زندگی می‌کنند. مگر غیر از این است که چند بار مجلس خواسته قیمت بنزین را برگرداند، یا وزیر کشور را استیضاح کند، یا از روحانی سؤال بپرسد و رهبر اجازه نداده؟ چرا نمی‌گذارند مجلس روحانی را استیضاح و برکنار کند؟ چرا در آمریکا رئیس‌جمهور را تا یک قدمی استیضاح می‌برند و در ایران نمی‌شود برد؟

من می‌گویم بیاییم قراری بگذاریم. مجلس یازدهم که اصول‌گراست. این‌بار نه خاتمی تکرار کرده و نه من و امثال من رأی داده‌ایم که بگویید مقصر وضع فعلی ما هستیم. بیاییم عملکرد این مجلس را نگاه کنیم و ببینیم آیا می‌تواند مشکلات کشور را حل کند یا نه. اگر توانست و وضع کشور به‌مراتب از وضع فعلی بهتر شد، من در همین وبلاگ از همه‌ی مخاطبانم به خاطر تشویق به لیستی رأی دادن عذرخواهی می‌کنم. ولی اگر وضع بهتر نشد، آن‌موقع شما قبول کنید که مشکل از جای دیگری است: از خود جمهوری اسلامی و نظریه‌ی اسلام حکومتی.

۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۳ میثم علی زلفی

سلام

هر چند بنده به کل با لیستی رای دادن مخالفم چه این وری ها از آن منتفع شوند چه آن وری ها!

و لیستی رای دادن رامصداق بی مسپولیتی و تربیت انسان های غیر مسءول می دانم. (البته اگر بالبداهه و بدون مطالعه و دقت نظر و ... باشد)

اما با این حال حرف شما را قابل تامل است و آن اینکه آنهایی که داعیه دار تغییر وضعیت هستند ظاهرا روش و منش و ایده ای برای تغییر ندارند و باری به هرجهت حرکت می کنند.

البته این حرف به معنی نبود ایده نیست و بنده این حرف را قبول ندارم بلکه می گویم بسیاری از آنهایی که اجرای کشور را به عهده دارند ایده و روش متناسب با ایران و شرایط آن را ندارند.

 

یا علی

امیدوارم هرجا هستی موفق باشی!

پاسخ:
سلام
من یکی از دلایلم برای لیستی رأی دادن رو ذکر می‌کنم. بد نیست بهش فکر کنید:
در شهرهای بزرگ برای انتخابات مجلس و شورای شهر صدها نفر نامزد می‌شوند و امکان بررسی سوابق و برنامه‌های همه‌ی نامزدها عملاً برای شهروندان عادی فراهم نیست. لذا احزاب وارد عمل می‌شوند و پس از بررسی نامزدها، لیست خود را ارائه می‌دهند و شهروندان با توجه به شناختشان از احزاب و اعتمادشان به آنها به لیست رأی می‌دهند. به‌نظرم می‌رسد که این راه از دیگر راه‌های ممکن (مثل بررسی تک تک نامزدها به‌وسیله‌ی شهروندان) به مراتب درست‌تر و بهینه‌تر است. 

شما هم ان‌شاء الله موفق باشید.

ای بابا

اینجا هم که عقیده تون رو در مورد مساله ای که چند یاعت پیش پرسیدم نوشتید!

من چون نتن هاتون رو نخوده بودم  و الان مثلا بخشی از این پست رو خوندم متوجه عقاید سیاسی تون نبودم و برا همین پرسیدم نظرتون راجع به ولی فقیه چیه و ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی