خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

اگر جنگ شود

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ق.ظ

فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ [۱]

 

یک. ترور مهم‌ترین فرمانده‌ی نظامی یک کشور به‌وسیله‌ی ارتش کشور دیگر، چیزی جز شروع جنگ نیست. از این نظر، اگر خدای ناکرده جنگی در بگیرد، آمریکا شروع‌کننده‌اش بوده است.

 

دو. تابه‌حال بسیاری از ما (به‌درستی) منتقد و مخالف حکومت داخلی بودیم؛ علی‌الخصوص پس از آنچه در آبان ماه بر مردم ما رفت. برای این مخالفت، خیلی از ما استاندارد تقریباً روشنی داشتیم: زورگویی و قلدری حاکم داخلی را تاب نمی‌آوریم. اگر همین استاندارد را در شرایط فعلی اعمال کنیم، به‌نظر من غیر ممکن است که ترور سردار سلیمانی را محکوم نکنیم: زورگویی و قلدری قدرت خارجی را هم تاب نمی‌آوریم[۲]. کسانی که اولی را محکوم می‌کنند و دومی را نمی‌کنند استاندارد دوگانه‌ی بی‌وجهی دارند.

 

سه. اگر به کشور ما حمله‌ی نظامی شود، یک ایرانی نمی‌تواند همچنان با دو طرف درگیر مخالف باشد[۳]. در شرایطی که به خاک کشورت تجاوز شده، تو یا در جبهه‌ی کشورت و علیه متجاوز هستی، و یا در جبهه‌ی متجاوز و علیه کشورت. جنگ جایی برای جبهه‌ی سوم باقی نمی‌گذارد.

 

چهار. اگر به کشور ما حمله‌ی نظامی شود، اساساً اهمیتی نخواهد داشت که چه حکومتی در کشور ما برپاست و چه رفتاری با مردمش دارد. در چنان شرایطی، هیچ چیزی جز مقابله با حمله‌ی متجاوز خارجی اهمیت ندارد. آمریکا به جمهوری اسلامی حمله‌ی نظامی نمی‌کند، به ایران حمله‌ی نظامی می‌کند[۴].

 

پنج. طرفداران نظام که تکلیفشان معلوم است، امّا آنهایی که منتقد و مخالف بوده‌اند و هستند باید موقع جنگ تکلیفشان را روشن کنند: طرف کشورتان هستید یا طرف دشمن؟ و اگر طرف کشورتان نیستید، طرف دشمنید.

 

شش. بی‌شک سمت ایران می‌ایستم. تسویه حساب ما با جمهوری اسلامی می‌ماند برای بعد از جنگ احتمالی.

 

[۱] بقره: ۱۹۴. ترجمه‌ی فولادوند: پس هر کس بر شما تعدّى کرد، همان گونه که بر شما تعدّى کرده، بر او تعدّى کنید.

[۲] اینجا اساساً مهم نیست که سردار سلیمانی که بود و چه کرد. تنها چیزی که مهم است این است که او مهم‌ترین فرمانده‌ی نظامی کشور ما بود که به‌وسیله‌ی ارتش یک کشور دیگر، در کشور ثالثی ترور شد.

[۳] ولی مردم کشورهای دیگر می‌توانند؛ همان‌طوری که خیلی از ما در جنگ آمریکا علیه عراق با دو طرف مخالف بودیم.

[۴] چنان‌که رئیس جمهورشان با وقاحت و شناعت تمام تهدیدمان می‌کند که مکان‌های فرهنگی را هدف گرفته‌اند.

 

پی‌نوشت یک: ممکن است کسانی پس از خواندن این متن پیش خود بگویند که نفس نویسنده‌ی وبلاگ از جایی گرم بلند می‌شود و از آن‌سوی آب‌ها رجز می‌خواند؛ اگر راست می‌گوید برگردد و تفنگ دست بگیرد و برود بجنگد. به آنها می‌گویم که نه فقط در زمان جنگ، هر زمانی ببینم کشورم به من نیاز دارد برمی‌گردم. امّا اینکه کی و چطور می‌توانم کمک کنم را باید ببینم و بسنجم.

پی‌نوشت دو: دعا می‌کنم که جنگ نشود.

۹۸/۱۰/۱۵

نظرات  (۸)

۱۵ دی ۹۸ ، ۰۹:۵۹ محبوبه شب

درود به شرفت

قطعا اگر جنگی سر بگیرد به قول خودتون اونوریا شروع کردن و در ثانی همگی پشت این خاک هستیم و می مونیم

حالا حتا اگر مشکلیم داشته باشیم بازم به قول حضرتعالی می مونه بعد از جنگ [احتمالی]

پاسخ:
همین‌طوره.

با کاربستِ همیشگیِ این آیه از سوره‌ی بقره موافق نیستم. گاهی با سنجشِ شرایط و تدبیر و صرفِ هزینه‌ی کمتر می‌شود جلویِ جنگِ خانمان‌سوز را گرفت. این تنها خوش‌بینیِ صرف نیست، چون هیچ بعید نیست اگر بخت یار شود و دیپلماسی جواب دهد، ایران در موقعیتی قوی‌تر از سابق قرار گیرد و بتواند منافع‌اش را بهتر از قبل تأمین کند. علی‌رغم رجزخوانی‌ها و شدّت‌گرفتنِ جنگ‌هایِ نیابتی، به گمان‌ام ”فعلاً“ نه امریکا و نه ایران هیچکدام مایل به یک جنگِ تمام‌عیار نیستند. تا ببینیم چرخِ روزگار چگونه می‌چرخد و حماقتِ بعدیِ ترامپ چیست و تدبیرِ ما چه؟ خوشبختانه آینده همچنان باز است و امکانات‌اش بیشمار.

پاسخ:
منظور من هم از ذکر آیه این نبود که لزوماً ایران باید جواب نظامی بدهد. من از خدا می‌خواهم که با اتخاذ رویکردهای دیپلماتیک یا غیر دیپلماتیک بشود بدون جنگ از این مهلکه بیرون رفت و امنیت کشور را تضمین کرد، ولی متأسفانه دورنمایی جز جنگ مقابل کشور نمی‌بینم. باید بنشینیم و نگاه کنیم که چه می‌شود.
۱۵ دی ۹۸ ، ۱۷:۰۸ پیمان ‌‌

من دل خوشی از دوگانه‌هایی مثل «یا طرف کشورتی یا نه» ندارم. ولی برای روشن‌تر شدن دیدگاهت این سوال رو می‌پرسم.

 

بر فرض در‌ آلمان نازی هستیم. کشور خارجی به مرزها رسیده و در درون هیتلری که می‌دانیم. هر کس حق دارد انتخاب کند که دفاع بکند یا نه.

اما اگر کسی دفاع نکرد حتماً بر ضد کشورش هست؟

پاسخ:
نکته‌ی بسیار مهم این است که جنگ را چه کسی شروع کرده؟ آیا به آلمان تجاوز شده یا آلمان خودش متجاوز بوده؟ لااقل به‌لحاظ تاریخی می‌دانیم که آلمان شروع‌کننده‌ی جنگ جهانی بود. اینجا حکومت ایران جنگ را شروع نکرده، ولی کشور دیگری به ایران حمله کرده. در چنین شرایطی، فارغ از اینکه چه کسی در ایران حاکم باشد، هرکسی علیه متجاوز نباشد با متجاوز است.
۱۵ دی ۹۸ ، ۲۰:۲۴ پیمان ‌‌

پرسشم را طور دیگری می‌پرسم و نگاه من واقعات تاریخی نیست بلکه شرایطی فرضیست با الهام از تاریخ.

همان آلمان هست با همان افکار و کشتار درون کشوری و قتل‌عام یهودیان و مخالفان. جنگ را اما آلمان شروع نکرده. شروع مشکلات با ترور کسی مثلاً هایدریش توسط کشوری دیگر آغاز می‌شه.

هر کس حق دارد انتخاب کند که دفاع بکند یا نه.

اما اگر کسی دفاع نکرد حتماً بر ضد کشورش هست؟

پاسخ:
ببینید، حرف من درباره‌ی انجام عمل دفاع نبود، حرفم درباره‌ی موضع‌گیری بود. حتی شاید این موضع اعلام هم نشود. ولی می‌گویم وقتی به کشورم حمله شده، من نمی‌توانم در قبال این اتفاق بی‌موضع باشم. من یا از پیروزی کشورم شاد می‌شوم یا از شکستش. پس من آخرالامر یا طرف کشورم ایستاده‌ام یا طرف دشمن کشورم.

حالا شما می‌توانید سناریوهای مختلفی بچینید. می‌شود تصور کرد که حاکم کشور من شر مطلق است، و از آن طرف خیر مطلق آمده و به کشورم هجوم آورده. آیا من باید همچنان از کشورم دفاع کنم؟ خیر، من چنین حرفی نمی‌زنم. حرف من چنان کلّیتی که شاید شما انتظار داشته باشید ندارد. درباره‌ی همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط حرف نمی‌زنم. حرف من درباره‌ی شرایط خاکستری موجود است. نه حکومت ما آلمان نازی است، و نه مقابلش یک ارتش آزادی‌خواه قرار دارد.

در شرایطی که شما ترسیم می‌کنید، باز به‌نظرم بستگی دارد به اینکه چه کسی به کشور آلمان حمله کرده. اگر مثلاً داعش به آلمان نازی حمله کند، به‌نظرم وظیفه‌ی ملی آلمانی‌ها این است که طرف کشورشان بایستند. ولی اگر مهاجم به مراتب از هیتلر بهتر است و می‌شود احتمال قوی داد که با تسخیر آلمان به‌وسیله‌ی نیروی مهاجم، مردم آلمان از شر هیتلر راحت می‌شوند و به زندگی طبیعی برمی‌گردند، آنگاه احتمالاً لازم است که هر آلمانی طرف مهاجم بایستد.
۱۶ دی ۹۸ ، ۰۳:۰۰ پیمان ‌‌

من سناریو مختلفم رو برای برداشتم از این جمله‌ها چیدم که به نظرم برای تمام زمان‌ها و مکان‌هاست:

در شرایطی که به خاک کشورت تجاوز شده، تو یا در جبهه‌ی کشورت و علیه متجاوز هستی، و یا در جبهه‌ی متجاوز و علیه کشورت. جنگ جایی برای جبهه‌ی سوم باقی نمی‌گذارد.

و خوب در پاسخ سناریویی بود که به افراد این حق رو می‌داد که بر علیه دولتشون باشن (البته کلمه «لازم» هم درش بود که برام ترس‌ناکه. نمی‌فهمم به چه حقی لازم هست؟ یکی نظرش اینه که کشورم هر چه بد بود نیروی خارجی نمی‌خوام، باید گفت حق نداره این طور فکر کنه؟). پس جنگ جبهه سومی باقی گذاشت که هم در جبهه کشورشون بودن و هم جبهه متجاوز!

من تعجب نمی‌کنم اگر کسی در ایران بالاسری‌ها رو مثل هیتلر و حکومت رو شر مطلق بدونه. در تحلیل‌ها، تحلیل‌گرانی دیدم که با تعریف تو طرف کشورشون نبودن. اما شاهدم که سال‌ها از زندگی و خانواده زدن و خطر کردن، و برای عقیده و آرمانی که برای کشورشون دارن زندگی کردن. این عملشون هم برای کشورشون می‌بینن نه بر ضدش! و اگر روزی هم یکی از اون‌ها ادبیات «اگر به هر دلیل طرف ج.ا باشی ضد کشورتی» رو داشته باشه همین طور ناراحت می‌شم و مثال افرادی مثل تو رو می‌یارم.

در کل من از بسیاری از دوگانه‌ها بیزارم. دوگانه‌هایی که مثل الان هیچ منطق قوی و علیتی‌ای پشتش نمی‌بینم و بیشتر به حساب احساساتی مثل غرور ملی و گرایش درونی خودمون می‌ذارم. دوگانه‌های «یا با تعریف من با کشورتی یا ضدش»، «یا مذهب من یا کافر»، «یا با من یا دشمنم» یا…

 

تمام این حرف‌هام به کنار اینه که شاید تعریفمون از کشور یکی نباشه. مخصوصاً من که فرد ملی‌ای نیستم.

پاسخ:
فکر کنم سوء تفاهم پیش آمده. جنگ جبهه‌ی سومی باقی نمی‌گذارد؛ همچنان یا تو با کشورت هستی و یا علیه کشورت. فقط گفتم در شرایط خیالی و غیرواقعی‌ای که شر مطلق بر کشورت حکمرانی کند و خیر مطلق به آن حمله‌ور شده باشد، احتمالاً کار درست این است که علیه کشورت باشی. پس همچنان همان دو جبهه باقی می‌ماند و جبهه‌ی سومی درست نمی‌شود. اساساً غیر ممکن است که در زمان جنگ، کسی همزمان در هر دو جبهه باشد.

حالا می‌گویی کسانی از ایرانی‌ها هستند که از یک طرف حاکمان ایران را شر مطلق می‌دانند و از طرف دیگر آمریکا را خیر مطلق یا لااقل نیروی آزادی‌بخش. تکلیف آنها چیست؟ می‌گویم چنان کسانی اولاً (در بهترین حالت) نادان و متوهم‌ اند و ثانیاً در جبهه‌ی متجاوز علیه کشورشان هستند. من نگفتم که همه‌ی ایرانی‌ها لزوماً باید سمت کشورشان بایستند. اگر فکر می‌کنند سمت درست داستان سمت آمریکاست، همان‌طرف بایستند. ولی ژست بی‌طرفی و موضع خنثی یا محکوم کردن هردوطرف به‌یک میزان را نگیرند، چون جبهه‌ی سومی وجود ندارد. اگر با کشورشان نیستند، فی‌الواقع سمت متجاوزند.

درباره‌ی دوگانه‌سازی هم ذکر این نکته را لازم می‌دانم که شخصاً تاجای ممکن از دوگانه‌سازی پرهیز می‌کنم، و خودم هم معمولاً داخل این‌جور دوگانه‌ها نمی‌گنجم. حرف من صرفاً درباره‌ی شرایط جنگی (و آن هم تجاوز یک نیروی خارجی به کشورت) بود. در چنین شرایطی می‌گویم دو جبهه بیشتر نمی‌تواند بیشتر وجود داشته باشد: یا با کشورت هستی یا با دشمن کشورت. جبهه‌ی سومی وجود ندارد زیرا در این صورت به حصر عقلی یا نه با کشورت هستی و نه با دشمن، و یا هم با کشورت هستی و هم با دشمن. ولی اولاً نمی‌توانی نه با کشورت باشی و نه با متجاوز، چون موضوع کوچکی نیست که بشود از کنارش بی‌حس و بدون موضع گذشت. آخرالامر یا از پیروزی کشورت شاد می‌شوی یا ناراحت، که روشن می‌کند با کدام طرفی. و ثانیاً نمی‌توانی همزمان هم با کشورت باشی و هم با متجاوز، چون این‌دو قابل جمع نیستند. استدلالم این است برای طرد جبهه‌ی ثالث.
۱۶ دی ۹۸ ، ۰۳:۵۷ پیمان ‌‌

اوه آره سوء تفاهم پیش اومده. از اولین بند این پاسخ فهمیدم. چون تعریف درستی از کشور و علیه کشور بودن نداشتم عجیب نبود.

برای من علیه کشور بودن بار بسیار سنگین‌تری داره. در سناریو اولی طرف «با کشور» و برای میهن‌دوستیش به دشمن می‌پیونده.

سناریوی من برای بر علیه کشور بودن در قضیه طرف دشمن رو گرفتن، سنگینی در حد مثلاً کار ویدکون کیسلینگ داره.

 

با این تعریف جدید دوباره متن رو خوندم و درکش کردم. به نظرم با این تعریف مشکل دوگانه‌گی رفع شده.

پاسخ:
خب، خداروشکر. :)

مطلبت را خواندم و کاملا قبول دارم اما در باره کامنتها از یک نظر دیگه به مسئله نگاه کنیم که ایران وجه اشتراک ماست یعنی همه ما به این واسطه به یک اجتماع تبدیل شده ایم که ایرانی هستیم و اگر این اجتماع کارکردی برای ما ایجاد کرده که نیاز غریزی به امنیت هست  حکومت چه حق و چه باطل باید از او پشتیبانی کنیم. آلمان نازی شکست خورد و در کلیت هیتلر برحق نبود اما امنیت را فراهم کرده بود و پس از اشغال آلمان چه اتفاقی افتاد ؟

اصلا این نوع نگاه استدلالی در این سطح نگاهی غیر واقعی هست. ایرانیان چون در طول تاریخ جامعه ای منسجم بوده اند از طوفان های حق و ناحق عبور کرده اند و هر گاه انسجام از بین رفته آسیب دیده اند . حتی اسلام که وارد شده امنیت مردم مختل شد همان طور که زمان مغول رخ داد همان طور که زمان اسکندر و ... رخ داد .

مردم کشور ها باید در تهاجمات بیرونی از حاکم نامطلوبشان هم حمایت کنند بعد در آرامش او را بر کنار کنند. 

ایران به واسطه یک دست بودنش در مقابل تهاجمات در طول تاریخ مانده است و رشد تمدنی ایران هم به این واسطه بوده است و در دوره افول ایران، این سیاست بود که تهاجم خارجی را برای مردم کم رنگ می کرد و نتیجه اش نکبت چند صد ساله و عقب افتادگی ایران بود. برای مثال ما امروز آرزوی پیروزی رئیسعلی دلواری را می کنیم و نباید بگذاریم که فردا آرزوی پیروزی امروز را بکنیم. هر چند شاید حکومت چندان محق به این حمایت نباشد ولی باید حمایت شود و جای هیچ جبهه سومی باقی نمی ماند.

پاسخ:
آره، کاملاً موافقم.
۱۸ دی ۹۸ ، ۰۱:۱۸ محمدجواد

فکر نمی‌کنم این استدلال درستی باشد. سناریویی که پیمان گفت کاملا محتمل است. در واقع، اگر دلیلی برای درست بودن جنگیدن (در هر طرف) بخواهد وجود داشته باشد، این دلیل باید اخلاقی باشد. با صرف به میان آوردن مفهوم وطن، چیزی جلو نمی‌رود. بنابراین شاید باید ببینیم چرا اگر به خاک کشوری تجاوز شد ساکنان ان باید از کشورشان دفاع کنند.

خب، چیزی که به ذهن من می‌ٰرسد این است که تجاوز صرفا به خاک کشور صورت نمی‌گیرد، بلکه به «کل» واحدی صورت می‌گیرد که تشکیل ملت می‌دهند. (این که چه چیزی ازین‌ها کل می‌سازد: اهداف و قوانین صریح (کشوری) و غیرضمنی (فرهنگ) که به صورت جمعی پیروی می‌کنند) صرفا به‌خاطر عضوی ازین ملت بودن من مجاز نخواهم بود که از خود دفاع کنم. فقط اگر این ملت حاوی مفهومی اخلاقی باشد (مثلا، اهداف خوبی را دنبال کنند) است که الزام دارم برای دفاع ازین موجودیت به پا خیزم. (حتی در این حالت هم مطمئن نیستم که الزام‌آور شود).

این کل واحد در حال حاضر تا حدی غیراخلاقی شده، در واقع حکومت یک کشور تاثیر مستقیمی بر این کل دارد. چیزهای دیگری هستند که مهم‌اند، چیزی که دوست داریم ایران بنامیم‌اش، ولی واقعیت این است که مفهوم ایران (یا هر کشور دیکر) فارغ از ویژگی‌های تصادفی‌اش و گره خوردنش‌ به منافع ما، بار مفهومی دیگری ندارد. البته، بار اخلاقی مهمی هست که باید در نظر بگیریم: افراد زیادی که مانند ما فکر می‌کنند و قادر به تغییر حکومت نیستند. تجاوز خارجی باعث پایمال شدن حق این افراد می‌شود.

در هر صورت، من باور ندارم که کناره‌گیری از جنگ مطلقا درست است، وضعیت بسیار پیچیده است.  استدلال های خوبی برای کناره‌گیری از جنگ وجود دارند. اگر کسی خودش را با هویت ایرانی گره‌خورده ندارند ( ومن نمی‌دانم چرا این اصلاباید چیز بدی باشد)، شاید باید هر کار ممکن را بکند تا از دعوای دو طرف (نسبتا) غیراخلاقی صرفا کناره‌گیری کند ( ومنافع خود را نیز از آن جدا کند).

چیز بسیار مهم‌تر: کار اخلاقی نباید به متقلبان اخلاقی اجازه دهد که سواستفاده صورت دهند. اما اگر استدلالی که ذکر کردید (در اکثر موارد) درست باشد، آن‌گاه منافع حکومت غیرعادلانه با جنگ تامین خواهد شد، در واقع همواره تصفیه حساب داخلی موکول خواهد شد به بعدتر. واضح است که چنین چیزی نباید اجازه داده شود. هرکسی که در جمهوری اسلامی به جنگ می‌رود، خودش را با حکومت جمهوری اسلامی تا حدی هم‌هویت می‌کند، و هزینه‌ای اخلاقی می‌پردازد. سوال این است که آیا این هزینه از سایر هزینه‌هایی که برای مفهوم ملت ایران می‌پردازیم بیشتر هست یا خیر. در حالت فعلی، به نظرم کاملا روشن نیست (و بسته به فرد نیز ممکن است متفاوت باشد).

پاسخ:
فرض کنیم که فرد الف آدم بدی باشد و خودش هم این را بداند. آیا در صورتی که الف مورد سوء قصد جانی قرار بگیرد، باید بایستد تا او را بکشند؟ خیر، از هر نظریه‌پرداز اخلاقی که بپرسیم، می‌گوید وظیفه‌ی اخلاقی الف است که از جانش مراقبت کند فارغ از اینکه آیا آدم خوبی است یا نه.

در حالت حمله به یک ملت هم، حتی اگر بپذیریم که ملت ما غیر اخلاقی است (که البته حرف بسیار نادقیق و نادرستی است) باز هم وظیفه‌ی یک ملت است که از خودش دفاع کند. هر فرد ملت اگر نخواهد از تمامیت ملت دفاع کند، لااقل وظیفه دارد از خودش و نزدیکانش دفاع کند. و ما می‌دانیم که وقتی جنگ شود، بمب‌ها فقط بر سر آدم‌های بد فرود نمی‌آید. بر سر همه فرود می‌آید و همه را می‌کشد. پس بی‌فایده است که دم در خانه‌مان بایستیم تا با دشمن مبارزه کنیم. باید همراه با بقیه‌ی ملت علیه دشمن بجنگیم.

به درستی نوشته‌اید که «هرکسی که در جمهوری اسلامی به جنگ می‌رود، خودش را با حکومت جمهوری اسلامی تا حدی هم‌هویت می‌کند، و هزینه‌ای اخلاقی می‌پردازد.» اضافه می‌کنم که در جنگ بین آمریکا و ایران، هرکسی که سمت ایران نمی‌ایستد خودش را با آمریکا تا حدی هم‌هویت می‌کند و هزینه‌ی اخلاقی می‌پردازد. این به ما برمی‌گردد که کدام سمت بایستیم و کدام هزینه را بدهیم. همچنان تذکر می‌دهم که وقتی به کشورت تجاوز شده «کناره‌گیری از جنگ» بی‌معنی است، همان‌طوری که وقتی زیر مشت و لگد هستی، کناره‌گیری از کتک‌کاری بی‌معناست. حتی اگر هیچ واکنشی نشان ندهی، کتک‌خورده‌ای و در این کتک‌کاری خواه‌ناخواه نقش داشته‌ای.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی