خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

فرزند روم و زنگ

پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۰۷ ب.ظ

اعتراف می‌کنم که از خیلی وقت پیش، موضوع حجاب برایم مسئله بوده و تنها چیزی که می‌توانم با قطعیت درباره‌اش بگویم این است که خوشحالم که لازم نیست برای خودم در این موضوع تصمیمی بگیرم. بارها از خود پرسیده‌ام که اگر دختر بودم چه حجابی داشتم، و هیچ‌وقت نتوانسته‌ام جوابی برای این سؤال پیدا کنم.

یکی از تجربه‌های جالبِ آمدن به این طرف آب (اینجا: اقیانوس اطلس) دیدن بعضی از خانم‌های ایرانی است که در ایران «بدحجاب» به‌حساب می‌آمدند، و در خارج از ایران هم به همان شکل سابق روسری می‌پوشند. آدم با خودش خیال می‌کند که وقتی به کسی حق پوشیدن یا نپوشیدن روسری را می‌دهند، او آخرالامر یا می‌پوشد و یا نمی‌پوشد. ولی شل‌حجابی اینجا هم هست. قطعاً‌ قضاوت ارزشی درباره‌شان نمی‌کنم؛ اصلاً‌ بعید نیست که اگر دختر بودم، من هم یکی از نیمه‌روسری‌پوشان می‌شدم.

مشاهده‌ی زنانی که روسری‌شان به‌وسیله‌ی جامعه‌ی مدرن از سرشان کشیده می‌شود و در عین حال، باورها و سنت‌های درونی شده اجازه‌ی کاملاً‌ برداشتنش را نمی‌دهد، مرا به یاد خودم می‌اندازد و بلاتکلیفی‌ام و کلنجار تمام ناشدنی‌ام با خود. ما از کشور خارج شده‌ایم ولی انگار روی پیشانی‌مان برای همیشه حک شده: تولید جمهوری اسلامی ایران.

۹۸/۰۶/۱۴

نظرات  (۶)

سلام

این موضوعی که گفتید برا منم عجیبه. البته من ایرانم ولی مثلا عکسای دوستم که یه مدت رفته رو می‌بینم تعجب می‌کنم. به قول شما نمیشه قضاوتی کرد. بیشتر فکرم میره سمت تناقضای درونی خودم.

پاسخ:
سلام
بله، کیه که تناقض نداشته باشه؟
رسیدنت به خیر.
پاسخ:
مرسی حمید :)

بر اساس تجربهٔ شخصی خودم میگم: مساله همیشه درونی‌سازی باور نیست، گاهی ترس درونی‌شده است. مواقعی هست که دست از باور داشتن به یک هنجار عرفی یا شرعی کشیدی، اما همچنان بخشی از وجودت تهدیدت میکنه  که در صورت عدم پایبندی تنبیه میشی؛ حالا یا توسط اجتماع یا از درون و توسط »وجدان« و ساختارهای درونی شبیه به وجدان. مثلا زنی که روسری نصفه و نیمه رو برنمی‌داره ممکنه از اینکه تصویرش به نحوی به دست خانواده‌ش برسه یا بازخواست‌های بعدی در گزینش و سازمانهای شبیه به اون بترسه. شاید هم احساس کنه با نفی کامل حجاب به والدینش خیانت میکنه و از احساس گناه بعدش بترسه.

 

این ساختارهای درونی که صدای مراجع قدرت رو در سرمون تقلید میکنن همون چیزی هستن که فروید بهشون میگه فرامن، و در نظریه تحلیل تبادلی و طرحواره‌درمانی بهشون میگن والد درون.

 

(خیلی مفصل نوشتم. دلیلش اینه که اخیرا در توییتر چنین چیزی مطرح شد و من هم مفصل بهش فکر کردم و موضوع رو برای خودم فرموله کردم.)

پاسخ:
توضیحتون خیلی خوب بود. ممنون.

اول، نوشتی که خوشحالی که لازم نیست در مورد این موضوع تصمیم‌گیری کنی، اما اگر بخوای ازدواج کنی چی؟ 

به نظرم اون زمان خواسته یا ناخواسته وارد این بازی می‌شی!

دوم، امکانی رو که گفتی متوجه‌ام و این وضعیت شتر گاو پلنگی رو. ولی شاید واقعا اون فردی که ما شل‌حجاب می‌نامیم‌اش بر این باور باشه که حجاب‌اش مشکلی نداره واقعا!

پاسخ:
برای اول: به‌نظرم اگه کسی بتونه طرف مقابلش رو در تمامیتش ببینه و بپذیره، خیلی هم وارد بازی نمیشه. به بیان دیگه، من فرد رو انتخاب می‌کنم؛ اینکه اون می‌خواد حجاب داشته باشه یا نه، تصمیمیه که به خودش مربوطه. البته متوجهم که به احتمال خیلی زیاد، حجاب داشتن/نداشتن یکی از فاکتورهاییه که در ذهن من، هنگام پذیرش فرد مقابل نقش بازی می‌کنه. ولی این یه فاکتوره در کنار ده‌ها یا صدها فاکتور دیگه.

برای دوم: آره این امکان هم هست. بهش فکر نکرده بودم.

اهمد،

واقف‌ام که موازینِ یکسانی برایِ رعایتِ حجاب وجود ندارد و موضوع، در یک جامعه‌ی آزاد، تا حدودی به انتخاب و سلیقه‌ی افراد بستگی دارد که خودشان چه تعریفی و چه میزان از حجاب را برای خود برگزیده‌اند؛ اما اگر "شل‌حجابی" را یک طیفِ پیوسته ببینیم که یک سرِ آن مشخصاً به "بی‌حجابی" میل میکند، آن‌وقت درکِ وضعیتِ فردی که همچنان خودش را باحجاب می‌داند جالب است!

خوش‌بین که نباشیم ، در این وضعیت به این‌ها هم می‌شود فکر کرد: عدم صداقت‌ِ درونی، اسکیزوفرنیِ فرهنگی، شیّادی.

 

 

پاسخ:
جای بحث شما دوتا اینجا خالی بود واقعاً.

من از طریق یه عکس از فروشگاهی در کانادا با این شیوۀ رعایت حجاب آشنا شدم و بسیار متعجب شدم. دوستانم این‌طور توضیح دادند که در کانادا ارزش متکی بر قانونی هست که به اقلیت‌ها نوعی سوبسید داده بشه. اینجا اقلیت‌ها افراد با حجاب محسوب میشن. دوستانم مدعی‌ان که برخی از این افراد برای اینکه شانس بیشتری برای کار پیدا کردن داشته باشند این‌طوری حجاب رعایت می‌کنند. 
و همین‌طور افرادی با ملیت‌های دیگر نظیر هندی‌ها سنتاً دوست دارن یه چیزی رو سرشون باشه. 

پاسخ:
خیلی بعید می‌دونم اینطوری باشه. حداکثر سوبسیدی که به اقلیت‌ها بدن اینه که بینشون با اکثریت تبعیض قائل نشن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی