سایه غزلی دارد که به سلیقهی من جزو بهترینهای ادب فارسی است و در ردهی کارهای بزرگترین شاعران. غزل حیرتانگیز شروع میشود:
نامدگان و رفتگان از دو کرانهی زمان
سوی تو میدوند؛ هان! ای تو همیشه در میان!
و حیرتانگیز تمام میشود:
پیش تو جامه در برم نعره زند که «بر درم»
آمدمت که بنگرم، گریه نمیدهد امان
در آن میان هم ابیات فوقالعاده کم نیستند. فارغ از عمق دلهرهآور و تازگیای که از ابیات میتراود، این شعر خودش یک گالری از نقاشیهای اکسپرسیونیستی را در ضمیر مخاطب خلق میکند. تابلوها عجیب و غریب و معرکهاند.
اجرای این شعر با آهنگسازی لطفی و خوانندگی شجریان حسن ختام یک اجرای رمزآلود کنار مقبرهی فردوسی است. کهنگی تصاویر در کنار نورپردازی آماتور فضای شگفتآوری درست کرده. تصنیف را از اینجا میتوانید ببینید و بشنوید.