از نظری عملگرایانه
استدلال کردهاند که داعش محصول مدرنیته است. این را میپذیرم ولی تذکر میدهم که لااقل به همان مقدار محصول اسلام هم است. داعشیها خودشان را مسلمان میدانند؛ قرآن میخوانند و از همهی آیات آن، آیات جهاد را ازبرند. مواجههی فقهی-کلامی با داعش تقریباً بیفایده است. چند ماه پیش کنفرانسی در ایران برگزار و میلیاردها تومان خرج شد و متفکران مختلف از کشورهای اسلامی جمع شدند تا بگویند داعشیها فهم غلطی از اسلام دارند. خوب است برگزارکنندگان به مردم ایران گزارش دهند که نتیجهی آن کنفرانس چه بود؟ چندنفر از داعشیها از تفکر خود برگشتند؟ افکار عمومی جهان چه واکنشی به آن کنفرانس نشان داد؟ و ... . از این موضوع خاص که بگذریم، خوب است به این فکر کنیم که اساساً نتیجهی چنین کنفرانسهایی چه میتواند باشد؟!
فرض کنید که یک عالم وهابی در مقابل یک عالم شیعه نشسته باشد و دربارهی داعش حرف بزنند. عالم شیعه با استناد به آیات و روایات نشان میدهد که وهابیها و داعشیها فهم غلطی از اسلام دارند. در مقابل عالم وهابی هم با استناد به آیات و روایات نشان میدهد که شیعیان فهم غلطی از اسلام دارند. خیلی بهندرت پیش میآید که یکی از دو طرف قانع شود. حالا تکلیف ما بهعنوان یک ناظر چیست؟ حرف کدام را بهعنوان «اسلام ناب» بپذیریم؟ روشن است که ما هم بدون موضع در آن جلسه شرکت نکردهایم. اگر شیعه هستیم، به احتمال بسیار زیاد استدلالهای عالم شیعی را برحق مییابیم، و اگر وهابی هستیم، استدلالهای عالم وهابی را. این وسط تکلیف چیست؟ بالاخره، فارغ از اینکه ما چه اعتقادی داریم، چطور میشود با رجوع به منابع اسلامی، داعش را محکوم کرد؟ جواب این است: هیچطور نمیشود!
فکر میکنم وجود داعش خود بهترین دلیل است برای اینکه اخلاق باید بر دین تقدم داشته باشد. اگر انسانی متخلّق به اخلاق حسنه نباشد، میتواند از کتاب خدا تفسیری بهدست دهد که از دل آن داعش بیرون آید. بهعبارت دیگر، اخلاق محک تفاسیر دینی است. اگر تفسیری از دین، خلاف اخلاق باشد باید آن را کنار گذاشت. تنها احکامی قابل قبول است که تعارضی با اخلاقیات نداشته باشد و ... . بنابراین اگر شما در یوتیوب کلیپی را تماشا کردید که در آن داعشیها پوست سر یک انسان را میکنند و بعد سرش را بیختابیخ میبرند، نیازی نیست و نباید به قرآن و حدیث متوسل شوید تا بگویید آنها در حال اطاعت از خداوند نیستند. چهبسا اگر به آیات و روایات و تاریخ صدر اسلام مراجعه کردید مؤیداتی برای عمل داعشیها پیدا کنید! اینجا باید به وجدان اخلاقیتان رجوع کنید. این یک حکم روششناختی است: حتی اگر نص قرآن دلالت به انجام عملی داشته باشد که با اخلاقیات ناسازگار است، باید آن آیه را طوری تفسیر که کرد که تعارض برداشته شود. بهاینترتیب، آنچه اصالت و اولویت دارد وجدان اخلاقی انسانهاست و نه ظاهر آیات قرآن کریم. با اسلام نمیتوان به جنگ معرفتی با داعش رفت؛ با اخلاق باید.
میشه بگید چطور بفهمیم که چه اخلاقی خوبه و چه اخلاقی بده تا اون را با فهم خودمان از آیت تطبیق بدهیم؟؟
به نظر می رسد به اندازه ی علت تامه برای پیش فرض ها اهمیت و ارزش قائل هستید.