سالها این افسانه رواج داشت و در گوش ما میخواندند که اگر ایران آزاد شود، هزاران نفر و بلکه میلیونها نفر انسان کاربلدِ متخصصِ دنیادیده میآیند و امورات را در دست میگیرند و مملکت را گلستان میکنند. پس از رصد کردن فعالیتهای ایرانیهای خارج از کشور در چهار ماه اخیر، امیدوارم که این حقیقت شیرین و تلخ عیان شده باشد که نه چنان کسانی در خارج از ایران به وفور پیدا میشوند و نه چیزی بیشتر از مردم داخل کشور در چنتهشان دارند.
هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم، جمهوری اسلامی از جنایت تازهای پردهبرداری کرده و مخالفانش در خارج از کشور از شعبدهبازی تازهای. در آخرین شعبدهبازی، جماعتی راه افتادهاند و به ولیعهد سابق ایران «وکالت» میدهند. جالب است که خیال میکنند (و حتی گاهی استدلال میکنند) که دارند کاری دموکراتیک میکنند، لابد چون وکالت دادن کاری دموکراتیک است.
وکالت دادن البته که کاری دموکراتیک است، ولی اگر واقعاً وکالت دادن باشد: یعنی در ذیل قوانین روشنی که به موکل اجازه دهد بر وکیلش نظارت کند و در صورت لزوم او را برکنار کند. آن چیزی که وکالت را دموکراتیک میکند فیالواقع وجود چنان قوانین و تعریف شدن وکالت در چارچوب آن قوانین است. وگرنه، در نبود آن قوانین و نداشتن هیچگونه تضمینی برای امکان برکناری وکیل، «وکالت دادن» همان بیعت کردن خودمان است.
آنهایی که مفاهیم «ولایت» و «بیعت» را در قالب «وکالت» به ما غالب میکنند شعبدهبازان ماهری هستند. باید مراقب دام و حقّه بود.