خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

«می‌ترسم از خرابی ایمان ...»

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۸ ب.ظ

نماز ظهر و عصر خواندم؟! قاشق میانه‌ی راه ایستاده و دهانم از تعجب بسته نمی‌شود. خواندم؟ نخواندم؟ اصلاً وضو گرفتم؟! فکرم را متمرکز می‌کنم. یادم می‌آید که داشتم مسح پا می‌کشیدم. بعدش چه کار کردم؟ هرچه فکر می‌کنم یادم نمی‌آید. کار از شک سه و چهار گذشته! اصلاً خوانده‌ام یا نخوانده‌ام؟ مسئله علی‌الحساب این است. می‌آیم داخل اتاقم را نگاه می‌کنم. صبح که لپ‌تاپم را روشن می‌کردم سیمش روی جانماز افتاده بود. الآن جانماز روی سیم لپ‌تاپ است. پس نماز خوانده‌ام! خجالت هم خوب چیزی است! نماز خوانده‌ام؟! وقتی بعد از چند دقیقه از روی موقعیت سیم و جانماز می‌فهمم نماز خوانده‌ام، نماز خوانده‌ام؟! حتی "نماز" هم نخوانده‌ام!

جانماز را برمی‌دارم و "دوباره" می‌ایستم به نماز. ... نه، این هم نماز نشد. کار از نمازهای من نمی‌رود. تا عید نشده، تا شیراز شلوغ نشده، باید بروم شاه‌چراغ، خودم را ببندم به ضریح!

چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی           تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد

۹۳/۱۲/۲۵

نظرات  (۳)

حضور خاطر اگر در نماز معتبر است
امید ما به نماز نکرده بیشتر است

من برای اینکه یادم نره وضو گرفتم یا نه، ساعت وضو گرفتنم رو مینویسم!
پاسخ:

  راهکار خوبیه. سنجش میزان رطوبت حوله هم مجرّبه!

دوست گرامی این دغدغه های ایمانی همین افت و خیز ها و تجربه های درونی است که اقامه ایمان میکند در دل مومن و از درون خرابه های تصرف تام، تنهایی و فردیت و بی کسی و از همه بدتر: پراکندگی ذهن و دل  این دنیای دنی ، راهی به سوی خاطر جمع و دلدادگی و آرامش باز میکند. همین تشرهای گاه و بی گاه به خود است که خود را از روی زمین بلند میکند و آسمان را نشانش میدهد. انتقاد به کنه ذات خودیت را روا شمرده و عملاً در همین گیر و دار آدمی مسیر هبوط را باز میگردد. حال تا کجا میتواند ببازگردد؟ خدا میداند و خدا رحم کند و دعا کنیم که به همان جایی که آدمیت از آنجا افکنده شد، بازگردیم. به حق محمد و آل محمد.

نمازت قبول برادر.

 

پاسخ:
خدا به همه‌مان رحم کند. ممنون.
۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۳۹ میثم علی زلفی
خرابم کردی! آنقدر که خودم را بر روی ویرانه های نمازم باز جستجو کردم و به این نتیجه رسیدم:
خداوندا! به حق هشت و چارت. ز ما بگذر، شتر دیدی ندیدی!
پاسخ:
صائب حرف قشنگی میزنه:
غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی/ هرچیز از تو گم شد، وقت نماز پیداست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی