خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

نفس و مرگ

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ

فرض کنید فردا صبح که از خواب بیدار شدید، چشمانتان را بسته باشند و شما را به‌طور معلّق در فضا گذاشته باشند، به‌طوری که هیچ چیزی به شما برخورد نکند و حتی نتوانید بدنتان را لمس کنید. با این حساب، از راه‌های حسی نمی‌توانید هیچ اطلاعی از جهان خارج پیدا کنید. چیزی نمی‌بینید، چیزی نمی‌شنوید و چیزی را لمس نمی‌کنید. حتی اثر جاذبه‌ی زمین را هم درک نمی‌کنید. کاملاً از همه چیز جدا شده‌اید و معلّق مانده‌اید. حالا سؤال این است: در چنین حالتی، آیا به وجود داشتنتان شک می‌کنید؟

این صورت ساده شده‌ی برهان ابن‌سینا است در اثبات وجود نفس (یا روح). این برهان، به برهان «انسان معلق» معروف است. ابن‌سینا می‌گوید که حتی اگر انسانی را از بدو تولّد در فضا معلّق نگه داریم و راه‌های کسب اطلاعات حسی‌اش را کاملاً ببندیم، او باز هم می‌داند که وجود دارد. با توجه به اینکه او هیچ راه حسی برای فهم این موضوع ندارد، پس معلوم می‌شود که علاوه بر بدن، انسان واجد نفس است و وجود خودش را از طریق نفس درمی‌یابد. بنابراین ابن‌سینا معتقد است که انسان دو بخش دارد: بدن و نفس. بدن مادی است و نفس مجرد. در ابتدای خلقتِ انسان بدن و نفس با هم همراه می‌شوند و تا زمانی که زندگی دنیوی انسان ادامه دارد، در کنار هم می‌مانند. نسبت نفس و بدن مثل نسبت پادشاه و مملکت یا نسبت کشتی و کشتی‌بان یا نسبت مرغ و آشیانه است. نفس بر بدن سلطه دارد و کارهایش را به‌وسیله‌ی بدن انجام می‌دهد. البته بدن هم بر نفس تأثیر می‌گذارد. این رابطه تا لحظه‌ی مرگ برقرار است. وقتی انسان می‌میرد، نفس و بدن از هم جدا می‌شوند. بدن می‌ماند و می‌پوسد ولی نفس به عالم مجردات می‌رود و به حیاتش ادامه می‌دهد.

از نظر ابن‌سینا، مرگ برای انسان‌ها امری ضروری است زیرا اگر مرگ رخ ندهد، انسان‌ها به‌طور جاودان بر روی زمین زندگی خواهند کرد و ماده‌ای که بدن انسان‌ها از آن ساخته می‌شود تمام خواهد شد. با این حساب، دیگر هیچ انسان جدیدی به‌وجود نخواهد آمد، زیرا برای زندگی آنها جایی وجود ندارد. از آنجا که وجود انسان‌های فعلی هیچ ترجیحی بر وجود انسان‌های آینده ندارد، پس مرگ امری ضروری است چون باعث می‌شود انسان‌های آینده امکان زندگی بیابند. علاوه بر این، اگر مرگ ضروری نباشد فلسفه‌ی ادیان با مشکل مواجه می‌شود زیرا اگر مرگی نباشد، داوری درستی بین انسان‌ها برقرار نمی‌شود، زیرا در این دنیا نمی‌توان انسان‌ها را آن‌طوری که شایسته است پاداش داد یا عقوبت کرد. باید مرگ اتفاق بیفتد تا انسان‌ها در جهان آخرت به‌سزای اعمالشان برسند.

ابن‌سینا معتقد است که ریشه‌ی ترس از مرگ در میان انسان‌ها جهلشان نسبت به این امر است. انسان‌ها فکر می‌کنند که با مرگ، از بین می‌روند درحالی‌که مرگ فقط جسم آنها را از بین می‌برد و حقیقت آنها (یعنی نفسشان) باقی می‌ماند. نفس با مرگ از کدورت عالم طبیعت رها می‌شود و به سعادت می‌رسد. بنابراین نه‌تنها نباید از مرگ ترسید، که باید از آن استقبال کرد. انسان‌های عارف و مؤمن عاشق مرگ هستند، زیرا عاشق لقای پروردگار هستند. چنین افرادی هر روز آرزو می‌کنند که لباس بدن را کنار بگذارند و لباس نور تجرد را بپوشند.

۹۴/۰۸/۲۹

نظرات  (۵)

۲۹ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۱ کمی خلوت گزیده!
چه با مزه بود این که ماده تموم میشه برای انسان های بعدی!
تا حالا فکر کرده بودم که اگه هیچکس نمیره، کره ی زمین پر میشه و دیگه جا نیست واسه آدم جدید، اما به اینکه ماده تموم میشه فکر نکرده بودم!
البته شاید ابن سینا هم به این که جا کم میاد فکر نکرده بوده! :))
پاسخ:
آره واقعاً بامزه است!
اتفاقاً درباره اینکه جا کم میاد هم حرف زده!
۲۹ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۳ میثم علی زلفی
خداوند می فرمایند که ما از این خاک چیزهای گوناگون آفریدیم. مثلا از همین خاک انواع خوردنی ها با انواع رنگ ها و انواع طعم ها.
مثلا رنگ قرمز: هندوانه : شیرین، تربچه: تند، زغال اخته:ترش
اما میوه ای که قرار است از خاک انسان متولد شود روح است. لذا روح و جدایی آن از درخت بدن وابستگی شدیدی به بدن و غذا، افعال و رفتار دارد
پاسخ:
بله، همینطوره.

ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت...
 
+
:)
++ خواستم چیزی نگم ولی...
 امشب حالم خیلی بده باید یه چیزی بنویسم راحت شم. :)) شما هم که موضوع مورد بحثتون خوراک همینه... :))
پاسخ:
بنویسید، کامنتدونی اگه به درد این بخوره که خیلی هم خوبه.
۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۵:۴۶ کمی خلوت گزیده!
حیف شد!!!
پاسخ:
:)
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۶:۰۵ خدا مرگت نده

منم حالم بده میزای یه چیزی بنویسم تو کامندونی شما؟ البت نگی برو فلان کا رو بکن بعدا بیا، دست فروشا رو هم قبول کن .

« ای موسی، ای خیال دست به جای چوب به دست، ای قاعده مند کم فرصت و حال بگیر خیلی خیلی جدی، ای فیلسوف نشده تریپ سقراط گرفته ، حواست نیست با این بندگان خرده فروش و دست فروش ما در فضای مجازی چکار میکنی؟ چرا آنان را از درگاه لینکدونی خود راندی؟ هان بزنم دست و چوب و خیالت را با هم یکی کنم تا دیگه از این کارای غلط نکنی ؟!» زود بجنب و پاشو برو اون بیچاره از درگاه رانده را پیدا کن و نازش رو بکش و بیار تو این مجاز تا حقیقت رو از زبانش بشنوی. یالا پاشو ! پشو بهت گفتم.»

  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی