خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

«نظام»، «جمهوری» و «اسلامی» کافی نیست؟

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

وقتی می‌گوییم «نظام مقدّس جمهوری اسلامی»، عملاً داریم قدسیّت را از واژه‌ی «مقدّس» می‌گیریم. هنگامی که «مقدّس» لوث شود، راه زیادی تا لوث شدن مقدسات نمی‌ماند.



پی‌نوشت یک: روال «خیالِ دست» بر این بود که همه‌ی نظرات سرجایشان بمانند و هیچ نظری، حتی آن‌هایی که مشخصاً تبلیغاتی‌اند حذف نشود. حالا ولی دیدن تبلیغات حس بدی به من می‌دهد و از آنجایی که اینجا تنها جایی است که می‌توانم تبلیغاتش را حذف کنم، از این پس کامنت‌های تبلیغاتی را حذف می‌کنم.

پی‌نوشت دو: قبلاً نوشته بودم که از نظر من عبارت «بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم» تبلیغاتی است و نوشته بودم که ترجیح می‌دهم پایین وبلاگم نباشد. هنوز بر همان نظرم. اگر می‌توانستم حذفش می‌کردم؛ حیف که نمی‌توانم!

پی‌نوشت سه: دو پی‌نوشت فوق ربطی به متن اصلی پست ندارند.

پی‌نوشت چهار: «پی‌نوشت سه» ربط‌دهنده‌ی «پی‌نوشت‌ یک» و «پی‌نوشت دو» به متن اصلی پست است. بنابراین این دو پی‌نوشت، به‌وسیله‌ی «پی‌نوشت سه» به متن اصلی پست مربوطند.

پی‌نوشت پنج: به نظر می‌رسد که «پی‌نوشت سه» و «پی‌نوشت چهار» تناقض دارند. حتی اگر اینطور باشد، چیزی از درستی‌شان کم نمی‌شود.

پی‌نوشت شش: «پی‌نوشت پنج» نشان‌دهنده‌ی نیّت سوء نویسنده در به کرسی نشاندن نظرش در امکان تناقض است.

پی‌نوشت هفت: اگر آن‌طور که از «پی‌نوشت شش» برمی‌آید نویسنده معتقد به امکان تناقض است، پس «پی‌نوشت پنج» نشان‌دهنده‌ی نیّت سوء نویسنده در به کرسی نشاندن نظرش در امکان تناقض نیست.

پی‌نوشت هشت: حالا شاید نویسنده بی‌کار باشد و بخواهد تا قیام قیامت پی‌نوشت اضافه کند، شما کار و زندگی ندارید؟!

۹۴/۰۴/۲۱

نظرات  (۱۰)

۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۵:۲۷ فاطمه نظریان
در تناقض هشت وحدت شرط دان / وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه،جزء و کل / قوه و فعل است و در آخر مکان
 
حالا خودتون ببینید کدام یک از شرط ها را رعایت نکردید تا به ما ی خواننده حق بدهید که در همان پی نوشت چهار بخواهیم خداحافظی کنیم و چند خط بعدی را هم فقط برای بدرقه ی پست بخوانیم. و گرنه بیشتر از چند خط برای بدرقه لازم نیست و اگر نویسنده تا قیام قیامت هم پی نوشت می نوشت، خواننده رفته بود:)
پاسخ:

راستش الآن که به این دو بیت نگاه می‌کنم می‌بینم تقریباً‌ هیچ چیزی از منطق یادم نیست. ولی به این اسامی نمی‌خورد که برای متناقض بود «پی‌نوشت سه» و «پی‌نوشت چهار» مشکلی درست کنند!

مسئله همین است که خواننده تا چند خط پست را بدرقه می‌کند؟ اگر یک خط دیگر می‌نوشتم آن را بدرقه نمی‌کردید؟ به‌نظرم به خاطر یک خط، پست را ناقص نمی‌گذاشتید و می‌خواندیدش. اگر دو خط بود چه؟ سه خط؟ ... برویم تا قیام قیامت!

۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۱ فاطمه نظریان
موضوع پی نوشت سه و پی نوشت چهار باهم متفاوت نیستند به نظرتون?(یک جوری گفتید مشکل درست نمیکنند که خودمم شک کردم)

یعنی میخواهید من را در دام پارادوکس کپه ی کاه بیندازید?:)
پاسخ:

پی‌نوشت سه را اینطور بنویسیم: دو پی‌نوشت و متن اصلی مربوط نیستند.

پی‌نوشت چهار را اینطور بنویسیم: دو پی‌نوشت و متن اصلی مربوط هستند.

موضوع هردو «دو پی‌نوشت و متن اصلی» است. محمول هم «مربوط» است. لااقل در موضوع و محمول انگار مشکلی ندارند!

"می گیریم": جدا می کنیم؟ استنباط می کنیم و نتیجه می گیریم؟ هر دو؟ هیچ کدام؟
پاسخ:

جدا می‌کنیم، کم می‌کنیم، نابود می‌کنیم.

۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۲ کمی خلوت گزیده!
نصفه شبی حالتون خوبه احیانا؟!!!
پاسخ:

ماه رمضان که نصف‌شب ندارد! شب‌ها یا مقداری از افطار گذشته یا مقداری به سحر مانده؛ بین التناولین! آدم حالش خوب است آن موقع.


خوبه. خوبه. :))
 بعضی وقت‌ها حاشیه انقد وسعت پیدا می‌کنه که خنده‌دار می‌شه.
پاسخ:

بدیش به اینه که حرف اصلیت گم میشه!

۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۶ فاطمه نظریان
به آقای ابراهیم پور:
کدام دو پی نوشت? مشکل مشترک نبودن لفظی بود واقعا?

+بحث اجتماع نقیضین که میشه یاد پانیذ(شاگردم) میفتم که اتفاقا امروز/فردا ماجراهایی باهاش داشتم/دارم که خواهم نوشت.

به مورد خاص:
نویسنده که از آینده و لوث شدن و اینا خبر داده بودن، پس طبیعیه که به حواشی پرداخته بشه:)
پاسخ:

ببینید، در پی‌نوشت یک گفته‌ام که کامنت‌های تبلیغاتی را حذف می‌کنم و در پی‌نوشت دو گفته‌ام تبلیغ بلاگ را نمی‌توانم حذف کنم. در پی‌نوشت سه هم گفته‌ام که این دو پی‌نوشت ربطی به متن اصلی پست ندارند. تا اینجا که مشکلی نیست؟ در پی‌نوشت چهار گفته‌ام که پی‌نوشت سه، دو پی‌نوشت اوّل را به متن اصلی پست ارتباط می‌دهد. خب کار پی‌نوشت سه همین است دیگر، می‌خواهد بگوید که این دو پی‌نوشت چه ربطی به متن اصلی پست دارد. چون معمولاً پی‌نوشت‌ها به متن اصلی مربوطند. اینجا پی‌نوشت سه می‌گوید که مربوط نیستند و همین پی‌نوشت سه درواقع دارد آن دو پی‌نوشت را به متن اصلی ربط می‌دهد. کلاً وقتی ما ادعایی درباره‌ی دو چیز می‌کنیم داریم آن دو چیز را به هم ارتباط می‌دهیم. مثلاً‌ وقتی می‌گوییم «الف و ب دوست هستند»، داریم ارتباط الف و ب را تعیین می‌کنیم (ارتباطشان در دوست بودنشان است). به همین صورت وقتی می‌گوییم «الف و ب دوست نیستند»، باز هم داریم ارتباط الف و ب را تعیین می‌کنیم (ارتباطشان در دوست نبودنشان است). حالا وقتی می‌گوییم الف و ب مرتبط نیستند باز هم داریم ارتباط الف و ب را تعیین می‌کنیم (ارتباطشان در مربوط نبودنشان است). نمی‌شود بین دو چیز «و» گذاشت و جمله ساخت ولی ارتباطی بین آن دو چیز برقرار نکرد. در پی‌نوشت چهار می‌گویم پی‌نوشت سه، درواقع ادعایی در مورد دو پی‌نوشت اوّل و متن اصلی پست کرده (اینکه به هم ربطی ندارند) که باعث شده این دو به هم مربوط شوند. بعد پی‌نوشت پنج می‌گوید پی‌نوشت سه و چهار متناقض است چون بنا به ادعای پی‌نوشت سه دو پی‌نوشت اوّل و متن اصلی پست ربطی ندارند و به ادعای پی‌نوشت چهار مرتبطند. می‌دانم که خیلی قاطی شد، امیدوارم منظورم را رسانده باشم. اگر خواستید می‌توانید بی‌خیال ادامه دادن شوید! :)

 

+ چقدر خوب! منتظر خواندش می‌مانم.

۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۷ فاطمه نظریان
آقای ابراهیم پور، حرفتون گم نشد. داره محقق میشه.
پاسخ:
یعنی داره لوث میشه؟!

خانم نظریان می‌خواستم یه چیزی به طنز براتون بنویسم؛ ولی... :))

+ نه آخه خب شما فکر می‌کنید من چرا اینو نوشتم؟ الان من چی بگم؟ :))
۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۹ فاطمه نظریان
منظورم از «حرف شما»، چیزی که حرفتون بهش اشاره میکنه بود. در واقع منظورم همون چیزی بود که به «مورد خاص» گفتم.
فصد جسارت نداشتم.
پاسخ:

منم جسارت برداشت نکردم خانم نظریان! دیگه اینقدرا شما رو می‌شناسم.

۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۲۴ میثم علی زلفی
اصلاحیه ی شعر خانم نظریان:
در تناقض هشت وحدت شرط دان / وحدت موضوع و محمول و زمان (مکان)
وحدت شرط و اضافه،جزء و کل / قوه و فعل است و در آخر مکان + جهت (این را هم ملاصدرا اضافه کرده است)
بنابر این جملات شما را اینگونه باید نوشت تا متناقض نبودن آن روشن شود.
1: دو پی نوشت ربطی به متن اصلی ندارد.
2: دو پی نوشت با توجه به پی نوشت سوم به متن اصلی ربط دارند.
بنابر این حداقل در شرط و قوه و فعل و زمان با هم وحدت ندارند پس تناقض ندارند.
پاسخ:
راستش الآن حال فکر کردن بهش رو ندارم.یادم باشه بعداً یه نگاه بندازم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی