خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

همجنس‌گرایی؛ استدلالی با توالی فاسد

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۴۰ ق.ظ

هفتهی پیش برنامهی پرگارِ تلویزیون بیبیسی فارسی بحث جالبی با موضوع «آیا همجنسگرایی در اسلام نهی شده است؟» را پخش کرد که گفتگو بین آقایان زکریا مشکور کابلی و آرش نراقی بود. آقای نراقی استدلالی علیه حرمت همجنسگرایی ذکر کرد که میتوانیم آن را به این شکل صورتبندی کنیم:

۱- خداوند عادل است و حکم به خلاف عدالت نمیکند.

۲- خوب و بد امور مستقل از ارادهی خداوند بوده و بهوسیلهی عقل قابل کشف است.

۳- تبعیض میان انسانها خلاف عدالت است مگر آنکه دلایل اخلاقاً موجهی برای تبعیض وجود داشته باشد.

۴- دلیل عقلاً و اخلاقاً موجهی برای تقبیح رفتارهای همجنسگرایانه (تبعیض) وجود ندارد.

۵- (از ۳ و ۴) تقبیح رفتارهای همجنسگرایانه خلاف عدالت است.

۶- (از ۱ و ۲ و ۵) نمیتوان حکم علیه همجنسگرایی را به خداوند نسبت داد.

انتقاد آقای مشکور کابلی به این استدلال این بود که با پذیرش این استدلال، باید جواز اعمالی مثل زنا و حتی زنا با محارم را نیز به رسمیت بشناسیم. آقای نراقی معتقد بود که اینها موضوعاتی بیربط هستند و از اینکه دلیل اخلاقی علیه همجنسگرایی وجود ندارد نمیتوانیم نتیجه بگیریم که دلیلی علیه اقسام دیگر روابط جنسی هم وجود ندارد.

متأسفانه آقای مشکور کابلی نتوانست خوب موضوع را بشکافد و ایراد استدلال را به درستی نشان دهد ولی به نظر من، ایشان به نکتهی درستی اشاره کرد. چه دلیل اخلاقی علیه زنا وجود دارد؟ چه دلیل اخلاقی علیه زنا با محارم وجود دارد؟ چه دلیل اخلاقی علیه گرایش دوجنسخواهانه وجود دارد؟ الخ. تنها در موارد معدودی مثل تجاوز یا انجام عمل جنسی با کودکان است که میتوانیم از نواهی اخلاقی کمک بگیریم. بنابراین، یا آقای نراقی باید بپذیرد که استدلال ایشان بسیاری از اعمال و گرایشهای جنسی حرامانگاشتهشده  را مجاز میکند، یا باید دلایل عقلاً و اخلاقاً موجهی علیه این اعمال و گرایشهای جنسی اقامه کند.

من فکر میکنم مشکل استدلال فوق در مقدمهی سوم آن خوابیده که بنا به نظر آقای نراقی، تقریری از اصل عدالت است. به نظر میرسد که منحصر کردن تبعیض به داشتن دلیل اخلاقی خود نیازمند دلیل است.



بعد التحریر ۱: در فیسبوک آقای آرش نراقی ابتدا صورتبندیام از استدلال ایشان را نوشتم و سپس اضافه کردم:

یکی از انتقادات آقای مشکور کابلی به این استدلال این بود که با پذیرش این استدلال، باید جواز اعمالی مثل زنا و حتی زنا با محارم را نیز به رسمیت بشناسیم. شما در پاسخ گفتید که این موضوعات بی‌ربط هستند و از اینکه دلیل اخلاقی علیه همجنس‌گرایی وجود ندارد نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که دلیلی علیه اقسام دیگر روابط جنسی هم وجود ندارد.
سؤال اول من از شما این است که آیا دلیل اخلاقی علیه زنا (حتی زنا با محارم) وجود دارد؟ اگر دلیلی در نظر دارید لطفاً ذکر کنید چون من چیزی نیافتم. احساس می‌کنم که تنها در موارد معدودی مثل تجاوز یا انجام عمل جنسی با کودکان است که می‌توانیم از نواهی اخلاقی کمک بگیریم.
سؤال دومم این است که برای مقدمه‌ی سوم (که گفتید تقریری از اصل عدالت است) جایی استدلال شده که بتوانم رجوع کنم؟ فکر می‌کنم راه انتقاد به استدلال شما زیر سؤال بردن همین عبارت است.

 

پاسخ آقای نراقی: سلام بر شما. تقریر شما از استدلال من بسیار دقیق و خوب است. اما درباره نکته اول که درباره زنا و زنای با محارم بیان کردید، همانطور که در همان گفت و گو هم اشاره کردم هیچ رابطه تلازم منطقی میان جواز اخلاقی همجنس گرایی و جواز اخلاقی رفتارهای جنسی دیگر وجود ندارد. بنابراین، اگر کسی قائل به اولی باشد،‌ مطلقا الزامی ندارد که دومی را هم بپذیرد. حال اگر کسی، مانند شما، معتقد باشد که هیچ دلیل اخلاقا موجهی در تقبیح مثلا زنای با محارم وجود ندارد، و لذا این گونه رفتارها را می توان مجاز دانست، در آن صورت بر آن فرد مدعی فرض است که دلایل خود را برای این ادعا مطرح و روشن کند. به بیان دیگر، کسی که قائل به جواز اخلاقی همجنس گرایی است مطلقا نظری (نفیا یا اثباتا) در خصوص (مثلا) زنای با محارم نگفته است. بنابراین، من نمی فهمم که چرا این فرد باید پرسش از جواز اخلاقی چنان رفتارهایی را پاسخ دهد. این وظیفه شما (یا قائلان آن جواز) است که نشان دهید (دهند) چرا چنان رأیی در خصوص آن رفتارهای جنسی دارند. اما تقریری که من از اصل عدالت ارائه کرده ام، تقریری کانتی از عدالت است، و صورت دقیقتر و فنی تری از قاعده طلایی است. برای مثال، شما را به بحثهای Onora O'Neill در این خصوص ارجاع می دهم.

 

پاسخ من: خیلی ممنون از پاسخ شما. با شما موافقم که هیچ رابطه تلازم منطقی بین پذیرش همجنس‌گرایی و مثلاً زنای با محارم وجود ندارد. عرض بنده مربوط به آن چیزی است که به نظر می‌رسد تالی فاسد استدلال شماست: اینکه شما می‌گویید دلیل اخلاقاً موجهی برای تقبیح رفتارهای همجنس‌گرایانه وجود ندارد و از آن (به علاوه‌ی مقدمات دیگر) نتیجه می‌گیرید که تقبیح رفتارهای همجنس‌گرایانه خلاف عدالت است. به این ترتیب، اگر کسی بتواند استدلال‌های اخلاقی علیه زنا، زنای با محارم یا هرگونه رفتار جنسی دیگر را رد کند، با توسل به استدلال شما می‌تواند نتیجه بگیرد که تقبیح آن رفتار جنسی خلاف عدالت است و در قدم بعدی هم می‌تواند ادعا کند که انتساب حرمت آن فعل به خداوند نادرست است.
به نظر شما صرف ضعیف بودن استدلال‌های اخلاقی علیه یک رفتار جنسی می‌تواند ما را به این نتیجه برساند که نمی‌توانیم برای آن رفتار حرمت الهی قائل شویم؟ آیا چنین نتیجه‌گیری‌ای سهل‌انگارانه نیست؟ علی‌الخصوص که لازم نیست استدلال کنیم که فلان رفتار جنسی اخلاقاً خوب است، حتی لازم نیست استدلال کنیم که فلان رفتار جنسی اخلاقاً بد نیست (چنان که در مورد همجنس‌گرایی شما چنین نکرده‌اید)، کافی است نشان دهیم استدلال‌هایی که می‌گویند فلان رفتار جنسی بد است اشکال دارند.
نکته‌ی بنده در این‌جاست که اقامه‌ی یک استدلال اخلاقی قابل قبول علیه رفتارهای جنسی کار بسیار دشواری است و شاید عملاً جز در موارد خاصی مثل تجاوز و سکس با کودکان امکان‌پذیر نباشد. لذا، رد کردن بسیاری از این دست استدلال‌های اخلاقی کار چندان دشواری نیست. بنابراین، استدلال شما علاوه بر همجنس‌گرایی، راه را بر جواز دادن بسیاری از رفتارها و گرایش‌های جنسی حرام‌انگاشته‌شده باز می‌کند.

 

پاسخ آقای نراقی: نکته اوّل- استدلال من این است که اگر شما می خواهید انسانهایی را موضوع تبعیض قرار دهید و آنها را از حقوق انسانی و مدنی شان محروم کنید باید دلیل اخلاقا موجهی برای این کار داشته باشید. در غیاب چنان دلایلی آن تبعیض ناروا و ناعادلانه خواهد بود. فرض کنید که شما معتقدید که زنان نباید با مردان حقوق برابر داشته باشند، و برای مثال، نباید حق قاضی شدن داشته باشند. در این صورت بر شما فرض است که نشان دهید چه دلایل اخلاقا موجهی برای چنان منعی دارید. قدمای ما می گفتند که البته که ما دلایل کاملا موجهی برای این منع داریم: قدرت عقل زنان از مردان کمتر است، و زنان بسرعت تحت تأثیر عاطفه قرار می گیرند، و بنابراین نمی توانند انصاف و بی طرفی عقلانی لازم در امر قضا را داشته باشند. حال فرض کنید که کسی با تمسک به این نوع دلایل زنان را از حق قاضی شدن محروم کند. اگر شما به آن فرد نشان دهید که از قضا قوای عقلانی زنان و مردان هیچ تفاوت معناداری ندارد، و زنان هم بخوبی مردان می توانند زمام عواطف خود را در اختیار داشته باشند، در آن صورت استدلال ایشان مبنی بر منع قضا برای زنان بی مبنا می شود، و اگر این افراد صرفا به اعتبار آن دلایل همچنان زنان را از حق قاضی شدن محروم کنند مرتکب تبعیض ناروا شده اند و کاری خلاف عدالت کرده اند. از قضا بسیاری از فقیهان نواندیش مسلمان بر همین مبنا بر برابری حقوقی زنان و مردان استدلال می کنند. برای مثال، کدیور می نویسد: «عدم تساوی حقوقی زنان با مردان، تقدم جنسیت بر انسانیت فاقد دلیل است. تفاوت فیزیولوژیک یا بیولوژیک به چه دلیل منشأ تفاوت حقوقی است؟ اگر تفاوت نژادی و تفاوت رنگ پوست منشأ تفاوت حقوقی نمی تواند باشد، چرا تفاوت جنسی منشأ تفاوت حقوق شود؟ فرودستی مطلق زن و فرادستی مطلق مرد فاقد هرگونه دلیل معتبر عقلی است. […] زنان نه در عقل، نه در کسب علم، نه در مهارت های شغلی و نه در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چیزی از مردان کم ندارند. در مجموع تساوی حقوقی آدمیان فارغ از جنسیت مطابق عقل سلیم است و تبعیض جنسی حقوق زنان نسبت به حقوق مردان خلاف انصاف و عدالت و عقل است.» (حق النّاس/۱۲۵) و در جای دیگر:«اگر تفاوت های برخاسته از نژاد و رنگ باعث تفاوت حقوقی نمی شوند به چه دلیل تفاوت جنسی باعث تفاوت حقوقی می شود؟ هرکسی فکر می کند دلایلی دارد اقامه کند. […] دلیل عقلی در این زمینه نداریم. لذا انسان امروز معتقد است زن و مرد اگر هر دو فرصت های مساوی داشته باشند می توانند همانند هم پیش بروند و هریک به شکل طبیعی مسیر خود را طی خواهد کرد.» (پیشین/۲۹۷) من ندیده ام که کسی به این گروه از فقیهان ایراد کند که اگر حرف شما را بپذیریم لاجرم باید زنای با محارم را هم بپذیریم! هیچ رابطه تلازمی میان این استدلال و پذیرش یا منع زنای با محارم وجود ندارد.
نکته دوّم- همانطور که در گفت و گو برنامه پرگار هم اشاره کردم، ما قطعا دلایلی بر اخلاقی بودن مناسبات همجنس گرایانه داریم. همانطور که مناسبات با جنس مخالف برای یک فرد ناهمجنس گرا شکوفاننده، آرامش بخش، و مایه سلامت جسمی و تعادل روحی و روانی است، مناسبات جنسی همجنس گرایانه هم برای همجنس گرایان چنان فوایدی دارد. بنابراین، بنا به همان دلایلی که مناسبات جنسی با غیرهمجنس برای یک فرد ناهمجنس گرا اخلاقا قابل دفاع است، مناسبات جنسی با همجنس هم برای فرد همجنس گرا اخلاقا قابل دفاع است.
نکته سوّم- من درست نمی فهمم که اگر میان پذیرش همجنس گرایی و مثلا زنای با محارم هیچ تلازم منطقی وجود ندارد، چرا پذیرش زنای با محارم «تالی فاسد» استدلال من خواهد بود؟ اگر استدلال من منطقا چنان نتیجه ای ندارد، در آن صورت چطور می توان ادعا کرد که «این استدلال» به چنان نتیجه ای می انجامد؟
نکته چهارم- به نظر من ریشه این انتقاد آن است که کسانی فرض می کنند استدلال من مبتنی بر این فرض است که «هر رابطه جنسی ای مادام که مبتنی بر توافق طرفین باشد اخلاقا رواستاگر من به چنان اصلی ملتزم بودم در آن صورت البته استدلال من منطقا می توانست جواز مثلا زنای با محارم را هم (مادام که طرفین به رابطه رضایت داشته باشند) الزام کند. اما آن اصل مطلقا مبنای استدلال من نیست، به این دلیل ساده که آن اصل کاذب است! رضایت طرفین شرط لازم یک رابطه جنسی اخلاقا قابل قبول است، اما شرط کافی آن نیست. برای مثال، مناسبات جنسی یک مرد متأهل با زنی غیر از همسرش (ولو با رضایت هر دو طرف رابطه جنسی) اخلاقا نارواست- چرا که در این شرایط درست است که طرفین رابطه جنسی هر دو به مناسبات جنسی رضایت داده اند، اما برقراری این رابطه نافی پاره ای حقوق و تعهدات دیگر (از جمله تعهد مرد به همسرش) است.
نکته پنجم- حتّی اگر شما استدلال من را هم نپذیرید، بالاخره شما باید توضیح دهید که این حجم عظیم تبعیض های ناروا بر مبنای هویت و گرایش جنسی را بر چه مبنایی توجیه می کنید. دلایل شما برای جواز این تبعیض ها چیست؟

این نکته را هم اضافه کنم که منع روابط جنسی در درون خانواده همچنان این امکان را گشوده می گذارد که فرد نیازهای جنسی خود را بیرون از حریم خانواده تأمین کند. یعنی منع مناسبات جنسی با محارم فرد را به طورکلّی از مناسبات جنسی مطلوب محروم نمی کند (یعنی فرد می تواند شریک جنسی ای بیرون از خانواده بیابد.) اما منع روابط جنسی با همجنس، فرد همجنس گرا را به طور کلّی از داشتن شریک جنسی محروم می کند.

 

پاسخ من: آقای دکتر بسیار ممنونم از لطف زیاد و پاسخ مفصل شما. امیدوارم کوشش‌های فکری شما در نهایت منجر به بهبود زندگی افراد این گروه در جامعه‌ی ما شود.


بعد التحریر ۲: یکی از دوستان خواستهاند که نظرم را دربارهی حرام بودن یا نبودن همجنسگرایی بنویسم. دربارهی حرام بودن یا نبودن همجنسگرایی من نظری ندارم چون صاحب نظر نیستم. مسئله یک مسئلهی فقهی است و اظهار نظر در آن در تخصص فقها است. تا جایی که من میدانم همهی فقهای اسلامی معتقدند که همجنسگرایی حرام است.

از نظر من مشکل اینجاست که دیگر با گفتن «حرام است» مسئله حل نمیشود. مخصوصاً بعد از اتفاقاتی که در قرنهای ۲۰ و ۲۱ در جهان رخ داده، همجنسگرایان حالا صاحب صدا شدهاند و حقوقشان را مطالبه میکنند. همین موضوع باعث شده به آنها توجه شود و حالا میبینیم که در طول تاریخ چه مصائب و مکافاتی بر این گروه رفته است. اینجاست که انسان به وجدان خودش رجوع میکند و میپرسد چرا؟ یک جواب این است که این گروه شهوتراناند. با کمی نزدیک شدن به افراد این گروه میبینیم که این مدعا برای بسیاری از افراد این گروه کاذب است. جواب دیگر این است که آنها بیمارند و محتاج علاج. با رجوع به مراکز بینالمللی پزشکی میبینیم که از چند دهه پیش همجنسگرایی را دیگر بیماری قلمداد نمیکنند.

حالا آدمها میپرسند پس چرا حرام است و دیگر جواب قانعکنندهای وجود ندارد. یکی از استدلالهای معروف متکلمین مسلمان برای اثبات جهان آخرت این است که میگویند هر میلی در انسان برای برآورده شدن گذاشته شده، مثل گرسنگی و تشنگی و بعد نتیجه میگیرند که به دلیل بودن میل به جاودانگی، انسانها با مرگ نابود نمیشوند بلکه در جهان دیگری به حیات خود ادامه میدهند. حالا باید از این متکلمین پرسید که میل به همجنس در بعضی از انسانها چرا گذاشته شده و چطور باید برآورده شود؟

خلاصه کنم. نظر فقهی ندارم و البته نظر فقها روشن است. موضوع از جنبهی اخلاقی و حقوقی برایم مسئله است و معتقدم کسانی که یا تعلق دینی ندارند و یا اخلاق را نسبت به دین مقدم و برتر میدانند (از جمله بنده) رفتارهای همجنسگرایانه را برای همجنسگرایان اخلاقاً مجاز میدانند.

۹۷/۰۲/۰۴

نظرات  (۵)

سلام
از اون عبارت 3 دقیقا چه نتیجه ای گرفتن؟
اینکه زن و مرد مساوی و مثل همند در این رابطه؟
 اینکه همجنسگرایی هم ارز ازدواجه؟ 
یا اینکه تمایل به همجنس هم ارز تمایل به غیرهمجنسه؟ 

بعضی ها عقیده دارند عبارت 2 هم غلطه. یعنی خوب و بد مستقل از امر خداوند نیست. خوب اون چیزیه که خداوند بهش امر کنه و بد اون چیزیه که ازش نهی کنه.

+ یعنی اینها نشستند دربارهء نظر اسلام دربارهء همجنسگرایی بحث کردند، و هیچ اهمیتی ندادند که خداوند قوم لوط رو عذاب کرد و در قرآن داستانشون رو نقل کرده و تقبیحشون هم کرده؟ یعنی کاری نداشتن که اسلام، قرآن داره؟ 
پاسخ:
سلام
منظورشون از عبارت ۳ اینه که اگه دلیل اخلاقاً موجهی بر اینکه همجنس‌گرایی بده داشته باشیم، می‌تونیم اونو تقبیح کنیم، ولی اگه بدون داشتن چنین دلیلی اونو بد بدونیم خلاف عدالت عمل کرده‌ایم. از ۳ و ۴ با هم ۵ رو نتیجه گرفته‌اند.

اون بعضی‌ها در کلام اسلامی بهشون می‌گن اشعری. شیعیان و معتزله ۲ رو قبول دارند.

+ نه، بیشتر بحث بر سر همین داستان قوم لوط در قرآن بود. آقای نراقی یه تفسیر دیگه‌ای از این داستان داشتند که ازش حرمت همجنس‌گرایی برداشت نمیشه. تمرکز من روی بحث فلسفی بود وگرنه بحث اصلی‌شون راجع به قرآن بود.
اون چیزی که توضیح دادید رو فهمیدم. که بی دلیل اخلاقی نمیشه همجنسگرایی رو تقبیح کرد. 
من تو عبارت 3 بیشتر به کلمهء تبعیض گیر دادم. اینکه میگه تبعیض میان انسان ها خلاف عدالته. چرا از کلمهء تبعیض استفاده کرده. منظورش تبعیض بین کدوم آدمها؟ به نظرم پیشفرضش اینه که دو تا همجنسگرا مثل دو تا زن و شوهرند. یا آدمی که این عمل رو انجام میده، یکی مثل بقیه است، پس نمیشه بین این دو تبعیض بدون دلیل قائل شد. 
والا اگر دو تا چیز بکلی متفاوت و مختلف باشن، چرا تبعیض بینشون نباید عادلانه باشه؟ 
اگه همجنسگرایی حرام و نکاح حلال باشه، اگه یکی در جهت طبیعت انسان و دیگری خلاف جهت طبیعی باشه، اگه یکی سفارش ادیان الهی و دیگری منهی باشه، اگر یکی در جهت بقای نسل بشر و دیگری در جهت افساد نسل باشه، دو چیز کاملا متضاد خواهند بود و میشه یکی رو تحسین و یکی رو تقبیح کرد. و این خلاف اخلاق و عدالت نخواهد بود.

شیعیان و معتزله، 2 رو بطور کلی قبول دارن، یا برای عقل، محدودیت هم قائلند؟ همون کل ما حکم به شرع حکم به العقل ... و اینا؟

+ چشمم روشن. بی بی سی و تفسیر قرآن! خدا هم ساکت نشسته نگاه میکنه هر تفسیری دلشون خواست از قرآنش بکنند.
به نظرم بیشتر دنبال توجیه فسادهای خودشون هستن و این وسط مظلوم تر از قرآن نبود که بهش متوسل بشن؟ و چیزی که خدا نگفته بهش نسبت بدن؟ اگر کار قوم لوط قبیح نبوده، پس خدا چرا زیر و روشون کرده؟ :( 

پاسخ:

منظور از تبعیض، تبعیض در پذیرش و بهرسمیت شناختنه. میگه اگر قراره ما یه چیزو به رسمیت نشناسیم و اونو تقبیح کنیم باید برای این منظور دلیل اخلاقی داشته باشیم. این دلایلی که شما آوردید یا اخلاقی نیستند (حرام و حلال، سفارش ادیان الهی) یا اینکه به غیر اخلاقی بودن منتهی نمیشن (طبیعی و غیر طبیعی). در اینکه یک زوج همجنسگرا با یک زوج ناهمجنسگرا فرق دارند که شکی نیست. آقای نراقی میگه چون ما دلیل اخلاقاً موجهی علیه همجنسگرایی نداریم، باید اونو به عنوان یک گرایش مجاز جنسی قبول کنیم.

 

یک بحثی در کلام اسلامی هست به اسم مستقلات عقلیه. تا جایی که بنده اطلاع دارم شیعه و معتزله، در اون بحث برای عقل محدودیتی قائل نمیشن. مثلاً خوبی راستگویی و بدی دروغگویی برای عقل مستقل از وحی روشنه. این دیگه چه محدودیتی داره؟

 

+ پیشنهاد میکنم برنامه رو ببینید. لینکش رو در یادداشت گذاشتهام. شما دارید از این چند خطی که من نوشتهام دربارهی یک برنامهی یک ساعته قضاوت میکنید که درست نیست. اولش میگویید اینها رفتهاند دربارهی همجنسگرایی از نظر اسلام حرف زدهاند و کاری به قرآن نداشتهاند؟ بعد که میگویم بخش زیادی از گفتگو دربارهی قرآن است میگویید بیبیسی و تفسیر قرآن؟! بالاخره چه کار کنند؟ آقای مشکور کابلی خودش روحانی است و درس طلبگی خوانده و کاملاً از همان روایت سنتی دفاع میکرد و همجنسگرایی را حرام میدانست. آقای نراقی هم یک نواندیش دینی است که در این موضوع رفته تفسیرهای مختلف را دیده و چندین مقاله نوشته که در سایت شخصی ایشان موجود است. دو نفر آدم ناآگاه یا منحرف که نبودهاند که میگویید دنبال توجیه فسادهای خودشان بودهاند.

خیلی ممنون از توضیحاتتون.
 ببخشید زحمت دادم. 
پاسخ:
خواهش می‌کنم.
۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۰ میثم علی زلفی
سلام
خیلی وقت بود که وقت نداشتم و الآن هم خیلی ندارم و از حضور محروم بودم و هستم
مطلب پر مغالطه از سمت آن آقا و پر بحثی است که بدلیل طولانی نشدن کلام فقط نکاتی را مطرح می کنم.
۱- چطور می تواند اخلاق مقدم بر دین باشد حال آنکه فرمودند: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق --» یعنی اخلاق ثمره و محصول بعثت و دین آورده شده ی انبیا است.
۲- در تمام بحث از اخلاق استفاده شد اما معلوم نشد اخلاق مد نظر ایشان چیست؟ (آیا صرف ملائمت با نفس را اخلاقی بودن می دانند یا چیز دیگری مد نظر دارند)
۳- ایشان در رد این مسئله که استدلالشان مبنی بر اینکه «هر رابطه جنسی ای مادام که مبتنی بر توافق طرفین باشد اخلاقا رواست» می گویند:
این مناسبات جنسی یک مرد متأهل با زنی غیر از همسرش (ولو با رضایت هر دو طرف رابطه جنسی) اخلاقا نارواست- چرا که در این شرایط درست است که طرفین رابطه جنسی هر دو به مناسبات جنسی رضایت داده اند، اما برقراری این رابطه نافی پاره ای حقوق و تعهدات دیگر (از جمله تعهد مرد به همسرش) است
سوال: کدام تعهدات را نقض می کند؟؟؟ تعهداتی که دین برای زن و مرد مشخص کرده یا تعهدات شخصی دو طرف را؟؟
اگر اولی است که همجنس گرایی و چشم چرانی و زنا و ... همه این تعهدات را نقض می کنند
و اگر دومی هم باشد،دلیل شما اخص از مدعاست چرا که با همجنس گرایی هم چنین نقض هایی می تواند صورت بگیرد.
اگر ملاک شما نقض تعهدات باشد این تعهدات در سراسر جامعه جاری است نه فقط در خانه و خانواده
ضمن اینکه طبق گفته شما زنای با محارم نیز فقط در جایی حرام است که ناقض تعهدات است و اگر زن و شوهری این را ناقض نمی بینند کما اینکه جماعتی وجود دارند مشکلی نباید وجود داشته باشد.
۴- این آقا هنوز بین علت حکم در فقه و حکمت حکم را نمی داند در مسائل فقهی نظر می دهد.
۴ دلیل بر حرمت و حلیت وجود دارد : آیه روایت عقل اجماع
فقها بعد از بررسی همه ادله و بیان حکم گاها حکمت  هایی هم بیان می کنند و می گویند شاید حکمت این حرمت چنین باشد. در چنین مسائلی که حکمتی بیان می شود با زیر سوال رفتن حکمت، دلیل که آیه روایت یا عقل و اجماع است زیر سوال نمی رود. فقها حکمت ها را به عنوان دلیل بیان نمی کنند.

۵- استمداد به مراکز بین المللی و ... در رد و اثبات این مسائل هم زمانی ارزش دارد که فقها دلیل خود را آنچه بیان شد قرار داده باشند و همانطور که گفته شد دلیل آنچه گفته شد نیست.
ضمن اینکه این مراکز مصداق ضرب المثل به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم هستند. چه اینکه کمپانی های کثیف دارویی و جریان سازی با استفاده از همین عوامل به تزریق افکار و ... می پردازند.

۶- آنچه درباره ی متکلمین و استدلال آنها گفته شد:« میگویند هر میلی در انسان برای برآورده شدن گذاشته شده، مثل گرسنگی و تشنگی و بعد نتیجه میگیرند که به دلیل بودن میل به جاودانگی، انسانها با مرگ نابود نمیشوند بلکه در جهان دیگری به حیات خود ادامه میدهند. حالا باید از این متکلمین پرسید که میل به همجنس در بعضی از انسانها چرا گذاشته شده و چطور باید برآورده شود؟»
 ناقص و غیر دقیق است
دقیق آن این است: «انسان نیازهایی دارد که برای آنها رافع های وجود دارد»
دو نکته:
اول اینکه انسان علم دارد که نیازی دارد و هم چنین نیازمند برطرف کننده ای است اما در بسیاری از موارد علم ندارد که آن رافع چیست؟ مثلا بچه ی شیرخوار می داند که گرسنه است و چیزی در خارج آن را برطرف می کند اما نمی داند که آن چیز شیر است یا اب قند فلذا آنجایی که کلاه سر انسان می رود از همین ناحیه است.
دوم اینکه انسان وقتی تشنه می شود می تواند آب بخورد شربت بخورد و یا سرکه بنوشد. همه ی اینها تشنگی را برطرف می کند اما سرکه معده را تخریب می کند! صرف رفع نیاز دلیل بر جواز نیست (این همان قسمتی است که ان آقا به صورت ناقص با عنوان تعهدات نامبرد)

حالا سوال این است که آیا همجنس گرایی که یک واکنش خارجی است یک نیاز است یا رافع نیاز؟
نیاز انسان اطفا و برطرف کردن میل جنسی است. ما چیزی به اسم میل به هم جنس گرایی نداریم. میل به بر طرف کردن شهوت داریم و شکل آن می تواند (استمناء، لواط، زنا، هم جنس گرایی ازدواج دائم و موقت و...) باشد
آنچه دین از آن به انحراف انسان تعبیر می کند. استفاده از آب قند به جای شیر است استفاده از سرکه به جای نوشیدنی درست است.

تشکر از شما
ببخشید طولانی شد

پاسخ:
سلام. ممنون از کامنت مبسوط شما.
من هم خیلی دوست دارم که اون بخشی که با شما موافق نیستم رو بنویسم و بحث کنیم ولی متأسفانه فرصت نمی‌کنم.
به‌هرحال تشکر از توجه شما.

سلام.

چقدر این موضوع برام جذابه

پاسخ:
سلام
بسیار خوب. موفق باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی