خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

اعتراض در ارتفاع

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ

کجاست بام بلندی؟

و نردبام بلندی؟

که بَر شود و بمانَد بلند بر سر دنیا

و بر شَوی، و بمانی بر آن و نعره برآری:

«هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت»*

 

در بررسی اعتراض به قانون حجاب اجباری از طرف خانمی که بعدها گفتند اسمش ویدا موحد است و همچنین سایر زنانی که از او پیروی کردند، باید دستکم به دو نکته توجه کنیم: محتوای اعتراض و فرم اعتراض. محتوا مربوط میشود به آن شال یا روسری که بر سر چوب میرود و به جمعیت نشان داده میشود که سمت و سوی اعتراض به چه سمتی است؛ به سمت حجاب اجباری. اما فرم اعتراض، خودْ نوعی اعتراضِ ضمنی و تلویحی است. کسی که برای اعتراض کردن روی جعبه تقسیم مخابرات میایستد، حتی قبل از اعتراضِ اصلیاش، دارد به نبود آزادی بیان اعتراض میکند. اگر در کشوری آزادی بیان باشد، هیچ ضرورتی پیش نمیآید که کسی بخواهد اعتراضش را روی جعبه تقسیم اعلام کند. اگر کسی بتواند روی زمین بایستد و اعتراض کند، هیچ لزومی ندارد که برود بر یک بلندی بایستد. اعتراض بر روی زمین نشاندهندهی این است که معترض هنوز از زندگی نبریده؛ دارد زندگیاش را میکند و در عین حال، به فلان موضوع معترض است. چنین کسی نمیخواهد برای رسیدن به هدفش هزینهی گزافی بپردازند. ولی کسی که برای اعتراض روی زمین نمیایستد دارد نشان میدهد که زندگی کردن معمولیاش را متوقف کرده و میخواهد خودش را صرف این اعتراض کند. میخواهد برای رسیدن به مقصودش هزینه دهد.

اما نگاهی کنیم به عملِ متقابلِ کسانی که بهمنظور حمایت از حجاب اجباری بر بلندی میایستند؛ چطور میشود کار آنها را تفسیر کرد که مضحک جلوه نکند؟ قانون، دادگاه، پلیس، رسانههای رسمی و در یک کلام نظامْ حامی حجاب اجباری است. چرا آنها برای رساندن محتوای «حمایت از امر موجود» فرم اعتراضی را انتخاب میکنند؟** آیا آنها به چیزی معترضند؟ خیلی راحت میشود آنها را تقلیدگر خواند یا حتی مسخرهشان کرد، ولی از قضا به نظرم میرسد که آنها در پی رساندن پیامی جدی به ما هستند: به اینکه آنها دیگر قانون، پلیس، رسانههای رسمی و در یک کلام نظام را برای باقی ماندن حجاب اجباری کافی نمیبینند و احساس میکنند لازم است خودشان دستبهکار شوند. بر بلندی ایستادن یک «حزب اللهی»، پیش از انتقال محتوا، این موضوع را نشان میدهد که او این دستگاه عریض و طویل نظام را برای حمایت از امر مورد نظرش کافی نمیداند. او دیگر نمیتواند برای حمایت از امر موجود به نظام اکتفا کند.

سؤالی که باقی میماند این است که چرا او یک فرم اعتراضی را برمیگزیند؟ مگر او به چیزی معترض است؟ پاسخ من این است: بله، به بخشی از جامعه. قانون جلوی اظهارنظر او را نمیگیرد؛ او میتواند در حمایت از نظرش در روزنامهها مقاله بنویسد یا کتاب چاپ کند یا فیلم درست کند ولی میرود در سطح شهر بر بلندی میایستد و پرچم ایران یا بیرق سیاه را بلند میکند.*** او معترض است ولی نه به حکومت، به بخشی از مردم معترض است و احساس میکند برای رساندن اعتراضش دیگر نمیتواند روی زمین بایستد. سؤال آخرم این است که آیا بر بلندی ایستادن «حزب اللهیها» هم مثل بر بلندی ایستادن «دختران خیابان انقلاب» تلویحاً اعتراض به نبودن آزادی بیان است؟ جواب اجمالی من این است: بله، ولی نه به نبودن آزادی بیان از لحاظ قانونی بلکه به نبودن آزادی بیان از لحاظ اجتماعی. او روی زمین اعتراض نمیکند نه به خاطر اینکه به لحاظ قانونی نمیتواند، بلکه برای اینکه اعتراض روی زمینش از طرف بخشی از جامعه شنیده نمیشود. تفصیل نمیدهم.

 

 

* شعر از منصور اوجی

** هرچند هردو گروه یک فرم را برای رساندن پیامشان انتخاب کردهاند، ولی هزینهی انتخاب این فرم برای دو طرف یکسان نیست.

*** گروه اول آنچه را که نمیخواستند بلند میکردند و گروه دوم آنچه را که میخواستند. به نظرم لزومی ندارد که شکل اعتراض گروه دوم طابق النعل بالنعل گروه اول باشد.

۹۶/۱۱/۱۹

نظرات  (۱۱)

 در جامعه‌ای که آزادی به معنایِ وسعیش نادیده گرفته می‌شود و حتی تمسخر می‌شود، هر دو گروه آسیب می‌بینند:
چراغ‌هایِ رابطه تاریک‌اند.
پاسخ:
موافقم و برای کم کردن این آسیب تنها راه این است که طرفین از آن بالا پایین بیایند و با هم گفتگو کنند. هرچند متأسفانه به علت نبود آزادی این گفتگو نمی‌تواند از تریبون‌های رسمی باشد، ولی خوشبختانه فضای مجازی فرصت گفتگو را در تریبون‌های غیر رسمی فراهم می‌کند.
سلام. خیلی خنده‌م گرفت. "به نظر می‌رسه" گروه دومی که می‌گید گویی از اندیشه‌شون استفاده هم نمی‌کنن: این و از روی کارشون می‌گم؛ در هر حال رفتار هر کس دریچه‌ای به ذهنیتش یا، میزان یا نوع استفاده‌ایه که از فکرش می‌کنه. شاید هم به نظر من اینجوری می‌یاد. ولی در هر حال خیلی خنده‌دار بود. من نمی‌دونستم.

+ بعید می‌دونم بشه گفتگویی صورت بگیره! به قول حافظ: باده خور غم مخور و پند "مقلد" منیوش. به نظرتون کسی که از فکر و معیار سنجش خودش بهره نمی‌گیره و یک سری اطلاعات آماده‌ی از پیش تعیین شده داره چطور می‌خواد بحث کنه؟

++ یه چیز دیگه هم می‌خواستم بگم این که خوبه ما وقتی می‌خواهیم از اسلام دفاع کنیم اول حساب هیجان‌های فردی خودمون رو از دین جدا کنیم. اگه من دارم از دین حرف می‌زنم چرا درونم خشمه؟ چرا پر از اضطرابم؟ چرا دستم می‌لرزه؟ چرا انقد دچار غلیانات درونی هستم؟ دیگران هم متوجه نشن خودم که باید بفهمم و بهتره همون لحظه بایستم و متوجه بشم چیزی که دارم ازش حرف می‌زنم نظام درونی و ذهنی خودمه که نمی‌خوام به هم بریزه و به همین خاطر هم هست که دچار این حالات می‌شم. و گر نه رجوع کنید به آدم‌هایی مثل چه می‌دونم رجایی چمران و... وقتی حرف می‌زنن چهره‌شون سرشار از آرامشه صداشون و خیلی آدم‌های دیگه من این‌ها رو مثال می‌زنم چون در جامعه خودمون بودن. به نظرم کسی که می‌خواد از "دین" "دفاع" کنه بهتره اول بره مسائل درونی خودش رو با خودش حل کنه. به هم ریختگی درونی خودش رو با دین یکی نکنه؛ این همه مشاور و... که همه‌مون هم می‌تونیم برای مسایل و مشکلاتمون بهشون مراجعه کنیم...
 کسی که قراره نه از دین از یه آرمان دفاع کنه باید به یک میزانی از وارستگی درونی برسه. وگرنه دین انقدر کوچیک نیست که دچار بحران بشه! اون چیزی که دچار بحران می‌شه قطعا دین نیست. خواستم این و یه وقتی گفته باشم. عذر می‌خوام.



پاسخ:

سلام. این گروه دوم تعدادشون خیلی کم بود و از طرف همفکران خودشون هم بعضاً ملامت شدند. میخواهم بگم که هر کسی با حجاب اجباری موافقه از این کارها نمیکنه.

+ در هر دو طرف قضیه هم محقق وجود داره و هم مقلد. اینطور نیست که یه طرف انسانهای دانشمند و روشنی باشند و یک طرف انسانهای متحجر و نادان. ولی حتی مقلدین هم میتونن وارد گفتگو بشن یه شرط اینکه به الزامات گفتگو تن بدن. مثلاً اینکه حرمت طرف مقابل رو حفظ کنند و وارد خشونت نشن و ... . اتفاقاً یکی از چیزایی که میتونه یه فرد مقلد رو محقق کنه، برخورد با یه استدلال درست از طرف مقابلشه.

++ بله، موافقم.

یه چیز دیگه می‌تونم بگم؟ من البته خودم نظر صریح و قاطعی درباره حجاب ندارم ولی به نظرتون حجاب اجباری تحمیل اندیشه و عقیده نیست؟ و از سوی دیگه پوشش، حداقل بیشتر از هشتاد درصد شخصیه. و این که آیا می‌شه یه موضوع تا این حد نزدیک به حریم شخصی فرد رو به بحث گذاشت؟ ما مجازیم؟ تازه مردها که به کل یه همچین تجربه‌ای در زندگیشون نداشتن. چرا باید محق باشن در موردش اظهار نظر بکنن به نظرتون؟ مگه در مورد مسائل مربوط به مردها در جامعه بحث یا همه‌پرسی می‌شه؟ کسی در مورد پوشش مردها سوال می‌کنه؟ نظر می‌ده؟ در مورد طرز نشستنشون تو تاکسی همه‌پرسی می‌شه؟ تازه این که بیشتر به دیگران مربوطه. بعد تکلیف کسانی که اعتقاد به حجاب ندارن چی؟ من خودم شخصا چادر دوست ندارم. اگر کسی بهم بگه سر کن بهش می‌گه به تو چه. به نظرم این به کل ضد دموکراسیه. ورود به حریم شخصی آدم‌هاست(که یک سری گستاخانه خودشون رو مجار بهش می‌بینن). با وجود این که آزاد بودن حجاب برای خیلی‌ها حتی خود من که در این جامعه بزرگ شدیم مشکلات یا دست کم مسایلی رو ایجاد می‌کنه دلیلی نمی‌بینم تحمیل اندیشه و ورود به حریم شخصی افراد و تاییدش کنم. با وجود همه سختی و حتی تعارضی که ممکنه با سبک زندگی خود من داشته باشه. یا حتی دوستش نداشته باشم.

پاسخ:

بله، حجاب اجباری حتی اگه چیز خوبی هم باشه تحمیلیه و بعضی از آدمها رو مایل میکنه که اونو پس بزنند. البته الان که شکل گرفته، یه بخش مهمی از مقاومت در برابر برداشته شدن این اجبار از طرف بخشی از جامعهی زنان است. نتیجهی بعضی از نظرسنجیها نشون میده که زنان متأهل کمترین تمایل و بیشترین مخالفت رو با آزاد شدن پوشش دارند. پس موضوع فقط دینی و سیاسی نیست. یه بعد اجتماعی خیلی مهمی هم داره که باید بهش توجه بشه.

من موافقم که نظر مردان (چه موافق و چه مخالف) در این مورد اهمیتی نداره و اون چیزی که باید مورد توجه قرار بگیره نظر خود زنانه. ولی از این جهت که اولاً امر سیاسی در ایران تا حدود زیادی مردانه است و یه بخشی از ماجرا سیاسیه و ثانیاً از این جهت که منظرهی پیش چشم مردان ممکنه تغییر کنه و اونا باید توجیه باشن و ثالثاً از این جهت که هر امر زنانهای بههرحال بهطور غیر مستقیم به مردان هم ارتباط پیدا میکنه (عکسش هم صادقه) پای مردان هم وسط ماجرا باز میشه.

سلام. خوبید؟
نه متاسفانه. من خیلی دقت کرده‌م؛ هم در فضای مجازی و هم در فضای حقیقی. متاسفانه اغلب کسانی که می‌خوان از دین دفاع بکنن یا درست‌تر بگم خیلی "مدعی" هستن اغلب مقلد به نظرم رسیده‌ن. در هر حال فکر می‌کنم این چیزی که شما می‌گید شاید زیادی آرمانیه... نمی‌دونم... ولی ارجاعتون می‌دم به برخی نشست‌های خبری این روزهای بعضی فیلم‌های جشنواره. شاید هم البته آدم‌های با صبر و حوصله‌ای مثل شما بتونن. :)) (البته قطعا منظورم در این بحث‌ها این نیست که مثلا من خیلی فرد فهمیده‌ای هستم. در عین حال که در حال حاضر تو هیچ‌یک از این دو دسته قرار ندارم موقعی که دارم بررسی می‌کنم خودم رو ناظر فرض می‌کنم).

نظرسنجی‌های اینچنینی که قطعا خنده‌دارن حتی خنده‌دارتر از اون بحث اول(خودِ نظرسنجی‌ها(که البته نتایج رو هم زیر سوال می‌برن.)؛ البته اگر نظرسنجی درستی از یک جامعه‌ی تصادفی نه انتخابی انجام بشه و به درستی باشه نتیجه‌ش و هم می‌شه بررسی کرد اما بعد از این همه سال می‌دونیم یا لااقل می‌دونم اینجور نظرسنجی‌ها و مسائلی از این دست از کجا می‌یاد یا خیلی وقت‌ها از کجا اومده) اما منکر نمی‌شم که خیلی‌ها با این قضیه مشکل دارن(شاید خودم هم عضوشون باشم). اما این که گفتین زنان متاهل باید اضافه کنید زنان متاهلِ بزرگ شده با مذهب که اون‌وقت می‌بینید باز هم بحث بحث دینه. و مذهبی که باهاش بزرگ شده‌ن. ولی در عین حال باز هم این هست که اگه تعداد زیادی از زن‌ها حتی منظورم نه به نسبت جامعه بلکه به طور کلی، تمایل به پوشش اسلامی نداشته باشن تحمیل کردن و تصمیم‌گیری برای پوششون(با توجه به سهم زیاد شخصی بودن در پوشش) درسته یا نه؟ که شخصا اظهار نظر نمی‌کنم الان...



پاسخ:
سلام.
به‌هرحال تعداد مقلدان همیشه از محققان بیشتره. طبیعیه که بیشتر آدمایی که می‌بینیم مقلد باشن.

قطعاً دین در نظر افراد نقش داره ولی فقط دین نیست. سنت ما به‌طور کلی با این موضوع مشکل داره و طبیعتاً هر چه آدم بیشتر سنتی باشه بیشتر با حجاب اختیاری مخالفه.
با پاراگراف اول مخالفم از این نظر که بعضی موارد هم تعداد و هم شدتش "تا حدودی "حالت افراط به خودش می‌گیره. یا این‌طور به نظر من رسیده یا تجربیاتم بوده. و تو جامعه ما هم ریشه‌ش مشخصه. برای این که در نوع مذهبی که در جامعه ما به مردم معرفی شده بهشون گفته شده دیگرانی هستن که به جای شما فکر می‌کنن. و خیلی‌ها به همین شکل بار آورده شدن. حقیقته.

ببینید اون سنت هم اگر با مذهب آمیخته نباشه باز نگرش متفاوتی داره. البته تاثیری تو کل بحث نداره ولی به نظرم تلاش نکنید حجاب اسلامی رو از مذهب جدا کنید. حجاب از مذهب می‌یاد. همون‌طور که سنت لباس پوشیدن در کشورهای مختلف متفاوته. صرفا خواستم بگم اینجوریه وگرنه موضعی رو دارم مشخص نمی‌کنم. می‌دونید چی می‌خوام بگم؟
در هر حال.
لطف کردید وقت گذاشتید.



پاسخ:

خب تجربیات افراد میتونه متفاوت باشه. من چون خودم در زندگیام با حزب اللهیهای محقق هم سروکار داشتهام به نظرم بیانصافی میاد که بگم همشون مقلدند یا بگم محققا خیلی خیلی کمند. از طرفی شما هم از تجربهی خودتون حرف میزنید که من مخالفتی باهاش ندارم. چیزی که باید این وسط بهش دقت کنیم اینه که محقق کسیه که به فرآیند تحقیق پایبند باشه؛ یعنی کسی که خودش اهل خوندن و پژوهش باشه. ولی نتیجهی پژوهش برای همه یکسان نیست. نمیتونیم بگیم هرکسی اهل کتاب خوندنه باید لزوماً به ننتایجی برسه که من رسیدهام.

 

حجاب اگرچه یه امر شرعیه ولی فقط نمیشه به دین محدودش کرد. بههرحال شما کتیبههای تخت جمشید رو هم اگه ببینید زنان حجاب دارند. میخوام بگم در سنت ملی و ایرانی ما هم حجاب بوده و نقشش هم پررنگه. اینجوری نیست که با حملهی اعراب ایرانیها باحجاب شده باشند. حتی بعضی از محققان عرب هستند که میگن حجاب زنان ایرانی باعث شد زنان عرب هم محجبه بشن.

 

من هم از شما ممنونم که وقت گذاشتید.

راستش کلمه "محقق" رو اصلا من نگفتم. خود شما فرمودید. بنابراین این جمله "نمیتونیم بگیم هرکسی اهل کتاب خوندنه باید لزوماً به ننتایجی برسه که من رسیدهام." ناشی از برداشت ذهنی خود شماست؛ چون من اصلا وارد همچین بحثی نشدم. من در برابر افراد مقلد کسانی رو نام می‌برم که از اندیشه‌شون و معیار سنجش خودشون یا از اندیشه و معیار سنجش خودشون "هم" استفاده می‌کنن. این از این.

حجاب با حجاب اسلامی متفاوته آقای ابراهیم‌پور. پوشش داشتن با "چه نوع" پوششی داشتن متفاوته. نقش حجاب در سنت ما پررنگه تخت جمشید و اینا رو هم دیگه قطعا همه می‌دونن و.... ولی اگه از نظر شما سوی مخالف حجاب اجباری برهنگیه! که بعید می‌دونم این‌طور باشه تقصیر من نیست. ولی هم شما هم من می‌دونیم پوشش محدود به یک نوع نیست. نمی‌دونم چرا با این که منظور من رو احتمالا می‌دونید مباحثی بدیهی رو طرح می‌کنید؟ :))



پاسخ:

بحثمون که دربارهی کلمات نیست. بههرحال افراد یا مقلد هستند یا نیستند. من به آنهایی که نیستند میگم «محقق». شما هر اسمی دوست دارید بگذارید.

 

حجاب اسلامی قطعاً از اسلام میاد و نه جای دیگر. ولی موضوع بحث حجاب اجباری است. هرچند بهانهی حجاب اجباری معمولاً حکم خدا و شریعت اسلام گفته میشه ولی من خواستم این تذکر رو بدم که حجاب در فرهنگ و سنت (غیر اسلامی) ما هم ریشه داره. من مردهایی را میشناسم که اصلاً نمیشه بهشون «مذهبی» گفت ولی همین مردها اگه خواهر یا همسرشون بخواد در یک جمع بدون حجاب باشه بهاصطلاح «غیرتی» میشن و اجازه نمیدن. خواستم تذکر بدم که برای اختیاری کردن حجاب، اسلام تنها موضوعی نیست که باید بهش توجه بشه.

ببخشید سوی "دیگر" حجاب اجباری. اشتباه نوشتم.
کلمات معنی دارن. معانی رفتار رو نشون می‌دن. محقق با تحقیق مرتبطه و من نمی‌فهمم چرا باید راجع به چیزی که ازش صحبت نکردم توضیح بدم. اتفاقا کلمات به شدت مهمن و من می‌دونم هر کلمه رو "به چه علت" و "به چه معنی" دارم به کار می‌برم. شما هر برداشتی می‌خواهید داشته باشید.


پاسخ:
یادم نمیاد تا حالا از شما درباره‌ی چیزی (مخصوصاً چیزهایی که درباره‌اش صحبت نکرده‌اید) توضیح خواسته باشم. اگر دوست ندارید راجع به چیزی توضیح بدید خب توضیح ندید؛ مگر من گفتم باید حتماً توضیح بدید؟

یه جور ناراحتی و عصبانیت رو از خلال متن کامنت‌های اخیرتون برداشت می‌کنم که نمی‌دونم چقدر مطابق با واقعه. امیدوارم که برداشتم اشتباه باشه و شما ناراحت و عصبانی نباشید. و بیشتر از اون، امیدوارم که از من ناراحت و عصبانی نباشید. حتی اگر من دارم اشتباه می‌گم یا اصلاً نمی‌فهم شما چی می‌گید، چیزی برای ناراحتی و عصبانی شدن وجود نداره. دوست ندارم چیزهایی که اینجا می‌نویسم کسی رو اذیت کنه، علی‌الخصوص مخاطبان قدیمی این وبلاگ رو.
۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۳ میثم علی زلفی
به نظر می رسد همانطور که دیگر دوست وبلاگی شما در ذیل پست «از خوبی های حجاب اجباری ....» فرمودند؛ نکته مهم در اعتراض و یا حتی دفاع نسبت به یک رفتار یا هر چیزی  این است که ابتدا شخص یا اشخاص بی هیچ دروغ و خود فریبی، درست و نادرست را از مسیر آن تشخیص دهند و بعد آن را بر سر چوب کنند و اعلام نمایند.و الا خود این طریق یک رسم غلط و ناصحیح را دامن می زند که مخل به جامعه است.
و اگر قرار باشد هر گروهی نسبت به هر چیزی که نمی پسندد آن را سر چوب کند و بالا بگیرد. روزی می رسد که این افراد خود مذهبی ها را سر چوب کنند و بالا بگیرند :)) و شاید بالعکس

و آن طرفی ها هم اگر هر چیزی را بر سر چوب می کنند و بالای دکل می ایستند و آن گروه را ظاهرا مسخره می کنند به این دلیل است که اولا آن طرف را فاقد ادله ی لازم و کافی در پیشبرد عقایدش می بیند (درست یا غلط) 
و ثانیا روش او را مضحک می بیند و لذاست که وقتی ته دیگ و دمپایی خیس و ورق امتحانی و ... را سر چوب می زند مضحک به نظر می رسد و این مضحک بودن نه بخاطر اتخاذ روش گروه دوم در تقابل است بلکه بخاطر شکل مضحکانه ای است که گروه اول برای رسیدن به آنچه می پسندد انتخاب کرده است یعنی سر چوب کردن انچه صرفا او نمی پسندد!!!!! خواه چه آن چیز درست باشد چه غلط!!

به هر حال به نظر بنده مخالفت با فروعات یک مذهب یا یک قانون جزئی آن هم فرع مذهبی یا قانونی مثل حجاب نمی تواند عدم وجود ازادی بیان را فهمید و چنین تلازمی وجود ندارد.
بلکه به نظر بنده پیام ان روشن است؛
و آن پیام، اعتراض به تعارض بین رفتار مسئولین با قوانین و یا دین است.

به قول معروف اگر خبری نیست و معادی نیست و حسابی نیست بی زحمت دست از سر ما بر دارید و الا تحمل نیم مثقال پارچه از چند متر عماه روی سر سخت تر نیست

یا حق
پاسخ:

من هم با این موافق نیستم که ما با هر چیزی که مخالف بودیم آن را سر چوب بزنیم و به همه نشان بدهیم. در یک جامعهی آزاد برای مخالفت مدنی نیازی به چنین کارهای گروتسک و سمبولیکی نیست. ولی وقتی کسی میبیند برای نشان دادن مخالفتش با یک قانون نه مجال گفتگو در فضای رسمی دارد و نه میتواند با رأیی که به صندوق میاندازد موافقان خودش را به مسئولیت بگمارد، یا مجبور است سکوت کند یا ناچار میشود دست به کارهای خلاف عادت بزند. برای همین است که میگویم فارغ از اینکه چه چیزی به سر چوب زده شده، نفس این عمل اوّلاً اعتراض به نبودن آزادی است.

اما لازم است این را توضیح بدهم که منظورم از گروه دوم یکی آن روحانی بود که در مشهد بر بلندی ایستاده بود و پرچم ایران را بالا گرفته بود و دوم آن خانم و آقای سیاهپوشی بودند که (فکر کنم) در میدان انقلاب تهران پرچمهای سیاه بزرگی را بلند کرده بودند. من اساساً آن کسانی که در خانهی خودشان دمپایی و پوشک و ... سر چوب زده و در شبکههای اجتماعی پخش کرده بودند را به حساب نیاوردم چون کارشان لودهگری بود. برخلاف کار آن روحانی و آن زن و مرد که کاملاً جدی بود. طبیعتاً لودههایی که حتی شجاعت ندارند به خیابان بیایند و از خودشان عکس بگیرند و فقط چیزی مضحک را سر چوب میزنند و از همان عکس میگیرند را نمیشود با کسانی که میآیند وسط شهر میایستند و یک پرفورمنس اجرا میکنند را یکی گرفت.

دربارهی جملهی آخر هم توجه کنید که شما عمامه را اختیاری بر سر میگذارید و آنها حجاب را اجباری. بله، تحمل نیم متر پارچه کار سختی نیست ولی وقتی با اجبار همراه باشد میشود سختترین کار.

 

پ. ن. هرچه تلاش کردم «گروتسک» و «پرفورمنس» را به کار نبرم نشد. نمیدانم چه کلمهای میشود به جایشان گذاشت. متأسفانه یا خوشبختانه وارد زبان روزمرهمان هم شدهاند.

۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۱۰ میثم علی زلفی
به نظر م اختیاری بودن و اجباری بودن یک کار اینقدر در اجرایی کردن و متعهد بودن به آن نقش ندارد که نفع داشتن در آن مسئله نقش دارد. این را گفتم که باز همان حرف آخرم را بگویم و آن اینکه این کار در باطنش اعتراض به چیز دیگری است ولو معترض خودش هم توجه نکند و آن اعتراض به تعارض گفته ها و عمل ها و منافع است.

و الا شما کار اجباری را در ازای نفعش انجام می دهی هرچقدر هم که سخت باشد. حجاب یک مسئله ای است که با کمترین توجهی نفعش برای افراد آشکار است اما بنده این خدمت و نفع را زمانی به شما(جامعه) می دهم که در ازای آن نفعی به بنده برسد وقتی مردان جامعه و سیاست مداران خلاف این منافع حرکت کنند و برنامه ریزی داشته باشند تبعا به چنین جایی ختم می شود.
البته چنین جامعه ای به مقتضای انسانی خودش رفتار می کند نه یک پله بالاتر که در مرحله بعد قرار دارد و ما آن را جامعه ی فطری می نامیم

تشکر از شما

پاسخ:

اختلاف نظر داریم. من همچنان مشکل اصلی را همان اجبار میدانم. مثالی که زدید هم بهنظرم مثال درستی نیست. کسی را مجبور نمیکنند که تو باید حتماً فلان کار را انجام دهی. اگر کسی از کارش ناراضی باشد میتواند آن را عوض کند و اگر عوض نکند خودش مسئول است. برای فهمیدن اجبار، بهتر است یادی کنیم از ایام مدرسه. مخصوصاً روزهایی که درسهایی در برنامهمان بود که دوست نداشتیم ولی به اجبار باید صبح از خواب بیدار میشدیم و میرفتیم مدرسه. البته این اجبار هم تا یک زمانی است و همین محدود بودنش خیال آدم را تا حدودی راحت میکند که مدتی تحمل میکنم تا تمام شود. ولی فکر کنید به شما بگویند هر روز صبح مجبوری از خواب بیدار شوی و بروی مدرسه سر کلاسهای بیفایده بنشینی. کلی بار روانی روی آدم دارد. در حالی که اگر به همان فرد اختیار دهند، شاید واقعاً تا آخر عمرش را سر همان کلاسها باشد. یعنی ادامه تحصیل دهد و بعد به عنوان معلم یا استاد سالهای سال و با تمایل خودش صبحها بیدار شود و برود سر کلاس. این میشود حجاب اختیاری.

نبودن  آزادی بیان در ایران جک خنده داری بیشتر نیست که اتفاقا از طرف رسانه های معاند به شکل مستقیم و غیر مستقیم به فکر مردم تزریق شده
نمیدونم گفتن اینکه در ایران ازادی بیان نیست از کمبود اطلاعنه؟ از دنیا ندیده بودنه؟ از بلغور کردن یسری اطلاعات که توی مخ فرو کردن هست؟ از چیه دقیقا؟!


+ فرم و محتوای کسانی که اعتراض کردن از فکر و عقل و منطق شون سرچشمه نگرفته بود( کاش اعتراض میکردن ولی با عقل و منطق)
فرم و محتوایی که دیدین از شستشوی مغزی یه مشت جوان جاهل بود... که نه فکر میکنن و نه مطالعه میکنن و نه میخوان که بفهمن و پنبه گذاشته ان توی گوششون

کاش این افراد رو نمیشناختم... کاش
پاسخ:
اگه فکر می‌کنید جوکه که بهش بخندین و بگذرین. جوک که دیگه فکر و منطق و عقل و تحلیل نداره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی