اعتراض در ارتفاع
کجاست بام بلندی؟
و نردبام بلندی؟
که بَر شود و بمانَد بلند بر سر دنیا
و بر شَوی، و بمانی بر آن و نعره برآری:
«هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت»*
در بررسی اعتراض به قانون حجاب اجباری از طرف خانمی که بعدها گفتند اسمش ویدا موحد است و همچنین سایر زنانی که از او پیروی کردند، باید دستکم به دو نکته توجه کنیم: محتوای اعتراض و فرم اعتراض. محتوا مربوط میشود به آن شال یا روسری که بر سر چوب میرود و به جمعیت نشان داده میشود که سمت و سوی اعتراض به چه سمتی است؛ به سمت حجاب اجباری. اما فرم اعتراض، خودْ نوعی اعتراضِ ضمنی و تلویحی است. کسی که برای اعتراض کردن روی جعبه تقسیم مخابرات میایستد، حتی قبل از اعتراضِ اصلیاش، دارد به نبود آزادی بیان اعتراض میکند. اگر در کشوری آزادی بیان باشد، هیچ ضرورتی پیش نمیآید که کسی بخواهد اعتراضش را روی جعبه تقسیم اعلام کند. اگر کسی بتواند روی زمین بایستد و اعتراض کند، هیچ لزومی ندارد که برود بر یک بلندی بایستد. اعتراض بر روی زمین نشاندهندهی این است که معترض هنوز از زندگی نبریده؛ دارد زندگیاش را میکند و در عین حال، به فلان موضوع معترض است. چنین کسی نمیخواهد برای رسیدن به هدفش هزینهی گزافی بپردازند. ولی کسی که برای اعتراض روی زمین نمیایستد دارد نشان میدهد که زندگی کردن معمولیاش را متوقف کرده و میخواهد خودش را صرف این اعتراض کند. میخواهد برای رسیدن به مقصودش هزینه دهد.
اما نگاهی کنیم به عملِ متقابلِ کسانی که بهمنظور حمایت از حجاب اجباری بر بلندی میایستند؛ چطور میشود کار آنها را تفسیر کرد که مضحک جلوه نکند؟ قانون، دادگاه، پلیس، رسانههای رسمی و در یک کلام نظامْ حامی حجاب اجباری است. چرا آنها برای رساندن محتوای «حمایت از امر موجود» فرم اعتراضی را انتخاب میکنند؟** آیا آنها به چیزی معترضند؟ خیلی راحت میشود آنها را تقلیدگر خواند یا حتی مسخرهشان کرد، ولی از قضا به نظرم میرسد که آنها در پی رساندن پیامی جدی به ما هستند: به اینکه آنها دیگر قانون، پلیس، رسانههای رسمی و در یک کلام نظام را برای باقی ماندن حجاب اجباری کافی نمیبینند و احساس میکنند لازم است خودشان دستبهکار شوند. بر بلندی ایستادن یک «حزب اللهی»، پیش از انتقال محتوا، این موضوع را نشان میدهد که او این دستگاه عریض و طویل نظام را برای حمایت از امر مورد نظرش کافی نمیداند. او دیگر نمیتواند برای حمایت از امر موجود به نظام اکتفا کند.
سؤالی که باقی میماند این است که چرا او یک فرم اعتراضی را برمیگزیند؟ مگر او به چیزی معترض است؟ پاسخ من این است: بله، به بخشی از جامعه. قانون جلوی اظهارنظر او را نمیگیرد؛ او میتواند در حمایت از نظرش در روزنامهها مقاله بنویسد یا کتاب چاپ کند یا فیلم درست کند ولی میرود در سطح شهر بر بلندی میایستد و پرچم ایران یا بیرق سیاه را بلند میکند.*** او معترض است ولی نه به حکومت، به بخشی از مردم معترض است و احساس میکند برای رساندن اعتراضش دیگر نمیتواند روی زمین بایستد. سؤال آخرم این است که آیا بر بلندی ایستادن «حزب اللهیها» هم مثل بر بلندی ایستادن «دختران خیابان انقلاب» تلویحاً اعتراض به نبودن آزادی بیان است؟ جواب اجمالی من این است: بله، ولی نه به نبودن آزادی بیان از لحاظ قانونی بلکه به نبودن آزادی بیان از لحاظ اجتماعی. او روی زمین اعتراض نمیکند نه به خاطر اینکه به لحاظ قانونی نمیتواند، بلکه برای اینکه اعتراض روی زمینش از طرف بخشی از جامعه شنیده نمیشود. تفصیل نمیدهم.
* شعر از منصور اوجی
** هرچند هردو گروه یک فرم را برای رساندن پیامشان انتخاب کردهاند، ولی هزینهی انتخاب این فرم برای دو طرف یکسان نیست.
*** گروه اول آنچه را که نمیخواستند بلند میکردند و گروه دوم آنچه را که میخواستند. به نظرم لزومی ندارد که شکل اعتراض گروه دوم طابق النعل بالنعل گروه اول باشد.