این سناریو را در نظر بگیرید
فرض کنید صد سال دیگر (سال ۱۴۹۶ هجری شمسی) هنوز نظام جمهوری اسلامی سر جایش است. در همان سال رهبرِ وقتِ جمهوری اسلامی فوت میکند و مجلس خبرگان رهبری یک رهبر جدید برای نظام انتخاب میکند. متأسفانه رهبر جدید آدم ناصالحی است که علیرغم همهی احتیاطهای مجلس خبرگان به این مسئولیت گمارده میشود.* رهبر جدید در یکی از اولین اقداماتش (مطابق با اصل ۱۱۰ قانون اساسی) فقهای شورای نگهبان را عوض میکند و کسانی را انتخاب میکند که با خواستهها و تمایلاتش کاملاً همسو باشند. بعد هم (با استناد به همان اصل) به تدریج فرماندهان نظامی و انتظامی را عوض میکند و امراء و سرداران مد نظر خودش را سر کار میگذارد. موقع انتخابات مجلس میشود و تعدادی از نامزدها برای شرکت در انتخابات نامنویسی میکنند. با توجه به ترکیب جدید شورای نگهبان، این شورا با قانون نظارت استصوابیای که بیش از صد سال است در جمهوری اسلامی سابقه دارد، اقدام به رد صلاحیت تعداد کثیری از نامزدهایی میکند که با رهبر جدید زاویهی فکری دارند. مجلس جدید با ترکیب متمایل به خواست رهبر جدید شکل میگیرد. رهبر جدید (با استناد به اصل ۱۱۰ قانون اساسی) رئیس قوهی قضائیه را هم عوض میکند و فرد مورد نظر خود را در آن منصب قرار میدهد. رئیس جدید قوهی قضائیه (مطابق اصل ۹۱ قانون اساسی) اسامی شش نفر عضو حقوقدان جدید را برای شورای نگهبان به مجلس جدید پیشنهاد میدهد و این مجلس که از صافی نظارت استصوابی گذشته (مطابق با همان اصل) اعضای جدید شورای نگهبان را تأیید میکند. به این ترتیب، تمام اعضای شورای نگهبان اکنون تحت کنترل رهبر جدید هستند.
شاید بگویید که با توجه به این اقدامات رهبرِ جدید، مجلس خبرگان رهبری (با استناد به اصل ۱۱۱ قانون اساسی) به میدان خواهد آمد و او را عزل خواهد کرد ولی اشتباه میکنید. شاید بعضی از اعضای مجلس خبرگان چنین خیالی در سر داشته باشند ولی بلافاصله اعضای دیگر، سخنان اصحاب اولیهی انقلاب در خصوص نحوهی نظارت مجلس خبرگان بر رهبری را به آنها یادآوری خواهند کرد.** با این تفاسیر، خیلی بعید است که مجلس خبرگان اقدام به عزل ولیامر خود کند. از قضا، انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم از راه میرسد و همان چند فقیهی که خیال عزل رهبر جدید را در سر داشتند به ید قدرت شورای نگهبان رد صلاحیت میشوند و اعضای مجلس خبرگان جدید، پس از تشکیل اولین جلسه، همگی جهت عرض ارادت و تجدید میثاق با آرمانهای رهبر جدید به محضر وی شرفیاب میشوند.
در این سناریوی فرضی، سه حالت برای مردم متصور است: یا شرایط را تحمل کنند، یا انقلاب کنند یا شرایط را با توسل به راهکارهای اصلاحی درون سیستم اصلاح کنند. حال ببینیم مردم از چه راهی میتوانند شرایط را اصلاح کنند. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، مردم نمیتوانند مستقیماً رهبر را عزل کنند. این کار را باید مجلس خبرگان انجام دهد که با توجه به ترکیبی که دارد، به چنین کاری دست نمیزند. مردم میتوانند منتظر بمانند تا در انتخابات آیندهی مجلس خبرگان به نامزدهای مورد نظرشان رأی دهند تا آنها رهبر جدید را عزل کنند. ولی با توجه به ترکیب شورای نگهبان و قانون نظارت استصوابی این کار هم از آنها ساخته نیست. پس مردم عملاً نمیتوانند حتی از راه غیر مستقیم رهبر جدید را عزل کنند. امّا شاید عدهای از مردم به این فکر بیفتند که ریشهی اصلی مشکلات شورای نگهبان است و باید با عوض کردن قانون اساسی، یا اختیار چینش اعضای آن را از رهبر گرفت و یا نظارت شورای نگهبان بر انتخاباتها را غیر استصوابی اعلام کرد. برای عوض کردن قانون اساسی، در اصل ۱۷۷ قانون اساسی راهکار تعیین شده:
«بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در موارد ضروری به ترتیب زیر انجام میگیرد. مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام طی حکمی خطاب به رئیس جمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب زیر پیشنهاد مینماید...»
ملاحظه میشود که مطابق با قانون اساسی، مردم هیچ نقشی برای آغاز روند بازنگری در قانون اساسی ندارند و اگر رهبر جدید نخواهد—و چرا باید بخواهد؟!—هیچ بازنگریای در قانون اساسی شکل نخواهد گرفت.
سناریوی فوق شرایطی را نشان میدهد که فقط با یک انتخاب اشتباه از طرف مجلس خبرگان رهبری، قوانین جمهوری اسلامی مردم را طوری آچمز میکنند که هیچ راهکاری برای اصلاح امور در دست آنها نیست و تنها میتوانند بین تحمل یک حکومت فاسد و ظالم و یا براندازی کل حکومت یکی را انتخاب کنند. چنانکه نشان دادم کافی است رهبرِ جدید، ترکیب فقهای شورای نگهبان را همسو با خواست خودش بچیند؛ همین کافی است که گرهی کور در امور مملکت بیفتد و اصلاح قانونی در کشور غیر ممکن شود. اگر جمهوری اسلامی دلش به حال خودش و به حال مردم میسوزد، باید پیش از آنکه دیر شود بنبستهای اصلاح قانونی را برطرف کند.
* اگر معتقدید که خداوند یا امام زمان در فرایند انتخاب رهبر دخالت میکنند در نظر بگیرید که اوّلاً خداوندی که در رأیگیری سقیفه به نفع امام علی (ع) دخالت نکرد چرا باید اینجا دخالت کند؟ و ثانیاً فرض محال که محال نیست؛ شما فرض کنید فرد ناصالحی به عنوان رهبر جدید انتخاب میشود.