خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

این سناریو را در نظر بگیرید

يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۴۹ ق.ظ

فرض کنید صد سال دیگر (سال ۱۴۹۶ هجری شمسی) هنوز نظام جمهوری اسلامی سر جایش است. در همان سال رهبرِ وقتِ جمهوری اسلامی فوت میکند و مجلس خبرگان رهبری یک رهبر جدید برای نظام انتخاب میکند. متأسفانه رهبر جدید آدم ناصالحی است که علیرغم همهی احتیاطهای مجلس خبرگان به این مسئولیت گمارده میشود.* رهبر جدید در یکی از اولین اقداماتش (مطابق با اصل ۱۱۰ قانون اساسی) فقهای شورای نگهبان را عوض میکند و کسانی را انتخاب میکند که با خواستهها و تمایلاتش کاملاً همسو باشند. بعد هم (با استناد به همان اصل) به تدریج فرماندهان نظامی و انتظامی را عوض میکند و امراء و سرداران مد نظر خودش را سر کار میگذارد. موقع انتخابات مجلس میشود و تعدادی از نامزدها برای شرکت در انتخابات نامنویسی میکنند. با توجه به ترکیب جدید شورای نگهبان، این شورا با قانون نظارت استصوابیای که بیش از صد سال است در جمهوری اسلامی سابقه دارد، اقدام به رد صلاحیت تعداد کثیری از نامزدهایی میکند که با رهبر جدید زاویهی فکری دارند. مجلس جدید با ترکیب متمایل به خواست رهبر جدید شکل میگیرد. رهبر جدید (با استناد به اصل ۱۱۰ قانون اساسی) رئیس قوهی قضائیه را هم عوض میکند و فرد مورد نظر خود را در آن منصب قرار میدهد. رئیس جدید قوهی قضائیه (مطابق اصل ۹۱ قانون اساسی) اسامی شش نفر عضو حقوقدان جدید را برای شورای نگهبان به مجلس جدید پیشنهاد میدهد و این مجلس که از صافی نظارت استصوابی گذشته (مطابق با همان اصل) اعضای جدید شورای نگهبان را تأیید میکند. به این ترتیب، تمام اعضای شورای نگهبان اکنون تحت کنترل رهبر جدید هستند.

شاید بگویید که با توجه به این اقدامات رهبرِ جدید، مجلس خبرگان رهبری (با استناد به اصل ۱۱۱ قانون اساسی) به میدان خواهد آمد و او را عزل خواهد کرد ولی اشتباه میکنید. شاید بعضی از اعضای مجلس خبرگان چنین خیالی در سر داشته باشند ولی بلافاصله اعضای دیگر، سخنان اصحاب اولیهی انقلاب در خصوص نحوهی نظارت مجلس خبرگان بر رهبری را به آنها یادآوری خواهند کرد.** با این تفاسیر، خیلی بعید است که مجلس خبرگان اقدام به عزل ولیامر خود کند. از قضا، انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم از راه میرسد و همان چند فقیهی که خیال عزل رهبر جدید را در سر داشتند به ید قدرت شورای نگهبان رد صلاحیت میشوند و اعضای مجلس خبرگان جدید، پس از تشکیل اولین جلسه، همگی جهت عرض ارادت و تجدید میثاق با آرمانهای رهبر جدید به محضر وی شرفیاب میشوند.

در این سناریوی فرضی، سه حالت برای مردم متصور است: یا شرایط را تحمل کنند، یا انقلاب کنند یا شرایط را با توسل به راهکارهای اصلاحی درون سیستم اصلاح کنند. حال ببینیم مردم از چه راهی میتوانند شرایط را اصلاح کنند. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، مردم نمیتوانند مستقیماً رهبر را عزل کنند. این کار را باید مجلس خبرگان انجام دهد که با توجه به ترکیبی که دارد، به چنین کاری دست نمیزند. مردم میتوانند منتظر بمانند تا در انتخابات آیندهی مجلس خبرگان به نامزدهای مورد نظرشان رأی دهند تا آنها رهبر جدید را عزل کنند. ولی با توجه به ترکیب شورای نگهبان و قانون نظارت استصوابی این کار هم از آنها ساخته نیست. پس مردم عملاً نمیتوانند حتی از راه غیر مستقیم رهبر جدید را عزل کنند. امّا شاید عدهای از مردم به این فکر بیفتند که ریشهی اصلی مشکلات شورای نگهبان است و باید با عوض کردن قانون اساسی، یا اختیار چینش اعضای آن را از رهبر گرفت و یا نظارت شورای نگهبان بر انتخاباتها را غیر استصوابی اعلام کرد. برای عوض کردن قانون اساسی، در اصل ۱۷۷ قانون اساسی راهکار تعیین شده:

«بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در موارد ضروری به ترتیب زیر انجام می‌گیرد. مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام طی حکمی خطاب به رئیس جمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب زیر پیشنهاد می‌نماید...»

ملاحظه میشود که مطابق با قانون اساسی، مردم هیچ نقشی برای آغاز روند بازنگری در قانون اساسی ندارند و اگر رهبر جدید نخواهد—و چرا باید بخواهد؟!—هیچ بازنگریای در قانون اساسی شکل نخواهد گرفت.

سناریوی فوق شرایطی را نشان میدهد که فقط با یک انتخاب اشتباه از طرف مجلس خبرگان رهبری، قوانین جمهوری اسلامی مردم را طوری آچمز میکنند که هیچ راهکاری برای اصلاح امور در دست آنها نیست و تنها میتوانند بین تحمل یک حکومت فاسد و ظالم و یا براندازی کل حکومت یکی را انتخاب کنند. چنانکه نشان دادم کافی است رهبرِ جدید، ترکیب فقهای شورای نگهبان را همسو با خواست خودش بچیند؛ همین کافی است که گرهی کور در امور مملکت بیفتد و اصلاح قانونی در کشور غیر ممکن شود. اگر جمهوری اسلامی دلش به حال خودش و به حال مردم میسوزد، باید پیش از آنکه دیر شود بنبستهای اصلاح قانونی را برطرف کند.

 

* اگر معتقدید که خداوند یا امام زمان در فرایند انتخاب رهبر دخالت میکنند در نظر بگیرید که اوّلاً خداوندی که در رأیگیری سقیفه به نفع امام علی (ع) دخالت نکرد چرا باید اینجا دخالت کند؟ و ثانیاً فرض محال که محال نیست؛ شما فرض کنید فرد ناصالحی به عنوان رهبر جدید انتخاب میشود.

** اینجا، اینجا و اینجا را ببینید.

۹۶/۱۱/۱۵

نظرات  (۳)

چند وقت پیش داشتم به این فکر می کردم که آیا یه سیستم میتونه معصوم باشه؟ جوابم این بود نه.  
تو همه جای دنیا پزشکها بر اساس قوانین پزشکی می کنند. قاضی ها بر اساس قوانین قضاوت می کنند. استادها بر اساس قوانین تدریس میکنند. این آدماهستند که قوانین رو زنده نگه میدارند. اگه هر روزی تصمیم بگیرند که به جای قانون بر اساس منافع کار کنند ، دیگه فرقی نمیکنه اون قانون اسلام باشه که کنار گذاشته میشه یا قانون یه کشور کمونیستی یا لیبرال دموکرات. فرقی نمیکنه اگه قرار نباشه به اون قانون عمل بشه.
اون زمانها که ما مدرسه میرفتیم یکی از شبهاتی که درباره سیستم حکومتی جمهوری اسلامی وجود داشت مسالهء دور بود. میگفتن این یک حلقه از سمتها و پست ها هستند که همدیگه رو تایید یا انتصاب یا انتخاب میکنند و اگر بخوان دست به یکی کنند و همه فقط همگروهی و هم حزبی و هم هرچی خودشونو سر کار بیارن می تونن. پس این سیستم خرابه.
اون موقع جوابی نداشتم  الان دارم. این دور فقط تو حکومت ما نیست. تو همهء نظامهای انسانی کوچک و بزرگ همین حالت وجود داره. ربطی به ایدئولوژی نداره. طبیعت جوامع بشری اینه. ما که بخاطر اسلام از طبیعت مستثنی نیستیم.
در هر حکومتی هر کدوم از این آدمها، سمتها، مسئولیت ها در سر جای خودشون ، معیارها و قوانینی دارند. اینکه کسی بگه فلانی بر سر فلان کار شاید بر اساس دلش کار کنه و هر کس دلش خواست بیاره، چیزیه که تو همه جای دنیا ممکنه اتفاق بیفته. اینکه آدمها به آدمها نظارت میکنند. آدمها به آدمهای دیگر فرمان میدند یا انتصاب و انتخاب میکنند. آدمها قانون مینویسند و اجرا میکنند. تو آمریکا و چین و همه جا همینطوره. حالا شما می تونید برید به یکی از این کشورها بگید آقا سیستم حکومتی شما به درد نمیخوره! بگن چرا؟ بهشون بگید آخه ممکنه یه روز همه تون دست به یکی کنید که بر اساس قانون عمل نکنید و فقط بر اساس باند بازی و فامیل بازی کار کنید. اصلا معنی نداره. چرا شما خودتون قانون مینویسید بعد خودتون به قانون عمل میکنید؟ خودتون قاضی تعیین میکنید بعد خودتون به حکمش گردن می نهید؟ نه بابا. از کجا معلوم همه با هم توطئه نکنید؟!
بعد میدونید چی جوابتون میدن؟
میگن برو بابا! تو داری به عقل و شعور ما توهین میکنی! ما عقل داریم و بر اساس عقل داریم کار میکنیم! 
آدمها رو با عقل میشناسیم. انتخابهامون رو باعقل انجام میدیم. قانون رو با عقل می نویسیم. و با عقل خودمون تسلیمش میشیم. و...
اگه یه روز همه با هم تصمیم بگیرن کارهای غیرعاقلانه انجام بدن، خب معلومه همه چی بهم می ریزه.
 اما مسئله اینه که چرا شما(شمای نوعی) چنین فرضی رو دربارهء حکومت اسلامی دارید؟ این چه جور انتقادیه؟ آیا این یه فرض معقوله؟ جهت دار نیست؟ چنین فرضی رو دربارهء بقیه حکومتها هم داشته اند؟ مثلا زمانی که شوروی از بین رفت آیا فرض فروپاشی کمونیسم رو کسی مطرح میکرد؟ یا الان کسی چنین فرضی رو درباره نظام امریکا یا حتی اسرائیل از ریشه رذل و یا انگلیس از بن خبیث، مطرح میکنه؟ فقط دربارهء ایرانه که این حرفها زده میشه. 
فقط دربارهء ایرانه که مدام این تصور مطرح میشه اگه یه روز همه تصمیم بگیرن که عاقلانه و بر اساس قانون کار نکنن چی میشه! این توهین به ماست.

اتفاقا من فکر میکنم ممکنه یه روزی هم اون چیزی که شما میگید اتفاق بیفته. یکبار در زمان یزید رخ داده. یعنی از ابوبکر تا یزید به تدریج...
یکبار هم در زمان ما برای شوروی اتفاق افتاده. برای تمام حکومتهای قبل از ما رخ داده. هخامنشیان به پایان نرسیدند؟ صفویه تا ابد ماندند؟ همه تمام میشوند.
اما فرقش اینه نظامی که اسلام و ایمان و خدا نداشته باشه، مثل شوروی از بیخ و بن فروپاشیده میشه و چیزی ازش باقی نمی مونه.
نظامی که به خدا ایمان داشته باشه و مردم با عمق اعتقادات قلبیشون براش هزینه بدن همیشه یه انقلاب امام حسینی داره. معاویه و بعدشم یزید میخواستن کاری کنن که از اسلام فقط اسمش بمونه. امام حسین نگذاشت. امام حسین راهی رو یاد مسلمونها داد که  عمیق ترین نوع مردمسالاریه. این که تک تک افراد جامعه مسئول هستند در برابر اصلاح وضع جامعه. نه فقط با رای دادن. با تسلیم ظلم نشدن. با مقاومت. با امربه معروف و نهی از منکر. نه فقط در حد گفتن و تعارف کردن. ما میگیم تا آخرین قطرهء خون. یعنی تا هرجا که توان داری.  بقول امام خمینی اون کشاورزی هم که کنار زمینش وایستاده باید فکر کنه داره برای اصلاح وضع جهان کار میکنه. باید بقدر خودش احساس تکلیف کنه.
این نوع مردمسالاری رو فقط اسلام داره. اینکه آدمها خودشون با چشم خودشون می بینن که عمالکم اعمالکم. فرمانرواهای شما همونطوری هستن که کارهای شما هستن. نتیجهء کارهای خودمونند.
اگه یه روز بخواد جمهوری اسلامی تموم بشه، شاید مثل صفویه به پایان برسه، شاید مثل عثمانی شاید مثل اندلس. یا مثل هر سلسله حکومتهای دیگری که قبلا بودند و تمام شدند. ما که دعا میکنیم پایانش با ظهور مهدی آل محمد باشه. ما از اولش هم فکر آخرش بودیم از اول دعا میکردیم خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. 
واقعا شما فکر میکنید خدابه نفع امام علی کار نکرد؟ وضعیت امام حسین که بدتر بود! به نفع امام حسین هم کاری نکرد؟ واقعا فکر میکنید خدا به نفع امام حسین کار نکرده؟ از شیعه و سنی گذشته،  الان هندو و مسیحی که به امام حسین معتقد باشند کم داریم؟ مسلمون امام علی ندیده که برای ایمان به آرمانهای علی جان بده؟ کم داریم؟
شما که فیلسوفید. سقراط رو هم بیگناه کشتن. خدابه نفع سقراط هیچ کاری نکرد؟ با اینکه تمام فلسفه میراث سقراطه و همه فیلسوفها بهش معترفن. چطوری قضاوت میکنید؟ اگه خدا میخواست به نفع امام علی یا امام حسین کار کنه باید چه کار میکرد؟ باید تا ابد زنده نگهشون میداشت؟ منفعت رو چی تعریف میکنید؟
پاسخ:

خیلی ممنون برای اینکه نظرتان را نوشتید.

من هم با شما موافقم که قوانین هرچقدر هم که خوب باشند خودشان عملی انجام نمیدهند و این آدمها هستند که آنها را به عمل درمیآورند در نتیجه اگر آدمها نخواهند، قوانین خوب هم کارگر نمیافتند. ولی نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که اگر قوانین، خوب تنقیح شده باشند و تا جای ممکن در آنها جلوی راههای خودرأیی و استبداد گرفته شده باشد و مسئولیتها حتیالامکان بین افراد و مؤسسات مختلف به درستی تقسیم شده باشد و اگر نهادهای نظارتی مستقل و قدرتمندی را مسئول نظارت بر حسن عملکرد دستگاههای مختلف کرده باشد، امکان به فساد کشیده شدن افراد و سیستمها در آن به حداقل میرسد. اصلاً این همه دم و دستگاه و نهاد و سیستمی که در قانون اساسی ما پیشبینی شده برای همین است که حتیالامکان نگذارد فساد در نظام رخ دهد و اگر هم رخ داد جلوی آن گرفته شود و فاسدان تنبیه شوند. وگرنه که هزاران سال یک پادشاه داشتیم و خودش هر کاری دلش میخواست میکرد. اگر آدم خوبی بود، امورات را خوب اداره میکرد و اگر بد بود بد اداره میکرد. همهی این نهادها و مؤسسههای قانونی که در قانون اساسی تعبیه شده برای این است که ضعف افراد (چه در تخصص، چه در تصمیمگیری، چه در تقوا ...) کل نظام را ضعیف نکند و خود نظام به شکل سازمانیافته افراد ضعیف یا فاسد را کنار بگذارد.

آنچه میخواستم در این یادداشت تذکر دهم این بود که متأسفانه در قانون اساسی ما رخنهای است که راه را برای استبداد و فساد باز میگذارد. مخصوصاً قانون اساسی فعلی ما در نسبت با قانون اساسی مصوب سال ۵۸ بیشتر با این مشکل مواجه است چراکه از یک طرف تأیید صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان رهبری را برعهدهی شورای نگهبان گذاشته (در قانون اساسی ۵۸ نمایندگانی از طرف مراجع صلاحیت نامزدهای خبرگان را بررسی میکردند) و از طرف دیگر تفسیری از اصل ۹۹ و نحوهی نظارت شورای نگهبان ارائه شده که این نظارت را استصوابی میداند. تذکر من این است که این گره قانونی ظرفیت ایجاد فساد و استبداد دارد و اگر الآن برایش فکری نشود، خدا میداند با سرنوشت میلیونها ایرانی چه خواهد کرد.

نوشتهاید که این ایرادات در همهی دنیا وجود دارد. منکر آن نیستم. بههرحال قانون اساسی وحی منزل نیست و قطعاً هر قانونی نوشته شود بی خلل و رخنه نمیماند. ولی آنچه اهمیت دارد این است که ما هم قانونمان را وحی منزل ندانیم و هر موقع مشکلاتش پدیدار شد سعی کنیم آن را اصلاح کنیم. نوشتهاید که مسألهی دور در همهی حکومتها وجود دارد. برای بررسی این ادعا لازم است که رجوع کنیم به قوانین کشورها و ببینیم آیا آنها هم مثل ما در قانونشان دور دارند یا خیر. به عنوان مثال نگاه کنیم به قوانین آمریکا (از این جهت که جو سیاسیاش برای ما تا حدودی آشناست). فرد اول مملکت در آمریکا رئیس جمهور است. در قانون اساسی آمریکا شرایط کسی که میتواند نامزد ریاست جمهوری شود این است: ۱- متولد آمریکا یا شهروند آمریکا باشد. ۲- حداقل ۳۵ سال داشته باشد. ۳- حداقل ۱۴ سال ساکن آمریکا باشد. ۴- قبلاً دو دوره رئیس جمهور نبوده باشد.

https://en.wikipedia.org/wiki/United_States_presidential_eligibility_legislation

هرچقدر هم که یک رئیس جمهور در آمریکا فاسد باشد، دورهاش ۴ ساله است و مردم این اختیار را دارند که برای دور دوم به او رأی ندهند. علاوه بر این، حتی در همین دورهی ۴ ساله هم دو راهکار برای برکنار کردن رئیس جمهور وجود دارد. راه اول این است که مجلس نمایندگان آمریکا رئیس جمهور را به خیانت، رشوه، یا دیگر جرائم مهم متهم کند و دو سوم سنا هم این اتهام را قبول کنند. به این شکل رئیس جمهور عزل میشود. راه دوم این است معاون اول رئیس جمهور و اکثریت کابینه عدم کفایت رئیس جمهور را اعلام کنند. به این شکل هم رئیس جمهور عزل میشود. البته این راه دوم دوری است.

http://foreignpolicy.com/2017/01/30/3-ways-to-get-rid-of-president-trump-before-2020-impeach-25th-amendment-coup

میبینیم که برای کنار گذاشتن شخص اول مملکت، قانون آمریکا به مراتب عملیتر از قانون ایران است و دچار گره نمیشود. دلیلش هم این است که نمایندگان کنگره و سنا از صافی او یا نهاد تحت امر او رد نمیشوند. شرایط نامزدی مجلس قانونگذاری در آمریکا این است: ۱- حداقل ۲۵ سال داشته باشد. ۲- حداقل ۷ سال شهروند آمریکا باشد. ۳- زمان انتخابات از همان ایالتی که ساکن آن است نامزد شده باشد.

https://ballotpedia.org/Filing_requirements_for_congressional_candidates#

در آمریکا هیچ نهادی تحت نظر رئیس جمهور وجود ندارد که شرایط بسیار کلی و تفسیربرداری مثل پایبندی به فلان یا التزام عملی به بهمان را در خصوص نامزدها بررسی کند. شرایط نامزدی هم برای ریاست جمهوری و هم برای مجلس قانونگذاری کاملاً روشن است و هر کسی این شرایط را داشته باشد میتواند نامزد شود و مردم میتوانند به او رأی دهند. من نمیگویم که ما باید قانون آمریکا را کپی کنیم. دارم میگویم که باید قانون خودمان را اصلاح کنیم. اینکه تا هر ایرادی به قانون اساسی گرفته شود بگوییم همهجای دنیا اینطور است جواب مسئله نیست. دیدیم که همهجای دنیا اینطور نیست. البته نظام سیاسی آمریکا هم مشکل کم ندارد. کارتلهای سرمایهداری و رسانههایشان که عملاً انتخاب را به جمهوریخواه و دموکرات محدود کردهاند مشکل بزرگی است ولی لااقل مشکل آنها از ناحیهی قانون اساسیشان نیست. سایر کشورهای دموکراتیک را هم میتوانیم بررسی کنیم و ببینم آنها چنین گره کوری در قانونشان دارند یا خیر. مثلاً جرمی کوربین را نگاه کنید که یک فرد جمهوریخواه و ضد سلطنت است و در عین حال رهبر حزب کارگر در انگلیس شده و اگر در انتخابات پارلمانی اخیر در انگلستان، حزبش چند کرسی بیشتر رأی میآورد الان نخست وزیر انگلیس شده بود.

https://www.theguardian.com/politics/2015/nov/11/jeremy-corbyn-did-not-kneel-for-the-queen

میبینیم که یک فرد ضد نظام در انگلستان حتی میتواند نخست وزیر (نفر اول سیاسی مملکت) شود. بقیهی کشورهای دموکراتیک هم قابل بررسی هستند... .

نوشتهاید: « فقط دربارهء ایرانه که مدام این تصور مطرح میشه اگه یه روز همه تصمیم بگیرن که عاقلانه و بر اساس قانون کار نکنن چی میشه! این توهین به ماست.» اصلاً اینطور نیست. اتفاقاً این پیشفرض فلسفهی سیاسی در دوران جدید است. فیلسوفان سیاست اوّلاً به ما یادآوری میکنند که قدرت فسادزا است و نمیتوان انتظار داشت به کسی قدرت بدهیم و او به فساد آغشته نشود. ثانیاً میگویند حالا که اینطور است بیاییم قوانین و نهادها را طوری بچینیم که حتی اگر یک فرد فاسد به قدرت رسید نتواند زیاد فساد کند و به مردم ضرر برساند. پس این تصور فقط دربارهی ایران مطرح نمیشود؛ دربارهی همهی آدمها مطرح میشود و توهین به هیچکسی هم نیست. همانطوری که انسانهای غیر معصوم کم و بیش رذیلتهایی مثل حسد، تعصب، تبختر و خشم را دارند، نداشتن جنبهی قدرت هم یکی دیگر از رذیلتهای انسان است که به این راحتیها هم از بین نمیرود. «اخر ما یخرج من رؤوس الصدیقین الحب الرئاسه».

و در آخر، نوشته بودم: « خداوندی که در رأی‌گیری سقیفه به نفع امام علی (ع) دخالت نکرد چرا باید اینجا دخالت کند؟» که به آن ایراد گرفتهاید. منظورم کاملاً روشن است. دارم میگویم خداوند میتوانست در ماجرای سقیفه کاری کند که امام علی خلیفه شود ولی بنا به حکمت و مصلحتی که خودش میداند این کار را نکرد. پس کسی به ما ضمانت نداده که در مجلس خبرگان، همواره فردی صالح برای رهبری انتخاب میشود. این استدلال را زیاد میشنویم که خدا یا امام زمان نمیگذارد امورات این مملکت اسلامی به دست یک فرد ناصالح بیفتد. دارم میگویم همانطوری که خدا اجازه داد امورات خلافت اسلامی پس از پیامبر به دست کسی دیگر بیفتد، میتواند اینجا هم این اجازه را بدهد. ما نمیتوانیم برای خدا تعیین تکلیف کنیم و بعد با خوشخیالی و آسودگی پی زندگیمان برویم. باید قوانینمان را درست کنیم تا امکان سوء استفاده را از ناصالحان بگیریم.

سناریوی خیلی خوش‌بینانه‌ایه! :))
پاسخ:
:))
سلام
لازم میدونم صرفا یه نکته رو یادآوری کنم و اونم اینه که سقیفه به هیچ وجه رای گیری نبود بلکه تماما کودتا بود. لذا استدلال شما موضوعیت نداره.
پاسخ:

سلام

رأی‌گیری یا کودتا بودن سقیفه ربطی به استدلال من نداره. حرف من این بود که همان‌طوری که خداوند در ماجرای سقیفه اجازه داد فرد نااهلی خلیفه بشه، نمی‌تونیم انتظار داشته باشیم که اینجا به‌خاطر «مملکت امام زمان» دخالت کنه و اجازه نده فرد نااهلی رهبر بشه. حالا چه سقیفه کودتا باشه و چه رأی‌گیری، استدلال من تغییری نمی‌کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی