خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

از دست ناخفتن*

چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ق.ظ

یکی از بزرگترین مشکلات زندگی راقم این سطور این است که آن موقعی که باید خوابش بیاید، نمیآید، و آن موقعی که باید خوابش نیاید، میآید. با همهی بدیهای سربازی، برایم این خوبی را داشت که خوابم را منظم کرده بود. سربازی مقطعی کوتاه در زندگی من بود که سر وقت میخوابیدم و سر وقت بیدار میشدم. بعد از سربازی ولی دوباره آش همان آش است و کاسه همان کاسه. این مهملاتی را هم که الآن میخوانید، بعد از حدود نیم ساعت غلت زدن در رختخواب نوشته شده. سر شب بهقدر ظرفیت محدود بشریام دوغ خوردم به امید اینکه وقتی به رختخواب میروم پلکهایم زود سنگین شوند. حتی چند شبی است که قبل از خواب نیمساعتی کتاب میخوانم که حسابی چرتم بگیرد. قهوه خوردن را هم که مدتی است تحریم کردهام و نمیدانم برای سر وقت خوابیدن دیگر چه خاکی باید به سر کنم.

گاهی صبحها خودم را مجبور میکنم که کمتر از معمول بخوابم و صبح زودتر بیدار شوم تا کمبود خواب باعث شود شبِ بعد بهموقع بخوابم و خلاصه اینطور برنامهام منظم شود. با این روش شاید بهزور یکی دو روز بهقاعده بخوابم و بیدار شوم، ولی باز خیلی زود نمیدانم چرا برنامه بههم میخورد. درست همان شبی که فکر میکنم دیگر همهچیز درست شده و از این به بعد میتوانم مثل آدمیزاد بخوابم، خوابم نمیبرد و مثل جغد تا سحر بیدار میمانم. بدیاش به این است که روزهایی که دیر بیدار میشوم را—خودآگاه یا ناخودآگاه—جزو عمرم حساب نمیکنم و انگار نه انگار که میشود روز را از همان موقع هم شروع کرد. نمیشود؛ نمیتوانم با خودم کنار بیایم و روز را از ظهر شروع کنم. از آن طرف هم نمیتوانم سر شب بخوابم تا صبح اوّل وقت بیدار شوم. مدت خوابم را هم که نمیتوانم کم کنم (این یکی اوقاتم را بدجور تلخ میکند). خلاصه بعد از حدود سی سال عمر گرفتن از خدا، علیالحساب مسئلهی اصلی زندگی من، مسئلهی خواب است.

 

* شکایت پیش از این حالت به نزدیکان و غمخواران
ز دست خواب می
کردم کنون از دست ناخفتن (سعدی)

۹۶/۱۰/۲۷

نظرات  (۱۶)

سلام علیکم
فکر می‌کنم ده دوازده سالی هست که کم و بیش با این وضعیت دست‌به‌گریبانم. البته خیلی وقت‌ها متأسفانه خودم شب‌بیداری را انتخاب کرده‌ام.
نکته خاصی ندارم، فقط گفتم یک ابراز همدردی کرده باشم.
پاسخ:
و علیکم السلام و رحمه الله

شببیداری من هم قبلترها انتخابی بود ولی حالا از روی ناچاری. ممنون از ابراز همدردی.

من هم نمی تونم روز رو از ظهر شروع کنم. اگه صبح از دست بره همهء روز از دست رفته انگار. 
جالبه که در عمل اتفاق افتاده که از ظهر و حتی عصر ، کار و زندگی رو شروع کرده باشم.  اما ذهنم این رو قبول نداره، صبح گراست. :) 
پاسخ:
خوبه که تنها نیستیم. باعث می‌شه فکر کنیم که شاید خیلی هم غیر نرمال نباشه.
۲۹ دی ۹۶ ، ۱۹:۵۲ میثم علی زلفی
سلام  

به نظر می رسد شما سوداوی باشید فلذا پیاده روی و تحرک بدنی برای شما بسیار مفید است

برای مرتب شدن خواب
خوردن برگ چغندر روزی یک قاشق مربا خوری
خوردن برگ کاهو و تخم کاهو(آسیاب شده)  چند برگ کاهو و یا یک قاشق مربا خوری تخم کاهو آسیاب شده
خوردن شام مفصل ولی سرشب
حجامت کردن
قرص خون طب اسلامی
داروی صاف کننده خون طب اسلامی
قطره بنفشه پایه کنجد برای داخل بینی 


توصیه های خواب

▫️بدنی

1- رو به قبله بخوابید؛ به این صورت که پهلوی راست رو به قبله باشد.
نکته: شاید جهت نظم پیدا کردن فلزات داخل بدن با میدان های مغناطیسی اطراف زمین باشد.

2-دست راست را زیر گونه راست بگذارید.
3- دهان را موقع خواب باز نگه دارید.
نکته: در صورت بستن دهان، بخارات معده و سینه در دهان مانده و سبب خرابی ریشه دندان و دندان میشود.

4- در گوش پنبه بگذارید مخصوصا جایی که حشرات هستند یا هوا سرد است.
5- قبل از خوابیدن دستشویی بروید.
10- قبل از خوابیدن مسواک بزنید.
11-  قبل از خوابیدن سرمه بکشید. (چه مرد چه زن)

▫️معنوی

1- به قصد رفع خستگی بخوابید.
نکته: این نوع خواب عاقلان هست نه غافلان که بدون دلیل میخوابند.

2- جهت تنبه نفس و توجه به شباهت خواب به مرگ بخوابید.
3- در حدی بخوابید که مناجات و نماز ترک نشوند.
4- با وضو بخوابید یا در صورت نبودن آب یا خستگی تیمم کنید (حتی با پتو).
نکته: روایات: کسی که با وضو بخوابد مانند کسی است که تا صبح به نماز ایستاده است.هیچ بنده ‏اى نیست که شب با بدنى پاکیزه بخوابد مگر این‏که فرشته‏ اى با وى مى ‏خوابد.
5-به این نیت بخوابید که میخوابم کار ملائکه ای که حساب و کتاب را مینویسند سبک تر شود یعنی کمتر گناه کنم.
6-با دیدن نیاز به خوابیدن، عجز و ضعف و عدم تسلط بر حرکات و سکون خود را در مقابل حی قیوم درک کنید.

****این مشکل معمولا برای خود بنده زمانی پیش می آید که بیشتر کار فکری می کنم و کار بدنی را ترک می کنم
پاسخ:

سلام

یا خود خدا!

چه چیزایی شما بلدی! جالب بود برام. همه رو که در توانم نیست عملی کنم ولی سعی میکنم چند تا از توصیههای شما رو عملی کنم.

ممنون از این راهنمایی دقیق و مفصل.

۲۹ دی ۹۶ ، ۱۹:۵۳ فکر و ذکر
سلام. یه قرص های گیاهی سنتی خودمون هست از گیاه افتیمون. من پارسال همین موقع ها مصرف کردم البته به تجویز پزشک، خوب بود.
جسمتون رو خسته کنید اینم جواب میده. 
مسئله خواب جدیه و نباید از کنارش رد بشید. به معنای دقیق کلمه پیر میکنه آدم رو!!!
پاسخ:

سلام

اهل قرص خوردن (چه سنتی چه مدرن) نیستم ولی روی خسته کردن بدن باید کار کنم.

ممنون از راهنماییتون.

سلام :)

خستگی روز خیلی میتونه کمک کنه، مثلا ورزش و کارای یدی یا فشردگی و تعدد برنامه ها. گوش کردن فایل صوتی قبل خواب هم برای من موثره. دمنوش های آرامبخش مثل بهارنارنج و بابونه و گل گاوزبون هم توصیه میشه. ضمن اینکه هر موقع از شب خوابتون گرفت سریعا بخوابید و به تعویق نندازیدش :دی

در مورد حساب نشدن روزایی که دیر شروع میشن هم باهاتون همراهم.
پاسخ:

سلام

راستش این دمنوشها چندان روی من تأثیر نمیذارن. ولی ورزش رو میخوام تو برنامه بذارم. مشکل اینه که اگه دیر بیدار بشم دیگه ورزش هم نمیکنم!

ممنون از راهنماییتون.

۲۹ دی ۹۶ ، ۲۳:۳۹ میثم علی زلفی
قابل نداره

این افتیمون که خانم/ آقا فکر و ذکر فرمودند برای درمان سوداست
همه کسانی که زیاد مطالعه می کنن اغلب سودایی می شن و مشکلات خواب پیدا می کنند (مطالعه سودازاست و سودا منشا افسردگی بی خوابی اضطراب و دیوانگی :))))   )


ورزش مصطلح به درد شما نمی خوره پیاده روی برای شما خوبه
سعی کنید مسافت هایی که میشه رو پیاده طی کنید بخش زیادی از مشکلتون حل میشه
بخشی از مشکلات شما هم بر می گرده به مدیریت فایل های باز ذهن که مخصوصا شب ها قدرت بستن اونها رو نداریم و تا به انتها نرسونیم این فایل ها رو امکان خواب برامون بدست نمیاد

به هرحال پیاده روی پیاده روی پیاده روی --- کاهو کاهو کاهو
مجرب است
:))
پاسخ:
پس اون «موج سودا» که مولانا می‌گفت به ما هم برخورد کرده! :)
راستش بعضی شب‌ها با یکی از دوستان می‌ریم بیرون و حدود دو-سه ساعت پیاده‌روی می‌کنیم ولی وقتی برمی‌گردم خونه تازه شارژ شده‌ام! به‌نظرم یه چیزی سنگین‌تر از پیاده‌روی لازمه برام.
اون فایل‌های باز رو هم که دیگه خدا خودش باید ببنده.
باز هم تشکر.
سلام. خوب هستید؟
 :)) به نظرم زیاد به خودتون گیر ندید. اگه سیستم بدنی‌تون این شکلی راحته به جای اذیت کردن خودتون  از اون زمان استفاده کنید. انقدر هستن آدم‌هایی که شب‌ها بیدارن! به قول قرآن: یا ایها المزمل قم الیل الا قلیلا. :))

مثلا خیلی نویسنده‌ها شب تا صبح بیدارن می‌نویسن. یا خیلی موسیقی‌دان‌ها شب‌ها کار می‌‌کنن...
من خودم هم خیلی شب‌ها بیدارم. البته درستش کردم یه مدت منتها دیدم یک ریال سکوتی هم که داشت ندارم... :)) البته این هم هست که به نسبت روز گاهی بیشتر آدم ممکنه خسته بشه ولی می‌شه کم کم تطبیق پیدا کرد.
به قول فیلم مترجم می‌گفت: وقتی خوابت نمی‌بره چیکار می‌کنی؟
_ بیدار می‌مونم!

شما هم خودتون و اذیت نکنید به نظرم. هر وقت خوابتون می‌یاد بخوابید هر وقت هم خوابتون نمی‌یاد بیدار بمونید. :دی

اما یه راهکاری که قبل‌ترها و الان هم گاهی وقت‌هایی که می‌خوام بخوابم بهم کمک می‌کنه؛  یه تمرین یوگاست که سر کلاس انجام می‌دادیم و مربی‌مون گفته بود اگر هم شب‌ها نمی‌تونید راحت بخوابید این و انجام بدید. اسم تمرینش بود ساواشانا. کلا تمرین‌های آرامش عضلانی به آرامش ذهنی و درونی کمک می‌کنن. شاواسانا تو اینترنت هم هست اما من اونی رو که مربی‌مون می‌گفت اینجا می‌نویسم. :))


 چشم‌ها رو باید بست و به پشت دراز کشید. دست‌ها دو طرف بدن کمی با فاصله کف دست رو به بالا و پاها رو به روی بدن(عکسش تو اینترنت هست). اون‌وقت چشم‌هاتون و می‌بندید و تو ذهن‌تون این‌ها رو با خودتون می‌گید: "
به صداهایی که بیرون از اینجا می‌شنوی گوش کن. ببین چه صداهایی می‌شنوی؟ بهشون توجه کن. بی این که بخوای هر کدوم و تشخیص بدی تنها از صدایی به صدای دیگه". بعد بگید: حالا به صداهایی که درون اتاق می‌شنوی توجه کن... حالا به صدای من(که اینجا می‌شه همون صدای ذهنی خودتون که دارید به خودتون می‌گید) هر عضوی رو که نام می‌برم ذهنا بهش توجه کن رهایی خودش اتفاق می‌افته. بعد دونه دونه از انگشت‌های پا بعد کف پا مچ پا و...نام می‌برید مثلا می‌گید که انگشت‌های پا رو رها کن. خب؟ بعد می‌رسید به کتف‌ها و شانه‌ها و گردن و بعد صورت و قورت دادن آب دهان و جدا کردن زبان از کام و..

 رها کردن همینه که در نظر بیارید و متوجه بشید که هیچ کدوم از عضله‌ها دچار گرفتگی نباشه. البته باید در طول تمرین حرکت نکنید. قبل از تمرین باید در وضعیتی که بدن راحت باشه قرار بگیرید که بعد حرکت نکنید. در نهایت هم که تموم شد می‌گید که: سنگینی بدنت رو روی زمین حس کن... ببین چطور سنگین رها و وانهاده روی زمین قرار گرفتی این رهایی رو احساس کن. از این رهایی آگاه باش. تو الان کاملا رها هستی. نفس‌های عمیق(معمولا می‌گن نفس‌های شکمی) بکش و بدون تنها خود تو هستی که می‌تونی این رهایی رو در درون خودت ایجاد کنی نه هیچ‌کس دیگه. اجازه بده همون‌طور که بدنت رها و رهاتر می‌شه ذهنت هم خالی و خالی‌تر بشه و... 

:دی

حداقل آرامش‌دهنده هست.

برید یوگا کلا. :))

و شنا هم خوبه. در جهت رها کردن و سخت نگرفتن زندگی. :)
پاسخ:
سلام. ممنون من خوبم خداروشکر. شما خوب هستید؟
یه مدت تلاشم بر این بود که با این ماجرا کنار بیام و قبول کنم که روز رو دیرتر شروع و تموم کنم. ولی متأسفانه هرکاری می‌کنم نمی‌تونم وقتی دیر بیدار میشم برنامه‌ریزی و کار کنم. انگار از همون موقع که چشم باز می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که امروز رو باید هدر رفته دونست. خیلی هم زور زدم که اینو درست کنم ولی نشده.

توصیه‌های یوگایی شما رو خوندم و برام جالب بود. فکر کنم الان با کامنت‌های این پست میشه یه مقاله نوشت با عنوان «درمان بی‌خوابی از نظر مکاتب مختلف»! :))
باید توی یوتیوب بگردم ببینم این حرکتی که شما گفتید رو می‌تونم پیدا کنم یا نه. چون صرفاً با خوندن کلمات تصورش کمی سخته.
در خصوص باشگاه و یوگا و شنا هم باید عرض کنم وضعیت مالی کفاف نمی‌ده. علی‌الحساب تنها ورزشی که به طبقه‌ی اقتصادی من می‌خوره و از من برمیاد دویدنه که چند روزه دارم انجامش می‌دم تا ببینم چی میشه.
ممنونم به خاطر راهنمایی کاملتون.
متشکرم. خواهش می‌کنم. اسمش و اول اشتباه نوشتم. دومی درسته. "شاواسانا".

از کتاب چه خبر؟ می‌خونید؟

پاسخ:
بله، علاوه بر کتاب‌های رشته‌ی خودم که بالاجبار باید بخونم، الآن دارم «از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» موراکامی رو می‌خونم. کتاب خوش‌خوان و باحالیه.
آره. خوبه. خوندم.

مگه درستون تموم نشد؟ بالاجبار دیگه چیه؟
پاسخ:
بله اون که تموم شد، ولی دارم زور می‌زنم که یکی دیگه رو شروع کنم! تازه اینا همه‌ش یه‌طرف، درس عشق هم هست که در دفتر نباشد! :))
چی و؟ دکترا یعنی؟ چه حوصله‌ای دارید!

خوبه که.
پاسخ:
تا ببینم چی میشه و خدا چی می‌خواد.
"خوبه که" رو در مورد دکترا نگفتم که.
پاسخ:
پس درباره‌ی چی گفتید؟ درباره‌ی «درس عشق» اگه گفتید که بگم شوخی بود. خیلی وقته از این مفهوم دورم.
این که خوب نیست که. :))

+ از موراکامی "کافکا در کرانه" هم بهم پیشنهاد کرده بودن. البته نخونده‌م.
++ سلام. خوبید؟
پاسخ:
می‌فرماید: «خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی».

+ من دوتا داستان کوتاه فقط ازش خونده‌ام که خیلی از هر دوتاش خوشم اومد. یکی «ملاقات دختر صددرصد دلخواه ...» و دیگری «شیرینی عسلی» که در مجموعه‌ی «خوبی خدا» چاپ شده.
++ سلام. خداروشکر خوبم. ممنونم.
"عشق" که روزی ننهاده نیست.
+ نه. کافکا در کرانه رمانه.
پس مجموعه داستان "کجا ممکن است پیدایش کنم" رو هم بخونید ممکنه خوشتون بیاد. به نظر من کار خوبی بود ازش...
پاسخ:
شاید هم باشه!

+ بله اطلاع دارم. باید بخونمشون. هم کافکا در کرانه و هم کجا ممکن است پیدایش کنم.
ایشا‌ا... که اینجوری نیست.
پاسخ:
ایشالا.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی