خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

قِسمِ چشم*

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۷ ب.ظ

سکوت


* گوشم شنید قصّه‌ی ایمان و مست شد

کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست (مولانا)


پی‌نوشت: می‌خواستم شرح حالم را چند ماه پس از تماشای این فیلم بنویسم و توضیح دهم که چطور ماجرای ایمانِ قهرمانِ فیلم در این مدت گریبانم را رها نکرده. امّا هرچه کردم نتوانستم بدون فاش کردن قصّه‌ی فیلم حرفم را بزنم، و دیدم جفاست.

۹۶/۰۷/۱۳

نظرات  (۳)

۱۴ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۳ °° مریم °°
سلام
من کم اهل فیلم دیدنم. اما وقتی که جایی معرفی فیلم می بینم، تو نت می گردم و خلاصه داستان و نقدهای فیلم رو می خونم. این فیلم رو هم تو همین نقد و نوشته ها دیدم. یاد میانمار افتادم و یاد اصحاب اخدود. و یادهای دیگر... و فکرهای دیگر...


پاسخ:
سلام. ممنون برای اشاره به اصحاب اخدود. کاملاً مرتبط بود.
هرچند اسکورسیزی از پس مفهومی چنین بر نیامد اما تلاش قابل تحسینی بود!
پاسخ:
مشکلش چی بود مگه؟ من که خوشم اومد.
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست ...

تا این لحظه 3 بار دیدمش ...
با کیجی جیرو همزاد پنداری میکنم شدید! توبه بر لب، سبحه بر کف، دل ....
پاسخ:
من راستش وقتی فیلم رو دیدم، به نظرم یه فیلم خوب اومد و نه بیشتر. به‌هرحال هرچی اسکورسیزی بسازه دیدنیه. ولی یه مدت که گذشت و ازش فاصله که گرفتم حس کردم این فیلم تأثیر خیلی زیادی روم گذاشته. در حدی که هرازگاهی بعضی از صحنه‌های پایانی فیلم جلوی چشمم رژه میرن و حالمو دگرگون می‌کنند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی