هستم پس نیستی
پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۴۱ ب.ظ
گاهی احساس میکنم همهی آنچه از زندگیام میخواهم دوباره دیدنت است. دوباره ببینمت و همین. نه حرفی دارم برای گفتن و نه نای حرف زدنی. فقط ببینمت و منتظر بمانم و امیدوار تا شاید چند کلمهای برایم حرف بزنی. دوباره به یاد روزگاران با هم بودن، به چشمانت نگاه کنم و محو شوم. از خود بیرون شوم و بهناگاه به خود بیایم و ببینم داری برایم حرف میزنی. از همهی آنچه که هست، همین چند لحظه نیست شدن را میخواهم، و هر لحظه بودنم انگار به یادم میآورد که نیستی.
۹۶/۰۱/۱۰
...
زهی خجسته زمانی که یار بازآید... :)