مگر مرگ*
سال ۹۵ پر بود از خبرهای بد. بیشتر از همه، خبر مرگ آدمها؛ آدمهایی که هرچند نه از نزدیک، ولی میشناختیم و بر زندگیمان بیش و کم اثر گذاشتند و داشتند. این مرگ و میرها که بعضی در همین روزهای آخر سال رخ داد باعث شده عدهای سال ۹۵ را سالی نحس بدانند. من اینجا کاری با سعد و نحس و خرافی بودن یا نبودنشان ندارم، فقط میخواهم بگویم اگر چیزی نحس باشد، نه سال ۹۵ که زمانهی ماست.
چند ده سال پیش را اگر نگاه کنیم، آدمها اغلب تعداد بسیار محدود و معدودی از آدمهای دیگر را میشناختند. خانواده، همسایه، اقوام، دوستان، کسبهی محل و دیگران؛ کاملاً وابسته به جغرافیا. در روزگار اطلاعات امّا گروه پرتعدادی به دایرهی شناخت آدمها اضافه شده که اصطلاحاً به آنها سلبریتی میگویند. خوانندهها، هنرپیشهها، موسیقیکارها، سیاسیون، و حتی بعضی از اساتید حوزه و دانشگاه آدمهای این دستهاند. کسانی که از نزدیک ندیدهایم ولی با آنها خاطره داریم. تعدادشان زیاد است و هرسال تعداد زیادی از آنها میمیرند و چون عصر اطلاعات است، خبر مرگشان بلافاصله به جامعه مخابره میشود.
۹۵ و نه هیچ سال دیگری نحس نیست. نحسْ روزگاری است که در آن، این همه آدم را بیاختیار و بیانتخاب میشناسیم و روز به روز به تعدادشان افزوده میشود. متأسفم که بگویم ۹۶، ۹۷، ۹۸ و ... از این نظر سعد نخواهند بود و باز تعدادی از سلبریتیهای موجود در دایرهی شناخت ما خواهند مرد. راهحل البته نه نشستن در غار و بیخبر ماندن از جهان است و نه آه و ناله سر کردن و نفرین کردن جهان. راستش را بخواهید اصلاً راهحلی وجود ندارد! تنها میتوانیم به تماشای مرگ سلبریتیها بنشینیم تا مرگ ما هم برسد.
* همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ کان را دری دیگر است (فردوسی)