خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

در حال نگهبانی از بانک

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ق.ظ

شبْ تاریک

دزدان محل نزدیک

بیدارم

تا سیاهِ شب برود


می‌ترسم

نکند صبحْ دگر نرسد

نکند فرصت دیدارِ سحر نرسد


شمعی کو؟

تا مگر پاره کند رخت عزا بر تن این فاصله را

می‌ترسم

که بشوید بارانِ هراس از یادم خاطره‌ها


رمزی کو؟

که بگوید باز چشمانت با چشمم پنهانی

مردی کو؟

که نترسد زین شب ظلمانی

۹۵/۰۶/۱۹

نظرات  (۳)

عالی؛ چه خوش آهنگ بود.
والّا در توصیف عنوان و سطر دوم زبان قاصره. یعنی واقعاً دانشجوی ممتاز دکتر زیباکلام را می فرستند نصف شب از بانک نگهبانی بده؟ آخه چه بانکی؟ چه کشکی؟ خنده داره متأسفانه.
یکی هم می گفت «از جواهرخانه ی خالی نگهبانی بس است»
پاسخ:
راستش خیلی تردید داشتم اینو پستش کنم، گفتم حجت میاد می‌خونه همین یه جو آبرویی که دارم هم از کف میره! خیلی خوشحالم که خوشت اومده.
«دانشجوی ممتاز دکتر زیباکلام»!! :)))
اینا اگه دستشون برسه خود زیباکلام رو هم وامی‌دارن نگهبانی بده!
سلام.
ترسیدید؟ :))
پاسخ:
سلام، نه نمی‌ترسم. این چند وقت با جنازه، آدمی که رگ دستانش را زده، آدمی که شکمش با تیر سوراخ سوراخ شده، اعدامی، سارق و ... سر و کار داشته‌ام و دارم. دیگه از این چیزا نمی‌ترسم. ترسم از همون چیزایی بود که در پست گفتم.
خیلی زیبا بود . سراسر ابهام تیره زندگی ، این سردی وحشتناک بودن را ، بار هستی را منعکس میکرد. خیلی خوب بود. 

پاسخ:
خیلی ممنونم. شما لطف داری.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی