خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

«آن نیستی که رفتی، آنی که در ضمیری»

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ب.ظ

نرودا می‌گفت: «هوا را از من بگیر، خنده‌ات را نه» و من می‌گویم: «هوا را از من بگیر، خنده‌ات را هم بگیر، دوست داشتنت را نمی‌توانی.» و اگر نمی‌دانی بدان، در همین دوست داشتنت همه چیز هست. هوا هست، خنده‌ات هم هست، که در «دوست داشتنت» تو هستی؛ لااقل به‌قدر یک ضمیر متصل که به «دوست داشتن» چسبیده. این را دیگر نمی‌توانی از من بگیری.

۹۵/۰۵/۱۷

نظرات  (۶)

۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۲ کمی خلوت گزیده!
عالی
پاسخ:
ممنون.
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۲ کمی خلوت گزیده!
عالی
پاسخ:
ممنون.
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۴ میثم علی زلفی
ضمیر منفصلت را هستم
وصل دو سمت می خواهد بعید است با این همه سنگ دلی جایی برای ضمیر متصل گذاشته باشد با این حال دیگر نمی تواند ضمیر منفصلم را که بگیرد
پاسخ:
اگر ضمیر منفصل باشه دیگه دوست داشتنی هم نخواهد بود. همین اتصال‌هاست که دوست داشتن‌ها رو زنده نگه می‌داره. شاید خودش تنهات گذاشته باشه ولی خیالش تنهات نمی‌ذاره:
شب تنهایی‌ام در قصد جان بود
خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
و البته نسبت دادن سنگ‌دلی به کسی که خیالش این‌قدر با لطف و محبته، خالی از بی‌انصافی نیست.
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۶ میثم علی زلفی
شاید شما راست بگویی مخصوصا نسبت سنگدلی
احتمالا از باب لیلی و نبودش هیچ میلی باشد که با سنگ بر سر ما می کوبد
خدا داند
البته خیلی وقت ها ضمیر منفصل است که شاعر فرمود
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
که یک سر مهربونی دردسر بی
و با این همه توهم عشق و محبت کوچه و بازار فکر کنم نمی توانم محبت یک طرفه را اتصال بدانم بلکه بیشتر شبیه توهم اتصال است
پاسخ:
می‌تونه اتصال به یه توهم باشه، ولی بالاخره باید به یه چیزی وصل باشه. بدون اتصال دوست داشتن رخ نمی‌ده.
دوست داشتن متصل، منفصل؟ اینی که میگی، این یعنی چه؟ ها؟....
پاسخ:
چیز مهمی نیست، خودتونو درگیر نکنید.
۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۱ فاطمه نظریان
من این پستتون رو دوست داشتم. چند بار آمدم و خواندمش. ایندفعه دیگر گفتم، بنویسم که دوستش داشتم.
پاسخ:
ممنون. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی