خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

وبلاگ مرد، زنده باد وبلاگ!

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ب.ظ

مدت‌ها پیش‌تر از آنکه وبلاگ بسازم در فیسبوک حساب داشتم‌. زمانی که اهالی وبلاگ به فیسبوک کوچ می‌کردند، من از فیسبوک به وبلاگ کوچیدم. اوایل ناشناس بودن برای خواننده‌ها را می‌خواستم برای همین آدرس وبلاگم را (جز دو-سه نفر) به هیچ‌کدام از دوستانم ندادم. حالا دیگر تمایلی به ناشناس ماندن ندارم ولی باز هم به کسی آدرس نمی‌دهم. مگر چه مطلب مهمی می‌نویسم که بخواهم دیگران آن را بخوانند؟

برای من ولی ماجرای وبلاگ به وبلاگ‌نویسی ختم نمی‌شود. تقریباً از زمانی که وبلاگ می‌نویسم، به‌طور جدی تعدادی وبلاگ را دنبال می‌کنم. وبلاگ‌هایی که ازقضا چندان هم معروف و پرمخاطب نیستند ولی خوشحالم که یکی از خوانندگان قدیمی‌شان هستم.

اتفاق تأسف‌بار این وسط این است که وبلاگ‌های محبوبم یکی‌یکی، بدون اعلام قبلی، دارند تعطیل می‌شوند. شاید وبلاگ‌نویسی دوره‌ای داشته و سر آمده. شاید حتی وبلاگ‌نویسی سنی دارد و بعضی از نویسندگان وبلاگ‌های محبوب من از آن سن گذشته‌اند یا شاید دیگر فراغت سابق برای نوشتن را نمی‌یابند. هرچه هست، این ننوشتن‌ها ثلمه‌ای است بر پیکر دنیای مجازی.

امروز در توئیتر دیدم کسی نوشته بود وبلاگ مرده و نشانه‌اش هم این است که تک‌و‌توک وبلاگ‌هایی که سرپا مانده‌اند، هرازگاهی خودشان را موضوع نوشته‌هایشان می‌کنند. یعنی به‌جای آنکه مثل سابق وبلاگشان محل نوشتن از موضوعات مختلف باشد، بیشتر درباره‌ی خود وبلاگ چیز می‌نویسند.

این پست هم شاید نشانه‌ای باشد از مرگ قریب‌الوقوع این وبلاگ، مخصوصاً که نویسنده‌اش لااقل در ادعا از مرگ استقبال می‌کند. این امّا باعث نمی‌شود که مثل آدم‌های قوی برای زنده ماندن نجنگم و دیگران را هم به جنگیدن توصیه نکنم. ای نویسندگان وبلاگ! برای زنده ماندن وبلاگ‌هایتان بجنگید و اگر نمی‌جنگید لااقل آنها را زنده‌به‌گور نکنید.

۹۵/۰۵/۰۲

نظرات  (۳)

۰۳ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۲ کمی خلوت گزیده!
دووم بیارید...
شما می تونید!
پاسخ:
امیدوارم.
 وبلاگ از هر چیز دیگه بهتر بود. صادقانه‌تره. دلم نمی‌خواد بمیره. یا مرده باشه...
پاسخ:
بله، درسته.
نهضت بازگشت به وبلاگ را باید راه انداخت. وبلاگ در عین حالیکه رسمیت سفت و سختی نداشت اما اغلب وبلاگ نویس را وادار به روان نویسی و مخاطب پروری میکرد. وبلاگ ها اعتبار بیشتری از فضاهای مجازی امروزه دارند زیرا امضایی در پای هر نوشته ای هست که آن را در زمره تعهد نویسندگی میتوان ارزیابی کرد. وبلاگ نویس با وبلاگش بزرگتر و سفته تر و شیرین تر و خواندنی تر شده و به مرور هم عیبهایش را میشناسد هم مخاطبانش را برمیگزیند.
وبلاگ ماندنی تر و عمر و عنق فرهنگی بیشتر نسبت به تلگرام و واتس آپ و... دارد. به گمان فضاهای مجازی اخیر نویسنده را سطحی و باری به هر جهت بار میآورد. این فضاها جایی برای جوک و خنده و خبر سریع و شایعه پراکنی و کل کل و.... هستند نه فکر کردن و تمرین تفکر و...
پاسخ:
بله، من هم موافقم ولی نسل آدم‌هایی که تمایل به وبلاگ‌نویسی و وبلاگ‌خوانی دارند متأسفانه دارد منقرض می‌شود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی