خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

بازآغاز

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۰۰ ق.ظ

در دوران کارشناسی به یک کشف مهم درباره‌ی خودم رسیدم: من خیلی سخت از جایی که به آن عادت کرده‌ام تکان می‌خورم. مثلاً اگر چند بار عادت می‌کردم فلان‌جای اتاق بنشینم، دیگر برایم سخت بود که جای دیگری بنشینم. «ع» گاهی تلاش می‌کرد عادتم را به هم بزند. قبل از من سر جایم می‌نشست تا مجبور شوم بروم جای دیگری بنشینم ولی او هم آخرش به این نتیجه رسید که نمی‌تواند این عادت را از سرم بیاندازد.

به «خیالِ دست» بلاگفا عادت کرده بودم و اصلاً دوست نداشتم از آن‌جا تکان بخورم. هرچند می‌دانستم که جاهای دیگر، امکانات بیشتری هست اما به همان تکه از جهان مجازی قانع بودم ولی بلاگفا خودش نگذاشت. ماجرا خیلی ساده است: صاحب‌خانه‌ی قلدر را نمی‌توانم تحمل کنم، برای همین از بلاگفا کوچ کردم به اینجا. اوّلش می‌خواستم خرت‌وپرت‌ها را هم با خودم بیاورم، بعد ولی هرچه فکر کردم دیدم باری نبسته‌ام که بخواهم به دوش بکشم.

در انتها تذکر می‌دهم که این تصمیم کاملاً شخصی و خودخواهانه است. من به خاطر اعتراض بلاگفا را ترک نکرده‌ام. اگر می‌خواستم اعتراض کنم همان‌جا می‌ماندم و اعتراضم را می‌کردم چنان‌که یک بار کردم و بی‌فایده بود. از سر جایم تکان خوردم، چون آن‌جا دیگر جایی برای نشستن نبود؛ همین.

۹۳/۱۲/۰۶

نظرات  (۱۰)

سلام

میبینم که رو آوردید به بیانِ ما جوانها :))

ان شاءالله که مبارک باشه
وچرخش براتون بچرخه!
پاسخ:
سلام
ما دیدیم «عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد» گفتیم ما هم جوان بشیم.
۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۲۹ میثم علی زلفی
خوش آمدید.
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
پاسخ:
ممنون.
سلام
من هم به بلاگفا عادت کرده بودم. هنوز که هنوز است بعد از گوگل و یاهو، بلاگفا را باز میکنم و بعد یادم می افتد که چه شده است.

خوش به حالتان که سبک بال سفر میکنید.
داستان گدا و درویش را حتما شنیده اید:

روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم

درویش خنده ای کرد و گفت : من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم . با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد . او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند

بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم

صوفی خندید و گفت: دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب میکند در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید میشود _ این را وارستگی میگویند


پاسخ:
سلام
این داستان را نشنیده بودم؛ یا حداقل یادم نیست شنیده باشم. ممنون، داستان جالبی بود.
۰۶ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۵ پلڪــــ شیشـہ اے
سلام علیکم

ان شاءالله به قوت همیشه با قوت بیشتر بدور از قلدری بچّه های بالا بنویسید و ما بخوانیم ...

خداقوت
یاعلی مدد
صلوات برای فرج
پاسخ:
علیکم السلام
ممنون.
تا جایی که فهمیدم بلاگ هم بلاگفا را در یک جاهایی تحریم کرده و قضیه همان است.

ببخشیدا، اما اساس کشی ها (چه خوب که اینجا می شود کامنت را هم بولد کرد)از بلاگفا به بلاگ از به نظر من(ممکنه نظرم درست نباشد) بیشتر تحت جو بود.
پاسخ:

کجا تحریم کرده؟ چنین چیزی ندیده‌ام تابه‌حال.

موافقم. اگر بلاگفا آن جو را درست نمی‌کرد، حداقل من همان‌جا مانده بودم. ولی حتماً شما هم قبول دارید که بلاگفا حق نداشت به خاطر اینکه یک وبلاگ‌نویس به او انتقاد کرده، یا به خاطر اینکه اعلام کرده می‌خواهد جای دیگری وبلاگ‌نویسی‌اش را ادامه دهد، آن وبلاگ را مسدود کند.

آدم‌ها متفاوت‌اند و در مقابل چنین مسئله‌ای واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهند. یک نفر ترجیح می‌دهد از بلاگفا بیرون بیاید، یک نفر ترجیح می‌دهد همان‌جا ادامه دهد. این خیلی به سلیقه و ذائقه‌ی افراد بستگی دارد. نه می‌شود آن‌هایی که رفته‌اند را ملامت کرد و نه آن‌هایی که مانده‌اند را. هر وبلاگ‌نویسی حق دارد انتخاب کند که کجا می‌خواهد وبلاگ بنویسد.

«از» بعد از «بلاگ» زائد است.
نمیدونم در کدام یک از کامنت های وبلاگ ها خواندم که بلاگ اجازه ی انتقال مطلب فقط از بلاگفا را نمی دهد. 

من هم معتقدم هرکس حق انتخاب دارد. اما کاری را تحت جو انجام دادن خیلی متفاوت است با کاری که بدون تاثیر جو انجام می گیرد همچنان که افراد می توانند انتخاب کنند تحت جو کاری را انجام بدهند با بدون تاثیر جو. خیلی مهم نیست، به من ربطی ندارد. میتونیم ادامه ندیم.
پاسخ:
من مشکلی در تأثیر پذیرفتن از جو نمی‌بینم. مؤثر بودن یا نبودن جو می‌تواند مستقل از درستی و نادرستی عمل باشد.
فاطمه،
 تنها کار شاید نادرست و آشکاری که بلاگ کرده اینه که امکان انتقال مطلب از بلاگفا، و فقط بلاگفا، را فراهم کرده.

شکواییه انتقاد کرده بود وبلاگش را مسدود کردند، من که هنوز اعتراضی نکرده بودم. بلاگفا به چه بهانه ای به خودش اجازه داد استفاضه رو پاک کنه؟ صرفا چون فهمید دارم مهاجرت میکنم؟ به نظرت اجازه چنین کاری رو داشت؟ نه فکرنمیکنم.
پاسخ:

در این نسخه‌ای که من از نرم‌افزار مهاجر دارم -و آن را از سایت بلاگ گرفته‌ام- علاوه بر بلاگفا، می‌شود از سرویس‌دهنده‌های پرشن‌بلاگ، میهن‌بلاگ، وردپرس و بلاگر هم اطلاعات را به بلاگ منتقل کرد.

بله، من هم موافقم درستی و نادرستی عملی مستقل از تاثیر جو است. اما در چه صورت شما میگویید کسی عمل درستی را انجام داده? پاسخ من این است که وقتی به درستی آن عمل آگاه باشد.
تاثیر جو در آگاهی به انجام کاری چیست? تقریبا آگاهی را صفر میکند.
پس آیا همچنان می توان گفت کسی که کار درستی را تحت جو انجام داده، عملش درست بوده? پاسخ من خیر است چون به درستی کار آگاه نبوده. چون جو آگاهی او را تقریبا صفر کرده.

+فقط امیدوارم این بحث ها را خیلی به خودتان نگیرید، یک بحث کلی دارم انجام میدم.
پاسخ:

تا آنجایی که متوجه شدم، ادعای شما این است که تأثیر جو، آگاهی را تقریباً صفر می‌کند. اوّلاً دلیلی له این ادعا اقامه نکرده‌اید. ثانیاً مشخص نکرده‌اید که چقدر آگاهی لازم است تا بتوان گفت کاری درست است. یعنی با آگاهی نزدیک به صفر نمی‌شود کار درست انجام داد؟ یا نمی‌شود فهمید که کار درست است؟ ثالثاً می‌توانم مثال‌هایی بزنم از کارهایی که علی‌العموم درست پنداشته می‌شوند -یا حداقل من فکر می‌کنم درست‌اند- ولی، درعین‌حال، جو در آن کارها به‌شدت تأثیر گذاشته است. همه‌ی انقلاب‌ها علیه استبداد -علی‌الخصوص انقلاب اسلامی ایران- کارهایی بوده‌اند که جو در آن‌ها تأثیر بسزایی داشته‌ است. آیا ادعای شما این است که انقلاب -چون جو در آن تأثیر می‌گذارد- کار نادرستی است؟ یا انقلابیون -چون تحت تأثیر جو هستند- نمی‌دانند که کار درستی می‌کنند یا نمی‌کنند؟! مثال دوم جنگ است. وقتی کشوری به کشور ما حمله می‌کند، بسیاری از مردم تحت تأثیر جو به جبهه می‌روند. آیا ادعای شما این است که جنگ کردن به منظور دفاع از کشور، کار نادرستی است؟ یا جنگاوران نمی‌دانند که کار درستی می‌کنند یا نمی‌کنند؟! رابعاً گاه می‌شود که نمی‌شود منتظر ماند تا جو فروکش کند و بعد کار را انجام داد؛ گاهی بعضی از امور -هرچند با جو همراه‌اند- انتخاب سریع را می‌طلبند. همچنان که ممکن است پس از فروکش کردن جو فکر کنیم و ببینیم فرصت کار درست از بین رفته و باید زودتر اقدام می‌کردیم. پس همیشه نمی‌توان منتظر ماند تا جو بخوابد و بعد دست به اقدام زد.

 

از نظر من، درست یا نادرست بودن کارها، مستقل از جوگیر بودن یا جوگیر نبودن کننده‌ی کار است. بنابراین، ممکن است که فرد جوگیری کاری درست انجام دهد و بداند که دارد کار درستی انجام می‌دهد. معیار من برای تشخیص کار درست از نادرست، تأثیر جو نیست. معیار من، توجیهی است که کننده‌ی کار برای انجام کارش دارد. مثلاً توجیه من این بود که «صاحب‌خانه‌ی قلدر را نمی‌توانم تحمل کنم» و این توجیه است که باید مورد نقد قرار گیرد و نه جوگیر شدن یا نشدن.

ببخشید دیر پاسخ میدم.
اولا.میشه «در جو قرار گرفتن» را شما برای من تعریف کنید؟(چیزی که می گویم فکر می کنم نیاز به اقامه دلیل ندارد چون فکر می کنم حرفم از تعریف جو در می آید، اما خب باز خوب است شما ابتدا تعریفی ارائه دهید)

ثانیا.یک کم با این نوع نقد کردنتان مشکل دارم، این روش نقد کردنتون در مطالب دیگرتان هم پررنگ بوده که از دریچه «مقدار» و «اندازه گرفتن» یک چیز طرف مقابلتان را به چالش می کشید. فکر می کنم همین که شما از طرف مقابل بپرسید چرا فلان کار را کردی و او در لحظه پاسخی نداشته باشد، همین که از شخص بپرسید که چرا فلان کار را کردی و او رخدادها را بَک کند و برای شما پاسخی بیابد(یعنی به جای اینکه از قبل از انجام کار بتواند دلیل برایتان ارائه دهد، از انجام دادن کار به عقب باز گردد و دنبال دلایل خوب برای توضیح کارش باشد) این یعنی آگاهی به کارش نداشته. 
ببینید بین دو چیز باید فرق بگذاریم 1)درست بودن/نبودن یک فعل که مستقل از فاعل است و 2)عمل آن فاعل برای آن کار درست/نادرست. من معتقدم حرف زدن راجع به عمل فاعل هم به درستی/نادرستی فعلش و هم به قصدش(قصد از نظر من رابطه مستقیم با آگاه بودن فرد دارد) ربط دارد.
نمیدونم شاید، بهتر بود در خصوص دومی از بحث ارزش داشتن/نداشتن حرف میزدم تا درستی و نادرستی.

ثالثا.اما در خصوص مثال ها، ببینید من منکر این نیستم که جو می تواند استارت کاری را بزند، اما اگر قرار باشد تا انتهای کار فقط و فقط این جو فرد را برای انجام داد کار همراهی کند، به نظر من کارش ارزشی ندارد. 

رابعا.یک چیز را توجه کنید، من درباره اینکه که در هنگام جو چه باید کرد حرف نزدم، من فقط کاری که در هنگام جو صورت می گیرد را از نظر ارزشی بررسی کردم. من نگفتم باید بگذاریم جو بخوابد تا کاری را کنیم و درباره این مسائل حرفی نزدم.

دقیقا! ببینید معیار شما «توجیه» کار بوده. اگر به ثانیا من برگردید فکر کنم متوجه خواهید شد که وقتی بحث «توجیه» به نحو خاصی مطرح می شود حث آگاه بودن می آید وسط و اگر تعریفی از «در جو قرار گرفتن» به من بدهید و در کنار حرف هایم بگذاریدش ممکن است منظورم واضح تر شود.
پاسخ:

اوّلاً اگر منظورتان از «تعریف»، تعریفِ ارسطویی است، تعریف خاصی برای «در جو قرار گرفتن» ندارم. ولی اگر قرار باشد منظورم را روشن‌تر کنم، می‌گویم فلان شخص تحت تأثیر جو قرار گرفته، اگر تأثیر محیط اطرافش بر او بیشتر از نُرمِ تأثیرپذیری او یا بیشتر از تأثیرپذیری نُرمِ جامعه در آن موقعیت باشد. طبیعتاً تعریف دقیق نیست ولی امیدوارم منظورم را برساند.

خوب است شما هم تعریفتان را بگویید، مخصوصاً که نوشته‌اید «فکر می کنم حرفم از تعریف جو در می آید.» منظورتان این است که گزاره‌ی «کسی که کار درستی را تحت جو انجام داده، عملش نادرست است» یک گزاره‌ی تحلیلی است؟!

 

ثانیاً احتمالاً شما «آگاهی به کار داشتن» را طوری به‌کار می‌برید که من متوجه نمی‌شوم. آگاهی داشتن من به کارم چه ربطی دارد به توجیهی که برایش می‌آورم؟ مگر ما برای همه‌ی کارهایمان توجیه داریم؟ یا مگر ما باید برای همه‌ی کارهایمان توجیه داشته باشیم؟ من فکر می‌کنم که ما برای خیلی از کارهایمان (اگر نگویم اکثر کارهایمان) توجیه لحظه‌ای نداریم؛ یعنی قبلاً به دلیل انجام دادن کارمان فکر نمی‌کنیم و فقط انجامش می‌دهیم. و فکر می‌کنم نیازی هم نیست که برای انجام دادن کارهایمان حتماً توجیهی داشته باشیم.

نوشته‌اید «حرف زدن راجع به عمل فاعل هم به درستی/نادرستی فعلش و هم به قصدش(قصد از نظر من رابطه مستقیم با آگاه بودن فرد دارد) ربط دارد.» فرض کنید شخصی برای کارش دلیل داشته باشد ولی دلش نخواهد درباره‌ی دلیلش حرف بزند و توضیح دهد. آیا شما چنین شخصی را ناآگاه می‌دانید؟ یا فرض کنید شخصی به دلیل «الف» کاری را انجام دهد، ولی وقتی از او دلیل می‌خواهید دلیل «ب» را ذکر کند. آیا این شخص ناآگاه است؟

احساس می‌کنم قسمت ثانیاً کامنت شما را نمی‌فهمم؛ مخصوصاً رابطه‌ی آگاهی و استدلال را. فکر می‌کنم کاملاً ممکن است که شخصی بدون انجام هیچ استدلالی، کاری را آگاهانه انجام دهد. بااین‌همه، متوجه نمی‌شوم اصلاً چرا باید بحث را به این موضوع بکشیم. حداقل من قبل از اسباب‌کشی، به انجام این کار فکر کردم و برای کارم دلیل داشتم و البته تحت تأثیر جو هم بودم. پس اگر آن‌طوری که شما می‌گویید استدلال داشتن پیش‌شرط آگاهی باشد، من آگاهانه کارم را انجام داده‌ام.

 

ثالثاً فرض کنید یک چریک، آهنگی انقلابی و سلحشورانه را گوش می‌کند و در جو آن قرار می‌گیرد و بعد عملیات انتحاری می‌کند. اگر چند لحظه قبل از کشته شدن، زمان را نگه دارید و از او بپرسید که چرا دارد این کار را می‌کند، شاید او نتواند درلحظه به شما جواب دهد. شاید احساساتش به جوش آمده و همین، علّت کار او است. ولی آیا می‌توان گفت کار آن چریک بی‌ارزش است؟ خیر. مگر فقط کارهایی که برایشان دلیل داریم باارزش‌اند؟

به‌نظرم درستی و نادرستی اعمال ما، ربط وثیقی با توجیه‌مان برای انجام آن کارها دارد، ولی فکر نمی‌کنم ارزش‌داشتن یا نداشتن اعمال ما ربط مشخصی به توجیهات ما داشته باشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی