خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیالِ دست

نوشته‌های مهدی ابراهیم‌پور

خیال دست. آن بازی است که در مجالس کنند و آن چنان است که یک کس در کنار دیگری پشت سر او بنشیند و آن شخص عبا یا پرده ای بر سر خود و آنکه در کنار اوست کشد بحیله ای که شخص عقبی بالمره در انظار پنهان گردد و معلوم نشود و قدری از شانه های آنکه بکنار اوست نیز پوشیده شود آنگاه شخص کنار نشسته دستهای خود را بر پشت برد و نگهدارد و آن شخص عقبی دستهای خود را بعوض دستهای کنار نشسته برآرد و این پیشی شروع بحرف زدن یا گفتن کند و آن عقبی بدستهای خود که بیرون آید حرکات او را مطابق حرف زدن او بعمل آورد از قبیل دست حرکت دادن و دست بر سبال و صورت کشیدن و گرفتن نی قلیان بر دست و به دهن گذاشتن همه حرکات از دستهای آن عقبی بجهت این یکی که در کنار اوست بعمل آیند و بر ناظران و مجلسیان چنین مفهوم می گردد که این دستهای خود شخصند که بحرکات ارادی حرکت کنند. (از لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
لغت‌نامه دهخدا

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
اینجا هم هستم

پیش به سوی سکولاریسم

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ق.ظ

همین دیروز صبح بود که درباره‌ی سخنان اخیر آیت‌الله محمد یزدی (رئیس مجلس خبرگان رهبری و عضو فقهای شورای نگهبان) دو پاراگراف نوشتم. می‌خواستم نشان دهم که این حرف‌ها صبغه‌ی سکولار دارد. قرار بود اسم پست را بگذارم «پیش به سوی سکولاریسم». بنا به ملاحظاتی بی‌خیالِ کامل و منتشر کردن آن متن شدم. امروز دیدم که یک وبلاگ‌نویس (که خودش از فقها است) متنی نوشته که تا حد خوبی همان چیزی است که می‌خواستم بگویم. متن را از اینجا بخوانید و سری هم به پست‌های دیگر ایشان بزنید، ضرر نمی‌کنید.

۹۴/۱۰/۲۴

نظرات  (۱۲)

۲۵ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۴ میثم علی زلفی
سلام
اگر کسی از مکانیسم حوزه با خبر باشد می فهمد که یک ملاک واحد در اجازه اجتهاد وجود ندارد و یک مرجع  با 10 سال شاگردی هم اجازه اجتهاد نمی دهد اما یکی 5 ساله اجازه میی دهد و خود این فقهایی که اجازه می دهند هم از نظر قوت علمی یکسان نیستند بنابر این جا دارد که برخی نسبت به مجتهد بودن دیگری تردید کند. مثلا کسی که با اجازه ی یک استاد سخت گیر مجتهد شده جا دارد که به اجتهاد 4 یا 5 ساله ی دیگری اعتراض کند چرا که این شخص آن شخص را مجتهد نمی داند و واقعا مجتهد نمی داند و حق دارد که نداند.
لذا قانون باید یک مرجع مشخصی که جای اعتراض نباشد را برای این مسئله مشخص کند.
این حرف جناب آقای یزدی جدا از اینکه نمی توان از آن چنین برداشت دوری که نویسنده به خاطر اغراض سیاسی از دل آن بیرون کشیده است را داشت. کاملا با ملاک درست و عقلانی است و هر کار عقلانی قطعا دینی نیز هست و لذا این عمل عملی به سمت سکولاریست نیست.
اما اگر دوست دارید مثال سکولاریست شدن روحانیت را بدانید مثالش این جمله است. « کربلا درس مذاکره با قدرت های بزرگ دنیاست»
پاسخ:

سلام

مکانیسم دانشگاه هم تفاوت چندانی ندارد. شما می‌توانید در یک دانشگاه درپیت با یک استاد گلابی مدرک بگیرید همچنان‌که می‌توانید در یک دانشگاه حسابی با یک استاد سختگیر مدرک بگیرید. به هر دوتایش می‌گویند لیسانس، فوق‌لیسانس و دکتری. بعضاً می‌شود رساله‌ی فوق‌لیسانس یک دانشگاه را برد در یک دانشگاه دیگر به عنوان رساله‌ی دکتری دفاع کرد و حتی ممکن است رساله‌ی دکتری یک دانشگاه را ببرند در یک دانشگاه دیگر و به عنوان رساله‌ی فوق‌لیسانس قبولش نکنند! با این استدلال شما و آیت‌الله یزدی، با توجه به اینکه شرط نمایندگی مجلس داشتن فوق‌لیسانس است، شورای نگهبان باید برای داوطلبین مجلس هم یک آزمون برگزار کند! ولی این کار را نمی‌کند و مرجعیت دانشگاه را قبول می‌کند. حالا اینکه چرا مرجعیت حوزه را قبول نمی‌کند، الله اعلم.

سکولاریسم هرچند اسم پرطمطراقی دارد ولی تعریفش خیلی روشن است: جدایی حقوقی میان نهاد دین و نهاد حکومت. یعنی نهاد حکومت برای خودش قانون دارد و نظر نهاد دین (در کشور ما حوزه‌ی علمیه) را در اجرای امورش دخالت نمی‌دهد. دقیقاً همین‌چیزی که آیت الله یزدی گفته: نظر مراجع و مجتهدین محترم است (= بی‌اثر است) ولی ما قانون خودمان را داریم. مگر حکومت‌های سکولار چه می‌گویند؟ می‌گویند نظر کلیسا محترم است ولی نظرش را در سیاست‌گذاری‌ها دخالت نمی‌دهیم و قانون خودمان را اجرا می‌کنیم. اگر شما می‌گویید این موضوع عقلانی است، دارید عقلانی بودن سکولاریسم را تأیید می‌کنید. ضمن اینکه سکولار بودن ضرورتاً تناقضی با دینی بودن ندارد.

جمله‌ی آقای روحانی هم (فارغ از درستی و نادرستی‌اش) ربطی به سکولاریسم ندارد.

۲۷ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۷ فاطمه نظریان
مصاحبه برنامه دید در شب با غرضی رو میدیدم؛ پارت اولش من رو یاد این پست شما انداخت...
پاسخ:

چطور؟ چی می‌گفت آقای غرضی؟

سلام مهدی جان.

به نظرم از این حرف "سکولاریسم"در نمی آید.

تعریف شما از سکولاریسم این بود: "جدایی حقوقی میان نهاد دین و نهاد حکومت". به نظرم در این تعریف فرض این است که نهاد حکومت اساساً جدا از نهاد دین است و این با شرایط جامعه‌ی ما که حاکم جامعه خود مرجعی دینی است نمی‌خواند.

اگر در زمان شاه برای به‌کار گرفتن ِفقهایی در نهادی چنین آزمونی برگزار می‌شد شاید ما به سمت سکولاریسم حرکت می‌کردیم. در آن جامعه چنین رفتاری تضعیف جایگاه مراجع دینی است. امّا چنین اتّفاقی در جمهوری اسلامی معنای دیگری دارد. به نظرم مسئله این است که در دوران "ولایت فقیه" واقعاً جای خاصی برای مراجع ِدیگر نیست. از ابتدای انقلاب علی‌رغم این‌که مراجع "بزرگ" تربیت شده در دوران پیش از جمهوری اسلامی وجود داشتند این موضوع خودش را نشان داد حالا که دیگر داریم به دوران مراجع تربیت شده در نظام جمهوری اسلامی می‌رسیم، با حرف‌هایی شبیه آنچه آقای یزدی گفت، به نظرم این نکته آشکارتر می‌شود که صحبت از  "مراجعی" است که خیلی مراجع نیستند. همه باید یبپذیریم که دیگر "نهاد" دین قوامش را از ولی فقیه می‌گیرد.
پاسخ:

سلام بر حجت عزیز

حرف من این نبود که حکومت ما سکولار شده، معلومه که خیلی فاصله است با سکولاریسم. حرفم این بود که داره به سمت سکولاریسم پیش می‌ره. من هنوز نهاد دین رو حوزه‌ی علمیه می‌دونم ولی البته نمی‌تونم منکر این روندی که توصیف کردی هم بشم. در صورتی که نهاد دین مساوی با رهبر بشه، دیگه حرف زدن از سکولاریسم هم بی‌وجهه میشه، نه از این جهت که بین نهاد دین و نهاد حکومت جدایی رخ نمی‌ده، بلکه از این جهت که دیگه نهاد دین از بین میره و در نهاد حکومت منحل میشه.

۲۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۹ مورد خاص
خیلی حرف‌ها دلم می‌خواد بگم. اونم امروز که اخباری شنیدم از تعداد افراد رد صلاحیت شده. حرف من فلان جناح و بهمان آدم و این و اون نیست(شاید حتی طرفدارشون هم نبوده باشم). از شرایطیه که در جامعه حکم‌فرما شده یا گویا داره می‌شه! واقعا این لحظه دلم سنگینه. ولی هیچی ندارم بگم. تنها چیزی که می‌تونم بگم اینه که این بیشتر از این که نشانه‌ی قدرت باشه نشانه‌ی ضعفه. ای کاش اجازه می‌دادیم مردم خودشون انتخاب کنن و جامعه به معنای مردم‌سالار حقیقتا تحقق پیدا کنه حالا فرقی هم نداشت کی یا کدوم جناح بالا می‌اومد...
پاسخ:

رفتار شورای نگهبان قابل پیش‌بینی بود. قبلاً هم خیلی‌ها گفته بودند که فشار و سخت‌گیری داخلی بیشتر خواهد شد. بالاخره حکومتی که عادت کرده به شاخ و شانه کشیدن، وقتی مجبور به «نرمش قهرمانانه»اش می‌کنند، شاخ و شانه‌هایش را برای مردم خودش خواهد کشید. حکایت همان پیرزن عرب است که درباره‌ی پسرش می‌گفت اسدٌ علیَّ و فی الحروبِ نعامة: در برابر من شیر است و در جنگ‌ها شترمرغ!

البته هنوز ماجرا تمام نشده. رسم است بعد از اعلام رد صلاحیت‌ها به سبک قبایل بدوی تازه شیخوخیت و چانه‌زنی شروع می‌شود. بنشینیم، نگاه کنیم، ببینیم نتیجه‌ی تعاملات حضرات چه می‌شود.

۲۸ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۵ فاطمه نظریان
رشیدپور بحث احزاب رو پیش کشید و خب آقای غرضی مخالف احزاب بود. استنادش هم به عدم موفقیت احزاب در گذشته بود. علت این عدم موفقیت رو هم اسلامی بودن کشور می‎دانستند؛ یعنی کلا معتقد بودند وجود احزاب در کشورهای اسلامی پایدار نیست. بین دو تا چیز فرق می‌گذاشتند؛ فقه و قانون. فقه رو یک ابزار رضایتی برای مردم می‌دانستند و قانون رو یک ابزار حاکمیتی و معتقد بودند در یک کشور اسلامی باید از فقه و ابزار رضایتی استفاده کرد در حالیکه احزاب قانون وضع می‌کنند و برای مردم حکم ابزار حاکمیت رو پیدا می‌کنند برای همین است که نمی‌توانند پایدار بمانند چون رضایت رو بر اساس فقه نمی‌توانند از مردم بگیرند و با وضع قانون که برای مردم حالت اجبار داره می‌خواهند حاکمیت کنند.
بعد یک تیکه‌ای هم به شورای نگهبان انداختند که شورای نگهبان مثلا میاد میگه فلان قانون خلاف شرع و قانون اساسی است؛ قانون اساسی؟!! برای شرع شریک قائل شدی پس...
یک جاهایی هم درباره فقه و قانون و اینا یک صحبت‌هایی کردند...
پاسخ:

چه جالب! پس آقای غرضی هم دستی بر آتش نظریه‌پردازی دارد. بهش نمی‌اومد. ممنون به‌خاطر توضیحات.

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۰۸ میثم علی زلفی
سلام مجدد
اینکه شما دانشگاه را با حوزه مقایسه کردید قیاس مع الفارق است. چرا که
1- در نظام دانشگاهی اگر یک خروجی ضعیف باشد نهایتا با یکی دو سال تجربه می توان شخص را به مرحله ی مناسبی از کار رساند (چرا که ملاک عمل گرایی است). اما نمی توان با یکی دو سال سعی و تلاش شخص را مجتهد کرد و از او فتوا خواست. اجتهاد مستقیما با سطح علمی شخص مرتبت است. (آدم ضعیف از فتوایش در می آید که دختران مناظر زیبا هستند چرا مانع دیدن آنها می شوید (هاشمی رفسنجانی) آدم ضعیف از فتوایش در می‌اید که کربلا درس مذاکره با استکبار جهانی است.(روحانی))
2- برای رسیدن به قوه ی احتهاد آن هم اجتهادی که از دل آن انتخاب رهبری و نظارت بر آن در بیاید لااقل 20 سال تلاش همراه با سختی زیاد لازم است. و خبرگان کسانی باید باشند که چنین شحصیت علمی داشته باشند. چرا که افراد خبرگان مستقیما با علوم انسانی باید سر و کار داشته باشند اما نمایندگان مجلس وکلای مردم در قانون گذاری هستند و قانون لزوما قانون شرع نیست. یعنی مثلا اینکه شهرداری قانون کند که رنگ جدول ها سبز باشد چه ربطی به قانون شرع دارد و یا اگر مجلس قانون کند که فلان کمیسیون راجع به آب و هوا تصمیم بگیرد چه ربطی به شرع دارد. (بله ممکن است شرع یک قاعده کلی داشته باشد که نباید قانون آنرا نقض کند اما این به این معنی نیست که قانون وضع شده را شرع وضع کرده است خیر بلکه شرع تایید کرده است و همینطور که می دانید بین این دو فرق است)
از همین جا سخیف بودن حرف نظریه پرداز عمیق و پرمغز جناب آقای غرضی معلوم می شود که فکر کرده است هر چه قانون شده است حتما قانونی است که از شرع بلند شده است.
پاسخ:

سلام

۱- اصلاً اینطور نیست. آدم‌های بی‌سواد تا دلتان بخواهد از دانشگاه خارج می‌شوند و به این راحتی‌ها هم نمی‌شود آنها را باسواد کرد. منبع فتوای آقای هاشمی را لطفاً بفرمایید. حرف آقای روحانی هم که فتوا نبوده. هر حرفی یک مجتهد بزند که فتوا نیست! با این حساب شما می‌گویید دو نفر از کسانی که شورای نگهبان تأیید کرده صلاحیت نداشته‌اند. این را اضافه می‌کنیم به ناکارآمدی‌های دیگر شورای نگهبان.

۲- اتفاقاً اعضای مجلس خبرگان که کاره‌ای نیستند. بندگان خدا سالی دوبار جمع می‌شوند و بیانیه‌ای می‌دهند و بعد می‌روند خدمت رهبری گزارش می‌دهند. فقط هنگامی که رهبری فوت شود، آنها باید یک انتخاب انجام دهند،‌ که آن هم طبق نظر آیت الله مصباح یزدی آنها انتخاب نمی‌کنند، فقط کشف می‌کنند. اتفاقاً چون مجلس کارش با امور روزمره‌ی مردم است به‌مراتب کار مهم‌تری انجام می‌دهد.

حرف غرضی را هم اشتباه فهمیده‌اید. اتفاقاً غرضی دارد بین شرع و قانون تفکیک قائل می‌شود.

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۱۹ میثم علی زلفی
با این حرف شما واقعا یکی از گره های ذهنی و شبهات بنده دفع شد. از اینکه فرمودید:
«اعضای مجلس خبرگان که کاره‌ای نیستند. بندگان خدا سالی دوبار جمع می‌شوند و بیانیه‌ای می‌دهند و بعد می‌روند خدمت رهبری گزارش می‌دهند.»
تازه دارم می فهمم چرا یک عده ای مثل هاشمی و سید حسن و امثال اینها دارند تلاش می کنند بروند خبرگان. چون آنها هم همین عقیده را دارند.
فکر می کنند که خبرگان جای یک مشت آدم بیکار و علاف است. یک مشت پیر و پاتال زوار در رفته که کارشان فقط خوردن و خوابیدن و حرف مفت زدن است. و لذا از آنجا که شخصیتشان هم همینگونه است فکر می کنند این مکان بتواند انها را به اهدافشان برساند.
البته با این مطلب شما موافقم (نمی دانم چطور شد موافق شدم فکر کنم وحدت حوزه و دانشگاه دارد شکل می گیرد.) دانشگاه تا دلت بخواهد آدم بیسواد تحویل می دهد و این بیسوادان از آنجا که کاری ندارند و علاف هستند نبوغ خودشان را در رشته های انسانی نشان می دهند به سیر تا پیاز همه مسائل ایراد می گیرند و نظریه پردازی می کنند.
پاسخ:

اگر اعضای مجلس خبرگان آنجا کار خاصی انجام می‌دهند، خب بگویید تا ما هم روشن شویم. ما که چیزی تابحال ندیده‌ایم. فقط عکس‌هایش منتشر می‌شود که آن هم خیلی نزدیک است به توصیفی که شما کردید.

یک جوری صحبت می‌کنید انگار بنده وکیل هاشمی و سید حسن هستم یا طرفدارشان هستم. قرار نیست هرکسی با آنها مخالف بود با اینها موافق باشد.

درباره‌ی بیسوادی خروجی دانشگاه‌ها هم باید عرض کنم که این بیسوادی در مقایسه با دانشگاه‌های اروپا و آمریکا سنجیده می‌شود. ولی به هر حال اگر در این مملکت کسی گره‌ای را باز می‌کند یا پیچی را می‌چرخاند از همین دانشگاه است. اگر منظور از علوم انسانی رشته‌هایی مثل روانشناسی و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و اقتصاد باشد، در علوم انسانی ما فقط دانشگاه را داریم. حوزه که در این زمینه‌ها حرفی ندارد. اگر می‌گویید دارد بفرمایید چه حرفی؟ چند تا کتاب در زمینه‌ی علوم سیاسی یا حقوق بین‌الملل که در حوزه کار شده باشد را نام ببرید.

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۷ میثم علی زلفی
تعجب می کنم از حرف شما عمده ی کسانی که در زمینه ی حقوق و حقوق بین الملل و علوم سیاسی کتاب های بدرد بخور و پایه نوشته اند اینها همه حوزوی هستند.از محقق داماد گرفته تا کاتوزیان، رهایی و میر محمدی و بسیاری دیگر، همین محمد سروش محلاتی و...
فکر می کنی بدون پشتوانه ی علمی حوزوی می توانی در علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشی. (قبلا یادم می آید چنین باوری نداشتی که بتوان بدون علوم حوزوی حرف جانداری زد)
در ضمن اگر سری به فرهنگستان علوم اسلامی جناب آقای میرباقری بزنید کتب مختلفی از ایشان در زمینه ی علوم اسلامی از جمله اقتصاد اسلامی، فیزیک اسلامی ریاضی اسلامی و ... خواهید یافت.
پاسخ:

حقوق آن بخشش که به فقه مربوط می‌شود کار حوزه است ولی حقوق بین الملل چه ربطی به حوزه دارد؟ بروم سراغ اسامی‌ای که قطار کرده‌اید:

محقق داماد: اوّلاً تحصیلاتش منحصر به حوزه نبوده و در دانشگاه کاتولیک لوون تحصیل کرده. ثانیاً در مجموعه آثارش خبری از اثری درباره‌ی حقوق بین الملل نیست. فقط یک ترجمه است که آن هم اثر پژوهشی به حساب نمی‌آید.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%82%D9%82_%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AF

 

کاتوزیان: واقعاً تعجب کردم که این بنده‌ی خدا را از محصولات حوزه خوانده‌اید! مرحوم کاتوزیان فقط دوران دبیرستانش را در دبیرستان علمیه خوانده. بقیه‌ی تحصیلاتش همه در دانشگاه بوده.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D9%86

 

رهایی: ایشان را نمی‌شناسم. هرچه گشتم آثارش را پیدا نکردم.

 

میرمحمدی: این بنده خدا هم علاوه بر حوزه در دانشگاه درس خوانده. اتفاقاً حقوق بین الملل هم خوانده. بنابراین آثار حقوق بین المللش مربوط می‌شود به تحصیلات دانشگاهی‌اش.

http://smmirmi.andishvaran.ir/fa/scholarmainpage.html

 

سروش محلاتی: ایشان هم هیچ اثری در حقوق بین الملل و علوم سیاسی ندارد. اگر دارد ذکر کنید.

 

درباره‌ی جناب میرباقری و فیزیک اسلامی و ریاضی اسلامی‌اش هم همینقدر بگویم که دستمایه‌ی طنز برای اساتید و دانشجویان فلسفه علم است. بعید می‌دانم حتی بشود یک فیزیک‌دان و ریاضی‌دان را پیدا کرد که با خواندن کتب فرهنگستان علوم انسانی بتواند جلوی خنده‌اش را بگیرد.

دوست گرامی، یک ادعای اشتباه کردی، ادعایت را پس بگیر. حوزه به جز علوم اسلامی (فقه و اصول و تفسیر و ...) حرف خاصی در رشته‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی ندارد. طبیعی هم است که حرفی نداشته باشد،‌ چون موضوع بحث حوزه این چیزها نیست.

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۵ میثم علی زلفی
چقدر جالب!
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۳ میثم علی زلفی
بر شما باد منصف بودن!!
ادعا این بود که کتابی نیست بنده چندین عنوان کتاب و مقاله را به شما نشان دادم و حرف شما را رد کردم
اینکه شما کتب فرهنگستان را قبول ندارید به خودتان مربوط است و ربطی به مدعای ما ندارد. همین قدر که کتابی هست حرف شما رد می شود.

ضمن اینکه همین آقای میر محمدی اصلا عنوان پایان نامه اش «اصل عدم مداخله در اسلام و حقوق بین الملل (مطالعه تطبیقی)» نمی دانم برای چه چشمتان را بر این مطلب بستید.
کتب ایشان را ندیده اید.
حقوق دیپلماتیک (رهیافت اسلامی)
مصونیت ها و مزایای هیات های نمایندگی دولت ها نزد سازمان های بین المللی (از دیدگاه حقوق بین الملل و اسلام)
اصل عدم مداخله در اسلام و حقوق بین الملل
و ....
 بر فرض که بخشی از این کتاب ها بر اساس دانش دانشگاهی آنها باشد آیا بخش اسلامی آن را منکر می شوید؟

تمام کتب جناب آقای کاتوزیان سرشار از فقه است و تماما عبارات و اصطلاحات فقهی است یا این مجموعه کتاب را ندیده اید یا فقه بلد نیستید یا خیلی به ویکی پدیا اعتماد دارید.

این هم لینک استاد رهایی:
http://rahaei.andishvaran.ir/fa/Books.html

این هم یکی از کتاب های ایشان:
آزادی دینی از منظر حقوق بین الملل با نگاهی به ره یافت اسلامی

اینها گوشه ای از کتاب ها و کار هایی است که شده است. و من برای باطل بودن مدای کلی شما فقط کافی بود یک کتاب بیاورم. ولی بیش از یک کتاب آوردم و برای بیشتر از آن بنده نه حوصله دارم و نه این بحث بیش از این کشش و ارزش وقت گذاشتن.

این مطالب جدای از این است که تقریبا تمام حقوق جزا و بحث قانون و قضای ما مربوط به فقه و حوزه است.
پاسخ:

تعجب می‌کنم. شما اصلاً جواب من را خواندید؟!

ادعای من این بود: «اگر منظور از علوم انسانی رشته‌هایی مثل روانشناسی و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و اقتصاد باشد، در علوم انسانی ما فقط دانشگاه را داریم. حوزه که در این زمینه‌ها حرفی ندارد. اگر می‌گویید دارد بفرمایید چه حرفی؟ چند تا کتاب در زمینه‌ی علوم سیاسی یا حقوق بین‌الملل که در حوزه کار شده باشد را نام ببرید.» پس ادعای من را درست نقل کنید.

امّا درباره‌ی کتب فرهنگستان. فرض کنید من بنشینم آسمان و ریسمان ببافم و اسمش را هم بگذارم شیمی و با رانتی که دارم کتابش کنم و چاپش کنم. آیا من شیمی‌دان شده‌ام؟ برای اینکه تأیید شود که من شیمی‌دان هستم و اثرم در زمینه‌ی شیمی بوده، باید عالمان حوزه‌ی شیمی اثر من را تأیید کنند وگرنه هر کسی می‌تواند اراجیف چاپ کند. شما بین عالمان فیزیک و ریاضیات جستجو کنید ببینید چند نفر کتب فرهنگستان را به عنوان اثر علمی قبول می‌کنند؟ من به شما می‌گویم، هیچ‌کسی قبول ندارد. پس اسم این کتاب‌ها را نگذارید علوم انسانی. اساتید علوم انسانی و همچنین اساتید ریاضی و فیزیک اینها را قبول ندارند.

امّا بعد. مگر من گفتم آقای میرمحمدی حقوق بین‌الملل کار نکرده که برای من کتاب‌هایش را لیست کرده‌اید؟ پاسخ من را بخوانید ببینید جلوی اسم ایشان چه نوشته‌ام: «این بنده خدا هم علاوه بر حوزه در دانشگاه درس خوانده. اتفاقاً حقوق بین الملل هم خوانده. بنابراین آثار حقوق بین المللش مربوط می‌شود به تحصیلات دانشگاهی‌اش.» پس من گفته‌ام که آثار حقوق بین‌الملل دارد ولی این آثار مربوط به تحصیلات دانشگاهی ایشان است چون رشته‌اش اصلاً این بوده. اگر با خواندن دروس حوزوی و اکتفا کردن به آنها می‌شد در حقوق بین‌الملل کار جدی انجام داد که الان ما باید هزاران حقوق‌دان بین‌الملل داشته باشیم!

درباره‌ی آقای رهایی هم باید بگویم مرحبا بناصرنا! خب در همان لینکی که گذاشته‌اید ببینید تحصیلات ایشان چیست. ایشان فوق‌لیسانس و دکتری در حقوق بین‌الملل دارد. این را کنار می‌گذارید و چسبیده‌اید به عمامه‌ی ایشان؟! وقتی می‌گویم حوزه در حقوق بین‌الملل کاری نکرده معنایش این نیست که هیچ کدام از متخصصان این امر عمامه ندارند! معنایش این است که حوزه مستقلاً کاری نکرده. ولی در عوض دانشگاه تا دلتان بخواهد مستقلاً کار کرده و همه‌ی متخصصین حقوق بین‌الملل ما تحصیلات دانشگاهی دارند.

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۹ میثم علی زلفی
پاسخ:

بسیار خوب. در ویکی‌پدیا این آثار را نگذاشته بودند. ولی همان‌طور که قبلاً تذکر دادم ایشان هم مثل دو مورد قبلی تحصیلات دانشگاهی دارند. متأسفانه شما نتوانستید حتی یک نفر مثال بزنید که بدون اینکه گذارشان به دانشگاه افتاده باشد کار خاصی در حقوق بین‌الملل کرده باشند. ولی من می‌توانم ده‌ها و بلکه صدها نفر مثال بزنم از آدم‌های دانشگاهی که بدون اینکه گذارشان به حوزه افتاده باشد در حقوق بین‌الملل کار کرده باشند. حالا شما که مدعی انصاف هستید بفرمایید که در این زمینه حوزه می‌تواند ادعا داشته باشد یا دانشگاه؟

تازه این مبحث حقوق بین‌الملل است که همان‌طوری که گفتید چون بحث حقوق است و حقوق ما با فقه پیوند خورده، حوزه باید بیشترین کار را کرده باشد. برای همین هم است که کتب آقای کاتوزیان سرشار از اصطلاحات فقهی است. کسانی که لیسانس حقوق در ایران می‌خوانند باید چند واحد فقه و اصول و صرف و نحو بگذرانند. نکند این را هم می‌خواهید به پای حوزه بنویسید؟

در علوم دیگر از جمله روانشناسی، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، مردم‌شناسی و ... دست حوزه از این هم خالی‌تر است. ما به اینها می‌گوییم علوم انسانی و اصلاً‌ با اینها است که می‌شود مملکت را اداره کرد،‌ نه با علومی که شما در حوزه می‌خوانید. همین حالا هم مملکت با این علوم اداره می‌شود: برنامه‌ی بودجه‌ی هر سال، برنامه‌های اوّل و دوم تا ششم، چشم‌انداز بیست‌ساله و ... همه با توجه به این علوم نوشته شده‌اند نه آنچه شما در حوزه می‌خوانید. نویسندگان این برنامه‌ها و برنامه‌ریزهای مملکت هم عموماً اساتید دانشگاه هستند یا تحصیلات دانشگاهی دارند، نه مراجع تقلید یا مجتهدین بنام. پس چرخ مملکت را دانشگاه دارد می‌چرخاند و نه حوزه.

من دیگر در این باره بحثی ندارم که انجام دهم. فکر کنم اگر ذره‌ای انصاف موجود باشد حقیقت روشن است.

۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۹ میثم علی زلفی
تمام مطالبی که نوشتید از موضوع بحث خارج است. ضمن اینکه با این حساب که شما گفتید اصلا گارگر ها هستند که دارند چرخ مملکت را می چرخانند چون آنها هستند که واقعا چرخ را می چرخانند!

تشکر از وقتی که گذاشتید.
پاسخ:

لابد ما تاحالا درباره‌ی چیزهای متفاوتی حرف می‌زده‌ایم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی