افاضات پیشاانتخاباتی
سال ۸۸، گرماگرم انتخابات، رضا خاتمی برای سخنرانی آمده بود دانشگاه ما و حرفی زد که آنموقع برایم بسیار عجیب بود: «ما آمدهایم که قدرت را از رقیبمان پس بگیریم.» با خود فکر میکردم که مگر میشود کسی اینقدر تشنهی قدرت باشد که از بیان آن ابا نکند؟ باید به کسی رأی داد که برای خدمت به مردم آمده، نه برای کسب قدرت. آن سال من به نامزدی رأی دادم که خود را «نوکر مردم» میخواند. ۶ سال پس از آن، دارم به رضا خاتمی فکر میکنم و حرفی که آن روز در دانشگاه زد. با خود فکر میکنم که مگر میشود کسی اینقدر با مردم صادق باشد که از بیان چنین حرفی ابا نکند؟ باید به کسی رأی داد که کمترین دروغ و تزویر را میشود در او سراغ گرفت.
مادرم در میان گنجینهی ضربالمثلهایش این یکی را زیاد بهکار میبرد: «فلانی دلش خیلی میسوزه، فقط گریهاش نمیگیره!» من امسال میخواهم به آدمهایی که تا پای گریه کردن دلسوز من و امثال من هستند رأی ندهم. من به وکیلی نیاز ندارم که دلش برایم بسوزد؛ نوکر و خادم و کلفت و خاکسار هم نمیخواهم ولذا به کسانی که برای این منظور نامزد شدهاند رأی نخواهم داد. من وکیلی میخواهم که دلش برای خودش بسوزد؛ کسی که برای رسیدن به فرصت و موقعیت وکالت من و امثال من همهی تلاشش را میکند و آخرش هم منّتی بر سر من ندارد، چون برای به قدرت رسیدن خودش تلاش میکرده نه برای خدمت به من.
بعد از این همه سال زندگی کردن برایم روشن شده که اگر فرضاً کسی دلش برایم بسوزد و بخواهد کمکم کند، دمبهساعت این موضوع را بیان نمیکند. خادم واقعی هر دقیقه متذکر نمیشود که آقا من قصدم خدمت به شماست یا برای خدمت به شما دارم فلان کار را میکنم. مادر و پدر و استاد کی چنین ادبیاتی دارند؟ سیاست بازی قدرت است و بازیگران این عرصه بهدنبال قدرتند. اگر فکر میکنید اعضای یک جناح خاص سیاسی شیفتگان خدمتند و نه تشنگان قدرت، حال خوبتان را خریدارم!
بنظرم باید تو ادبیاتی که صحبت میکردن جمله شون رو بررسی بکنیم.
همه میخوان به قدرت برسن. و همه میخوان خدمت بکنن! راه خدمت کردن به قدرت رسیدنه و هدف به قدرت رسیدن خدمت کردن! من نمیتونم جز این دو تا چیزی رو متصور بشم. یعنی فرض کنم کسی بخواد خدمت بکنه اما نخواد به قدرت برسه و یا کسی بخواد به قدرت برسه که مثلا برعلیه مردم کشورش دست به اقدامات امنیتی بزنه!! نمیتونم. تقریبا هدف همون خدمتنه و راهش هم خواسته یا ناخواسته دستیابی به قدرت.
اما این شعار ها برای دو تا قشر متفاوت گفته شدن، علاوه بر اینکه یکی به راه رسیدن اشاره داره و یکی به هدف. رضا خاتمی برای قشر نخبه(حالا دعوا نکنید سر این که نخبه کیه و چیه؟!!! واژه پیدا نکردم. نخبه اینجا یعنی کسی که از مناسبات سیاست خبر داره، مثلا دانشجو. و مثلا معتقده سیاست یعنی بازی قدرت) داره صحبت میکنه. فکر کنم ما بقی حرفهاش رو هم نگاه کنیم، برای همین قشر صحبت کنه و مخاطب عوض نکنه هِی! اما اون طرف اونی که میگه قصد خدمت دارم مخاطبش عوامند.
قطعا راه های خدمت هم متفاوته. یکی معتقده دروغ راه خدمته، یکی معتقده آزادی مدنی، یکی ... . هر کسی یه جوری.
و با شعار هم که نمیشه صلاحیت یا عدم صلاحیت کسی رو با خبر شد.
پس بنظرم باید به کسی رای داد که تفکر و عملکرد کلی اش اون چیزی باشه که ما فکر میکنیم چیز درستیه. شما معتقدید کسی که با قشر نخبه داره صحبت میکنه آدم با صلاحیتیه، پس رایتون میشه همون. و دیگری چیز دیگه