شکستهزنجیر
کامنتهای پست قبلی را که میخوانم، دو چیز خوشحالم میکند - البته با این فرض که پیشنهادات، همزمان خبر از سلیقهی خوانندگان و شناختشان نسبت به من میدهد. اوّل اینکه خوانندگانی دارم رنگارنگ با علایق و سلایق و عقاید متفاوت که هرکدام لابد چیزی در «خیالِ دست» دیدهاند که به خواندنش ادامه میدهند. برایم خیلی مهم است که توانستهام تعدادی انسان متفاوت را اینجا دور هم جمع کنم و این خیلی بهتر است از آنکه خوانندگان زیادی داشته باشم یکشکل، هرکدام کپی از روی دست دیگری. دوم اینکه توانستهام چهرهای ذوابعاد از خودم در این وبلاگ نشان دهم. فهمیدم که برای خوانندههایم نه فلسفهدوستم، نه شعردوست، نه رماندوست، نه موسیقیدوست، نه متونِ قدیمیدوست، نه عرفاندوست ولی همزمان همهی اینها هستم. همیشه از اینکه انسانی تکبعدی باشم که تا هرکسی اسمم را میشنود یاد چیز مشخص و معینی بیفتد بدم میآمده. امروز خوشحالم که لااقل در وبلاگم، ذیل قالبهای پیشساخته فهم نمیشوم. وبلاگنویسی مثل من، دیگر از خدا چه میخواهد؟!