دلیل پنجم یا «چرا لگد زدن بهتر از رکاب زدن است؟»
پیشنوشت یک: از طرفی عصر ما عصر تخصصها است؛ عصرِ برای یک خط نظر قابل قبول دادن سالها خاک کتاب خوردن در گوشهی کتابخانه. از طرف دیگر، عصر ما عصر عمومی شدن عرصههای تخصصی است. ما خیلی وقت است از آن دورانی که علوم منحصراً در کتابها و نزد علما بود گذشتهایم. علمای علوم مختلف، حالا بر عهدهی خود میبینند که بهنحو عامهپسندی نتیجهی پژوهشهایشان را در اختیار افکار عمومی قرار دهند و اگر نتوانند، محکوم به انزوا و کنارهگیری از دایرهی مقبولیت عمومیاند.
ما در دورانی به سر میبریم که بزرگترین اخترفیزیکدان جهان دربارهی «زمان» کتابی مینویسد که میلیونها نسخه میفروشد و همکارانش نهتنها خردهای به او نمیگیرند، که در عمومیتر کردن حوزهی تخصصیشان به او کمک میکنند. بزرگترین پزشکان و زیستشناسان مدیریت پروژههای سلامت عمومی را بر عهده میگیرند و برای بچهها چگونگی مسواک زدن را توضیح میدهند. بزرگترین فلاسفه در برنامههای تلویزیونی شرکت میکنند و پروژههای پژوهشیشان را برای مخاطب عمومی روشن میکنند، و قس علی هذا.
در چنین عصری و با چنین نسلی، دیگر نمیتوان علوم اسلامی را در حجرهها و کتابخانهها محصور کرد و انتظار داشت مردم مثل سابق پیرو علمای دین باشند. رابطهی علما - مردم دیگر رابطهی یکسویهی سابق نیست و اگر علما نتوانند به انتظارات مردم پاسخ دهند، به انتظاراتشان از جانب مردم پاسخی نخواهند دید.
پیشنوشت دو: من فقیه نیستم، تحصیلات حوزوی ندارم، نظر تخصصی فقهی نمیدهم، و آنچه در این یادداشت مینویسم فتوا نیست. صرفاً نظر یک فرد عامی است که گاهی چیزهایی میگوید.
چند روز پیش، پاسخ به استفتائی از دفتر آیتالله خامنهای در فضای مجازی زیاد دستبهدست میشد: «دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم باشد، حرام است.» این را بگذارید در کنار حضور بانوان ایرانی در مسابقات جهانی ورزشهای رزمی از جمله ووشو، جودو، کاراته، و تکواندو که از تلویزیون رسمی کشور پخش میشود و نهتنها از طرف رهبری حرام انگاشته نمیشود، که تلویحاً تأیید هم میگردد.
هرطوری نگاهشان کنیم، به نظر میآید ورزشهای رزمی همهی المانهایی که منجر به حرمت دوچرخهسواری شده را داشته باشند، ولی چرا حرام نیستند؟ تنها پاسخی که شاید بتوان پیدا کرد این است که چون مدالآور است. چون تبلیغ آزادی و نشاط زن در نظام اسلامی است و خلاصه چهرهی «مطلوبی» از جمهوری اسلامی به جهانیان نشان میدهد. ولی دوچرخهسواری زنان، آن هم «در مجامع عمومی» چه فایدهای برای جمهوری اسلامی دارد؟ هیچ؛ پس حرام است.
امیدوارم اینقدر روشن باشد که بنده در موضع تأیید یا خردهگیری به حکم حرمت دوچرخهسواری زنان در مجامع عمومی یا حکم حلیّت ورزشهای رزمی زنان در مجامع عمومی نیستم وصرفاً میخواهم برداشت شخصیام را ذکر کنم. شاید چنین تعمیمی عجولانه و ناروا انگاشته شود، ولی آنطوری که من میفهمم، منبع جدیدی به نام « منافع نظام جمهوری اسلامی» به منابع سنتی چهارگانهی فقه شیعه از طرف رهبری و شاید بعضی از دیگر مراجع اضافه شده است. هرچند ممکن است ادعا شود که این منبع مستقل نیست و قابل استخراج از کتاب و سنت است، ولی حتی اگر اینطور باشد در اصل نتیجهگیری من بیتأثیر است. مهم این است که حالا منبع جدیدی در دست برخی فقها است که بهوسیلهی آن حلال و حرام دین را تعیین میکنند. این فقط روشنفکران دینی نیستند که با معرفی منابع جدید، حلال و حرام سنتی را دستخوش تغییر میکنند. در میان فقیهان سنتی هم هستند کسانی که به ضرورت معرفی منابع دیگر پی بردهاند و با استفاده از آن منابع فتوا صادر میکنند.